در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش یوبیتسومه
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 20:53:24
امکان خرید پایان یافته
۰۹ تیر تا ۱۰ مرداد ۱۳۹۳
۲۱:۰۰  |  ۱ ساعت و ۱۰ دقیقه
بها: ۱۰,۰۰۰ تومان

شماره رزرو بیلیت 09356394067

توجه: به دلیل بازسازی حریم تئاترشهر، ورودی همه سالنها، تا اطلاع بعدی از پیاده‌روی خیابان ولی‌عصر (عج) است. برای دیدن مسیر لطفا اینجا را کلیک کنید.

 

گزارش تصویری تیوال از نمایش یوبیتسومه / عکاس: کامران چیذری

... دیدن همه عکس‌ها ››

گزارش تصویری تیوال از نمایش یوبیتسومه / عکاس: علیرضا قدیری

... دیدن همه عکس‌ها ››

آواها

مکان

تقاطع خیابان انقلاب و ولی‌عصر (عج)، مجموعه فرهنگی و هنری تئاترشهر
تلفن:  ۶۶۴۶۰۵۹۲-۴

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
من دیشب این نمایش را به لطف دوستان تیوالی ام تماشا کردم. اولین بار است در تیوال نقد می نویسم و البته در نقد معمولا بی تعارف حرف هایم را می زنم.
نمایش تلخی بود و می توانست تا ساعت ها تماشاگر را درگیر اثر کند. اما اما ذکر نکاتی را لازم می دانم.
در آغاز و تا اواسط نمایش دیالوگ های با مضمون بوی باباته. بوی مرده میاد ... بوی ... برای من فضای نمایش مخزن تهرانی تداعی را می کرد که کم کم از آن فضا دور شد.
به نظرم من نویسنده حرف های زیادی برای گفتن داشت که برای ۷۰ دقیقه بار بزرگی محسوب می شد و فضا را دچار شعار زدگی کرده بود. و جاهایی هم صحبت های نامربوط به فضای درامی اثر زننده بود. برای مثال دیالوگ های مهدی درباره ما و ژاپنی ها که خیلی زیاد بود و مرا یاد شیر های فیس بوکی می انداخت. بابا نان داد مادر آب داد. این حرف های برای کدام یک از ما جدید بود؟ مگر نه این که این ها را بارها خودمان از پیج دیگران خوانده و شیر کرده ایم؟ دلم میخواست اگر حرف هایی برای گفتن بود مبتکرانه می بود.
و اینکه این زیاده گویی ها هماهنگی اثر را کم کرده بود. درست است فضای نمایش استعاری بود اما دلم میخواست داستان هم به اندازه ی دیالوگ های استعاری من را درگیر کند. من با شخصیت ها ارتباط برقرار کنم نه اینکه فقط دیالوگ هایی را از زبان سه نفر بشنوم که بسیاری از آنها ربطی به شخصیت کسی که آن را ادا میکرد نداشت. شخصیت ها در خدمت دیالوگ گویی بودند نه اینکه دیالوگ ها در خدمت شخصیت پردازی.
بعضی واکنش ها هم برای من تصنعی بود. برای مثال برخورد ریلکس ... دیدن ادامه ›› مهدی با دروغ های مادر و خواهرش. اینکه نامزد کرده یا دروغ میگه نامزد کرده. اصلن مهدی توجهی به این حرف ها نداشت گویا این دیالوگ ها برای تماشاگر گفته می شد نه مهدی.
در طول اثر مدام این حس را داشتم تمام کاراکتر ها دارند به صورت مونولوگ برای تماشاگر حرف می زنند و ارتباط چندانی با هم ندارند و فقط به طور فیزیکی روبروی هم ایستاده اند.. و این به نظرم نقطه ی ضعفی برای اثر محسوب میشد.
با تمام این وجود جسارتتان را برای ساخت این اثر در این فضا می ستایم و امیدوارم کارهای بهتری در این زمینه شاهد باشم. و صد البته از تماشای این اثر لذت بردم :)
شاد و سلامت باشید.
شب گذشته (5 شنبه - 02 / مرداد / 93) به تماشای این اثر نشستم؛ اگه بخوام با نقد شروع کنم، باید - ضمن احترام - از لحن تصنعی و فیلم‌وار بیان بعضی از دیالوگ‌ها توسط خانم بوبانی (مثلاً: بعضی از دیالوگ‌های بیان‌شده بعد بیدارشدن در اثر دیدن کابوس شبانه) بگم که طبیعی‌بودن و باورپذیربودنِ رفتار سایر بازیگرانِ نمایش، در سایر لحظات رو خدشه‌دار می‌کرد؛ همینطور بعضاً داد و فریادهایی که وقوع نابهنگام و - بقولی - یکهویی و بی‌مقدمه اون‌ها در حین اجرا، قابل قبول، منطقی، طبیعی و باورپذیر نبود و وقوع خیلی‌هاش هم، روان مخاطب رو بهم می‌ریخت (ولو اینکه بنظر برسه هدف نویسنده و یا کارگردان محترم، نشون دادن افرادی بوده که هرکدوم به دلیل قرار گرفتن در معرض فشارهای زمان جنگ هشت‌ساله (یعنی: مادر و سمیه) و بعضی از تجربیات تلخ شخصی (یعنی: مادر، سمیه و کاراکتر ارائه‌شده توسط آقای صباغی) از نظر روانی افراد نرمالی نبودند) .

صادقانه بگم که با توجه به اینکه من - متأسفانه یا خوشبختانه! - نقدهای نوشته‌شده توسط بعضی از دوستان در تیوال رو مبنای ارزیابی و انتخاب تماشای این نمایش قرار داده بودم، قبل از تماشای اثر، انتظار گذاشتنِ زمان برای تماشای اثرِ بمراتب برجسته‌تر و عمیق‌تری رو داشتم که متأسفانه برآورده نشد و احساس کردم که بعضی از نقدها - ضمن احترام - اغراق‌آمیز و نه‌چندان پخته بودند؛ اما مجموعاً و به نسبت هزینۀ نسبتاً مناسبی که انجام شد، اثر قابل قبولی ... دیدن ادامه ›› بود .

نهایتاً از همه عوامل این نمایش، و بویژه، بازی مجموعاً روان و تأثیرگذار همه نقش‌آفرینان ممنونم و امیدوارم در آینده، آثار عمیق‌تر و پرمحتواتری رو از کارگردان محترم شاهد باشم .
irandokht azad و علی عبدالرحیم این را خواندند
تینا، مریم اخوی و ایمان یزدی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
"از این هشت سال چی مونده؟ ..."
نقد تلخ و دقیقی که کمتر اثر هنری تونسته بود به جنگ ایران و عراق داشته باشه. کار با ارزشی که بعد از اجرای نمایش امشب انجام شد تقدیم نمایش بود به یک رزمنده که: متاسفیم که حداقل ۸ سال زندگیتون بدون هیچ نتیجه ای تلف شد.

ممنون از همه عوامل نمایش و ممنون از مهدی صباغی که با اینکه بوی خون میشنید ولی چاقوش رنگ خون رو ندید!
manimoon، الهام حصاری، irandokht azad و علی عبدالرحیم این را خواندند
شکوه حدادی، مریم و ایمان یزدی این را دوست دارند
فیلم یا نمایش !؟
۰۳ مرداد ۱۳۹۳
ممنون، تصحیح شد.
۰۴ مرداد ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید