نمایش›افسانه تتل خان

خلاصه: در دهی در بطن قصه ها پسرکی یتیم،گوژپشت، سیه رو، زشت و کور که اهالی او را مظهر شومی می دانند در خرابه ای روزگار می گذراند. مردم از او می ترسند و مدام در پی آزار وی میباشند. پسرک که ضمیری روشن و خداجو دارد، شبی فرشتگانی را به خواب می بیند که بشارت رسیدن به بهار که کنایه از وجود اقدس الهی دارد را به او می دهند. سپیده دمان او همراه کاروانی که از قضا آنان نیز در پی بهارند راهی بیابانی هولناک می شوند. بیابان وجود آدمی در آن بیابان چاهی به نام چاه آرزوها وجود دارد که هرچه آدمی بطلبد در آن موچود است. ثروت، درخت دانش و گل زیبایی.هرکدام از این ها را نگهبانی است چون دیو و جادوگر و پری و هرکدام را پرسشی است از آدمیزاد که اگر جواب درست بدهد آسیبی به او نمی زنند و اگر پاسخ اشتباه به پرسش ایشان داده شود آدمی را تباه می کنند.در این میان تتل خان با حمایت پنهان بهار به پرسش آنان جواب های درست داده و ...