با سلام خدمت دوستان و دشمنان
// فرصت هایی که به هدر رفت...//
یکی از جالبترین اتفاقات این هفته دیدن دو تئاتر در دوسبک مختلف بود، سیزیف و تایم لپس.
دو اثر با ویژگی های مختلف و بعضاً متضاد که یکی شان عالی و یکی شان خوب بود و متاسفانه عالی نبود...
اتفاقات چیزی در حدود 13 سال دیگه اتفاق می افتاد کشور ایران بسیار پیشرفته کرده و مردمی که احساس عذاب وجدان می کنند از گناهانشان می روند روانپزشک و آنها به موسسه یا موسساتی معرفی می شوند برای کاهش عذاب وجدان و بهبود رفتار و... // چقدر گوگولی اند این دهه هفتادی ها...
بماند// برویم سر نقد
شروع جذاب و جالب دارد و به ورطه تکرار می افتد ... تکراری که بر خلاف سیزیف جزو اتفاقات بد داستان وایرادهای
... دیدن ادامه ››
داستانی است...
معرفی شخصیت هاش خوب بود به خصوص علی که خیلی هم بامزه بود.. /// انتظار داریم در هر ماجرایی که تعریف می شود، اطلاعات جدیدی در مورد داستان و شخصیت ها بگیریم ولی این اتفاق نمی افتد... شاید حرفهایشان خنده دار باشد ولی کمکی به پیشبرد داستان نمی کند... بعد هم در اواسط نمایش والبته در نهایت پشیمانی را واقعاً احساس نمی کنیم درونشان... البته شاید هم طبیعی باشد، از این دهه هفتادی ها بعید نیست!!!
درگیری لفظی هم داریم بین خودشان که طبیعی جلوه می کند.
شاید از معدود کسانی باشم که از انتهای این نمایش و ضربه عمیق و تاثیرگذارش بیشتر لذت برده باشم تا سیر خسته کننده داستانی اش...
هر بار که بازیگری لب به سخن می گشود آماده یک اتفاق خوب از روابط انسانی بودم ولی فقط چیزهای تکراری در مورد شخصیت ها بیان می شد و خستگی اش با تیکه پرانی و روشن شدن دستبند و اعتراض معترفین فرافکنی می شد غیر از دو بار...
در قسمت های انتهایی نمایش که چراغ سبز بهشان نشان دادند و درجایی که در مورد اینکه آیا قربانی را می شناختند یا خیر؟ می تونم بگویم بهترین قسمتش همانجا بود.. جایی که برای کارهای اشتباه حتی قتل یک انسان به طور خودآگاه سعی می کنند خودشان را گول بزنند و در ادامه خوشحال باشند که با مراجعه به این موسسه و اعتراف کردن تقاص کارشان را پس دادند...
بازی ها: بازی سینا به دلم نچسپید و دلم می خواست هر کدام از این سه نفر حداقل ( روز به روز حداقل براساس ذهنیت خودشان، مستاصل تر بشوند که خیلی مشهود نبود... البته متن این قابلیت را نداشت و کارگردان هم بازی های بهتری می توانست بگیرد که نگرفت. تنها جایی که فوق العاده بود قسمت مربوط به اعتراف خنده دار سینا بود که غم داشت ولی مجبور بود بخندد و ماجرا را تعریف کند.
دکور: خب دکور نداشتیم و میشه گفت آکسسوار بود، من ترجیح می دادم که یک دکور خلاقانه ای داشته باشد تا تجسمی از آن فضا و تکنولوژی در سیزده سال آینده داشته باشیم... البته می دانم تمکن مالی یکی از المانهای داشتن یا نداشتن دکور شده است.
باز افسوس می خورم می توانست بهتر از این ها از دستبند و صدای خارج قاب و دگر تکنولوژی های ذهنی و از مفاهیمی چون مبهم بودن زمان و.... استفاده کند تا داستانی جذاب بسازد که استفاده نشد.
ایده داستان
جالب است امسال دومین تئاتری است که آینده را روایت می کند .. هر دو ایده های جالب و جذابی دارند هردو سیر داستانی شان اشتباه است، هر دو پایان بندی خوبی دارند بطور خلاصه بگویم هر دو از فرصت هایی های که می سازند نه تنها استفاده نمی کنند بلکه فرصت هایشان را به هدر می دهند.
یک اتفاق بد در تئاتر
شوخی های کلامی برای خنداندن تماشاچی عام و موفقیت در گیشه مد شده، از موقعی که محمد حسن معجونی هم تو این وادی احمقانه افتاده و اعتبار حرفه ای خودش را زیر سئوال برده خیلی نمی توانم بقیه را محکوم کنم ولی خب یک اتفاق بد در تئاتر است و تئاتر را در سطح سریالهای سخیف 90 قسمتی تلویزیونی و یا فیلم های طنز بی محتوای سینمایی پایین می آورد.
فصل درخشان
همانطور که گفتم ضربه پایانی اش ظریف و دقیق بود و بدون شعار زدگی های معمول...
بارها و بارها شاهد تئاتر هایی به خصوص ایرانی بودم که نمایشنامه نویسش متن خوبش را با یک پایان بندی بد خراب کرده است حتی سیزیف. مثال های امسال تا الان : پروانه الجزایری و آپرکات.
آپرکات به شدت عالی بود و درس نویسندگی برای نویسندگان تازه کار، ولی پایان بندی اش فاجعه بد بود.
اما در نمایش ((در انتظار گودو)) ( درست است که کار فاجعه بد بود) بکت پایان بندی فوق العاده ای برای نمایشنامه اش نوشته، که باز هم کلاس نویسندگی برای نویسندگان تازه کار و کهنه کار است.
پایان بندی دقیق و درستی دارد این نمایش، در انتها بعد از آن همه ماجرا و بدون شعار در ذهن معترفین اش می کارد که شاید آن قربانی بیگناه می توانست هر کدام از آنها باشد، به عبارت ساده تر اجازه خروج از ان موسسه زمانی صادر شد که هرکدامشان در چهره هایی که نشانشان می دادند تجسمی از خودشان را می دیدند ولی خب همانطور گفتم برای ما باورپذیر نشد که آن اعترافات منجر به این پایان بندی شود.
ولی بهرحال از اینکه تئاتری بدی ندیدم و احساس نکردم که وقتم تلف شده و احساس لذت هم از بعضی از قسمتهایش داشتم و البته لذت دیدنش دوبرابر شد با تخفیف 50% دانشجویی از تمامی عوامل و سالن هامون تشکر قدردانی می کنم، امیدوارم شاهد تئاترهای درخشان از این گروه باشیم.
با تقدیم احترام
محمد حسن موسوی