در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | کافه قشقایی
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 08:55:24
 

با ۲۰٪ تخفیف برای مشترکین تیوال پلاس

 ۰۱ مهر ۱۳۹۸
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
"چه جای قشنگی برای یک مومیایی!"

دیدن نمایش رامسس دوم، با آن بازیهای فوق العاده و انرژتیک، که مخصوصا در پرده سوم به اوج می رسد، و باعث می شود نفس تماشاگر در سینه "حبس"شود، تجربه ای فوق العاده بود. طراحی صحنه گیرای نمایش هم، با آن همه بالش، که "خواب و رویا"را تداعی می کرد، به جذابیتهای اثر می افزود. پیوند محل زندگی قصر مانند زوج ژان-الیزابت با اهرام مصر، و ارتباطشان با رامسس دوم و مقبره خانوادگیشان، لایه های را به اثر وارد می کرد، که عمق معنابی آن را به نحو شگرفی افزایش می داد. نمایش حول رابطه این زوج با زوج متیو-بندیکت می چرخد، یعنی داماد خانواده و دخترشان، و به ویژه تنش اصلی بین داماد و مادرزن ظهور می کند، که کم کم در پرده سوم به طوفانی رعدآسا بدل می شود. (البته این از هوشمندی کارگردان حکایت می کند، که تنش را از روی رابطه متیو (داماد) و ژان (پدرزن) که در اصل نمایش وجود داشت، روی رابطه داماد و مادرزن (الیزابت) برده است، که در تمام فرهنگها، همانطور که فروید هم در کتاب توتم و تابو به آن اشاره می کند، بالقوه رابطه ای پیچیده و پر رمز و راز است.) همه اینها درست، اما...
این اثر نوشته نویسنده فرانسوی "سباستین تیری"است، و با ترجمه خوب شهلا حائری روانه بازار کتاب شده است. به نظر من، نویسنده در آخرین لحظات نمایش، از بیان حقیقتی که با نمایشی ابسورد در پی ارائه آن بوده پایش را پس کشیده: در واقع امر شاهکارهای نمایشی مانند آثار شکسپیر و چخوف، این تفاوت را با آثار نویسندگان کم تجربه تر یا کم توان تر دارند که نویسنده کمتر تسلیم بعد خیالی خود می شود، و تقریبا از ابتدا تا انتهای نمایش، این سوژه ناخودآگاهست ... دیدن ادامه ›› که سخن می گوید، نه ایگو و دانش تصویری اش!
تا پیش از موضوع نوار ضبط یا ویدئو در انتهای نمایش، ما با چیزی روبرو هستیم که من در طی حدود ربع قرن کار روانپزشکی و روانکاوی با آن روبرو بوده ام و اولین بار آن را از فروید شنیدم (گرچه جمله متعلق به پلوتس و تامس هابز است): انسان، گرگ انسان است. (البته گرگ از پی درمان هم نمی رود؛ ما در کار خود معمولا تنها با بره هایی که توسط گرگها دریده شده اند روبرو می شویم. راستش را بخواهید تمایلی هم به دیدن گرگها نداریم، گرگهایی که از همه طلبکارند که چرا نتوانسته اند کل بشریت را بدرند، و خود را ابدا هم بیمار نمی دانند، و لابد فکر می کنند نسب انسان بیشتر به گرگ می رسد تا نخستیها و میمونها!). خطرناکترین گرگها هم بسان گرگهای واقعی، گروهی و دسته ای حمله می کنند.
نویسنده در پرده آخر، یک دفعه به این فکر افتاده که این حقیقت تلخ را لاپوشانی کند، حقیقت تلخی که در آن متیو، یعنی داماد خانواده شدیدا بیمار است، اما بیماری که به القای بیماری در ژان یا الیزابت می پردازد. نویسنده ازین طریق نمایش خود را دچار اشکالات متعددی گرده است. اگر تمام آنچه در نمایش دیدیم ساخته ذهن ژان (مطابق کتاب، یا الیزابت در اجرایی که دیدیم) باشد، آن وقت ژان/الیزابت بیشتر از آنکه یک بیمار روانی باشد، یک دروغگوست، چرا که در واقع امر، هذیانهای گزند و آسیب نمی توانند اینقدر پر شاخ و برگ باشند.(۱) در ضمن اگر همه چیز در ارتباط با دامادش، در ذهن ژان/ الیزابت می گذرد، تکلیف رفتار غریب متیو، هنگامی که همسر مربوطه نیز حضور دارد چه می شود؟
گرچه الحق بایستی گفت نویسنده با این کار و دادن پایان "خوش" به نمایشش، به جذابیت آن افزوده است، چرا که همگی ما، بعد از کابوسی دهشتناک، نیاز داریم کمی بخوابیم. بالشهای فراوان روی صحنه هم نشان می دهد که برای همه، به اندازه "کافی"بالش وجود دارد، و کسی نبایستی از این جهت واهمه ای داشته باشد!

(۱)رجوع کنید به کتاب #گمشده_در_آینه از همین نویسنده، انتشارات ارجمند

دکتر فرزام پروا
امیر مسعود این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بینظیره خیلی با فکرن رفتار پرسنل عالی قهوه هم محشر بود
کمیل عباسی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
 

زمینه‌های فعالیت

شعر و ادبیات
تئاتر
موسیقی
هنرهای تجسمی
سینما

امکانات

کافه
کافه

سیستمی

همکار تیوال‌پلاس
همکار تیوال‌پلاس

تماس‌ها

09386134318

مکان

مجموعه تئاترشهر، ضلع جنوبی ورودی سالن قشقایی، کافه قشقایی