خلاصه داستان: فضای نمایش تحت تاثیر فضای جنگ است؛ سلطه ی نظامی و افکار شبهه نازی پس از جنگ دوم جهانی در روزمرگی ها و در روند یک درمان روانی. درمان روانی که به شیوه ی گروه درمانی تجربه میشود... مرد مجری، برنامه تلویزیونی خود را با آشفتگی ها و خطوط قرمز اجرایی بر صحنه می برد و نامه ی یک زن را میخواند که میخواهد با مردی طلاساز ازدواج کند. زن از احترام به مردگان و ترس از قضاوت دیگران می گوید و بهم خوردن ازدواج دومش را با مردطلاساز به گردن هر کسی به جز خودش می اندازد. افسر اتریشی، اولین همسر زن بوده و به دلیل رفتن بر روی مین به جای یک افسر نازی آلمانی مرده است. او پس از مرگ عاشق بهشت و رهایی آنجا شده است و حاضر نیست به زمین برگردد برای همین خودش را از ماجرای ازدواج زن کنار می کشد...
زن همچنان به دلیل بهم خوردن ازدواجش با طلاساز، در فکر انتقام از اطرافیانش است و خود را مقصر نمیداند. تنها کسی که به فکر فرار از این وضعیت می افتد، مردمجریست که او هم به خاطر داستان زندگی خودش تن به گروه درمانی داده و در این درمانگاه اسیر شده است... زن تحت شرایطی حاضر میشود به بازی خودش پایان دهد... و بار دیگر چرخه ی گروه درمانی به دلیل حضور و انتقام مردمجری از همسرش به راه می افتد...
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید