توضیحات نویسنده:
روایت چهل و هشت نامه که شماره آن ها به نامشان برتری دارد. پس انتهای هریک، نامی گنجانده شد.
نامه هایی که ابتدا بی مخاطب نوشته شدند در حالی که همگان را مخاطب قرار می دهند.
قدری تأمل، و اندکی تفکر و صبر، تا به مقصودشان پی ببری.
هرآنچه از آن ها یافتی، همان مقصود است.
هر نامه را ببین، لمس کن، و برای خودت به تصویر بکش، تا آنجا که به انتها و نامش رسی. حال دوباره آنرا مرور کن.از دری که در انتها باز شده به آن بنگر و سادگی معنی را روی پیچیدگی کلماتش بنداز.
از روی مهر بخوان و دوستشان بدار، که هریک تورا چون سرپرست خود دوست میدارند.
تا قبل از قضاوت و تفکر نقادانه، نامه را رها کن. چرا که مجموع آن ها سالیان سال از عمرم را درگیر خود کردند. پس اگر برایت نامعلوم آمدند، بدان که همان از طولانی بودن عمرشان بر آمده است.
در آخر مراقب باش، مراقب چشمانی که آن را میبینند، ذهنی که آن را میخواند، و خودت، که همچو من آن هارا تجربه و زندگی خواهی کرد.
به امید پروانه هایی نامیرا در دلت
دوستدار تو، مهدیه