در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال فیلم زغال
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 12:19:13
بها: ۱۵,۰۰۰ تومان
غیرت در ﯾﮑﯽ از روستاهای مرزی آذربایجان به ﮐﺎر زﻏﺎل‌سازی مشغول اﺳت. پسر او ﯾﺎﺷﺎر که به دلیل دزدیدن طلا در زندان به سر می‌برد، برای عروسی خواهرش به ﻣرﺧﺻﯽ می‌آید، اﻣﺎ گم ﺷدن ناگهانی ﯾﺎﺷﺎر، غیرت را را ﺑﺎ چالش بزرگی روبه‌رو می‌کند.
خرید اینترنتی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
عالی
پویا فلاح این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
زغال فیلم هوشمندی است، مثل یک‌ دوربین عکاسی روی شخصیت محوری زوم کرده و تمام اتفاقات پیرامونی را مات کرده است. دینامیک هر اتفاقی در خدمت یک گام تغییر در کاراکتر قهرمان داستان است و بیشتر به آن پرداخته نمی شود. تعمدی که در این نوع پردازش داستان وجود دارد باعث همراهی مخاطب با تحولات درونی قهرمان داستان و درک آن می گردد. در حالی که این روزها فیلم جوکر با بازی درخشان خواکین فینیکس نمادی از آنارشی ظلم ستیز است، قصه اسماعیل منصف در این حوزه، ملموس تر و منطقی تر پیش می رود.
درود بر هنرمند خوب ایران زمین، اسماعیل منصف
پس از تماشای فیلم «زغال»، یاد نمایش «ساعت» افتادم. موضوع اصلی هر دو اثر هنری، ظلم ظالم و مبارزه ... دیدن ادامه ›› با آن است. خرده من از نمایش «ساعت» این بود که فرآیند تولید ظلم، امروزه بسیار پیچیده تر از متن نمایش است. این پیچیدگی، به زیبایی هر چه تمام تر، در فیلم «زغال» به نمایش درآمده است.
پرهیز از نماهای نزدیک و استفاده از نماهای دور برای نشان دادن رنج و تنهایی قهرمان و نسبت او با طبیعت اطرافش، مرا یاد سبک واقع گرای عباس کیارستمی می اندازد. از سوی دیگر، سکوت طبیعت، میانه مراوده بی رحمانه آدم های بومی، مرا به یاد نوری بیگله جیلان می اندازد. این یادآوری ها، اگر شخصی هم باشد، به هیچ وجه، به معنای کپی کاری و تقلید نیست. اسماعیل منصف، کارش را در نگارش فیلم نامه و کارگردانی به زیبایی و خلاقانه انجام می دهد. نماهای قشنگ او بسیارند: تلاش «غیرت» برای سوار کردن گاوهای فروخته شده به وانت، شال بر سر کردن دختر کنار دریا که هدیه پسر غیرت است، پر کردن گونی های زغال سیاه در تضاد با خرید طلای زرد و ...
زنان در داستان، فعالانه، مشارکت داده شده اند و هر کدام برای خودشان نیمچه قهرمانی هستند. چنین نیست که زن و دختر غیرت، پشت پرده در آشپزخانه و اندرونی، مشغول آشپزی و اشک ریختن باشند؛ آنچه که ما معمولا در فیلم های بومی با محیط های بسته می بینیم.
پیام فیلم ساز روشن است: تحقیر قشر فرودست جامعه به عصیان می انجامد. عصیانی که با قاچاق آغاز می شود و به قتل می انجامد. عصیانی که پیش از این، شاید انقلابی تلقی می شد، اما حالا، حرام و تمرد از قانون محسوب می شود و مستوجب حبس و اعدام می باشد. تلقی قانون و جامعه هر چه باشد، اقدام نهایی غیرت در مقام قهرمان داستان، ستودنی است: قتل طلافروش، نه سقوط که تعالی و تکامل شخصیتی اوست برای بازپس گیری حقش از ظالم، هرچند که به نجات خانواده نمی انجامد، اما عطش عدالت خواهی ما را سیراب می کند؛ وقتی که قانون سکوت می کند و آدم های قشر مرفه، در ارتباطی تنگاتنگ، به حذف او و خانواده اش همت می گمارند.
پایان تلخ کار، واقع گرایی کارگردان را نشان می دهد: غیرت در زندان است و پسرش به کاری که از آن نفرت داشته و مشخصه ی طبقه اجتماعی اوست، برگشته است.
پیش از تماشای فیلم نوشته ی شما را خواندم، پس از تماشا بازهم خواندم

بسیار خوب فیلم را نکته سنجی کرده اید، سپاسگزارم، آن فریاد از عمق وجود را فراموش کرده اید

۲۲ آبان ۱۳۹۸
عالی بود جناب عسگرزاده
۱۸ دی ۱۳۹۸
سپاس فراوان.
ممنونم که خواندید.
۱۸ دی ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید