تیستوی سبزانگشتی؛ رمانی برای یک تا صدسالهها
«تیستوی سبزانگشتی»... از نخستین کتابهایی بود که من در طول زندگیم خوندهام. در اون زمان هنوز «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» از سازمانهای اثرگذار فرهنگی بشمار میآمد و آدمهای بزرگی اون رو سر پا نگهداشته بودند. اون موقع من کودکی بودم تازه خوندن و نوشتن رو آموخته، که این کتاب رو در دست گرفتم و تا تمومش نکردم زمین نگذاشتمش؛ تقریباً در تمام طول مدتی که این کتاب رو میخوندم اشک میریختم و در آخرِ کتاب دیگه نمیدونستم با بغضم چه کنم! حتی پس از سالهای سال هنوز هم با یادآوری این خاطره و نوشتن این سطور، احساس اون زمان در من زنده میشه و چشمهام رو نمناک میکنه.
این کتاب اثر «موریس دروئون» فرانسوی است که «لیلی گلستان» اون رو برای اولین بار به فارسی ترجمه کرد و توسط انتشارات کانون پرورش فکری در سال ۱۳۵۲ به چاپ رسید.
دروئون که خودش سیاستمدار هم بود، از کودکی به نام تیستو سخن میگه که با قدرت جادوییش جهان پر از جنگ و نفرت رو تغییر میده و در نهایت مسیحوار پس از انجام رسالتش عروج میکنه. تنها کسی که از قدرت جادویی او باخبره باغبان پیری است به نام «سبیلو». بیش از این راجع به داستان صحبت نمیکنم؛ شاید بخواین خودتون داستان رو بخونید یا نمایشو ببینید. این داستان برای من به اندازه «شازده کوچولو» مقدس و دوستداشتنیه.
این نکتهٔ شنیدنی رو هم بگم که لیلی
... دیدن ادامه ››
گلستان در مصاحبهای گفته بود، زمانیکه این کتاب برای تجدید چاپ در زمان جنگ ایران و عراق در نظر گرفته شده بود، برای مدتی بخاطر این یک جمله توقیف شد: «جنگ مال آدمهای احمق است».
این کتاب بارها تجدید چاپ شده و در ایران آخرین بار توسط انتشارات ماهی در سال ۱۳۹۲ با تجدید نظر به چاپ رسیده.
اگر چه این نمایش برای کودک و نوجوانه ولیکن بدم نمیاد اون رو به تماشا بنشینم، آخه طفلکی کودک درونم گناه داره، خب دلش میخواد...