در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش اگه بمیری
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 06:24:05
امکان خرید پایان یافته
۰۱ مرداد تا ۰۲ شهریور ۱۳۹۶
۲۱:۰۰  |  ۱ ساعت و ۳۰ دقیقه
بها: ۳۵,۰۰۰ تومان

گزارش تصویری تیوال از نمایش اگه بمیری / عکاس: رضا جاویدی

... دیدن همه عکس‌ها ››

عکس‌های پایه

نمایش اگه بمیری | عکس نمایش اگه بمیری | عکس نمایش اگه بمیری | عکس نمایش اگه بمیری | عکس

اخبار

›› نمایش «اگه بمیری» پنجشنبه به پایان می رسد

›› معاون رییس‌جمهور به تماشای نمایش «اگه بمیری» نشست

›› اجرای نمایش «اگه بمیری» به هفته پایانی رسید

›› نمایش «اگه بمیری...» با استقبال تماشاگران ایرانشهر کار خود را آغاز کرد

›› نمایش «آگه بمیری...» به کارگردانی سمانه زندی نژاد با بازی رضا بهبودی، الهام کردا، ستاره پسیانی و کاظم سیاحی به صحنه می‌رود.

ویدیوها

آواها

مکان

خیابان طالقانی، خیابان شهید موسوی شمالی، جنب خانه هنرمندان، تماشاخانه ایران‌شهر
تلفن:  ۸۸۸۱۴۱۱۵_۸۸۸۱۴۱۱۶

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
نمایش خوبی بود.در واقع اجرای شاعرانه ای بود مابین خیال و واقعیت به صورتی که مرز دو عالم مشخص نبود و حقیقت در فضای سیال بین خیال و واقعیت به رقص ... دیدن ادامه ›› درآمده بود.تماشاگر نمی تواند با قطعیت بگوید حقیقت را در خیال یافته یا در واقعیت روزمره زندگی آنه.
با تاکید بر اینکه بازی ها همه به جا بود ولی نکته شگفتی در آنها نبود و کارگردانی نمایش نکته خاصی نداشت.استفاده از میکروفن هرچند به حالت نجوایی دیالوگ ها کمک کرده بود اما خیلی تصنعی و نچسب بود و ای کاش اتفاق نمی افتاد هر چند برای سالن بد استاد ناظر زاده که بیشتر شبیه سینماست تا صحنه تئاتر راهکار بهتری وجود نداشت.با یاد از طراحی صحنه خوب کار که واقعا جز نکات مثبت نمایش بود از حواشی! اجرا می گذریم و به اصل آن که متن است می رسیم.
اولین اجرایی بود که از فلوریان زلر می دیدم.به نظر نویسنده قدرتمندی رسید.سوژه او از جنبه ای نو بود چون شکل و فرم روایت متفاوتی داشت ولی باید بپذیریم که قدرت نویسنده در پرداخت یک بن مایه تکراری بسیار جلوه نمود.
حالا می خواهم داستان را به زبان ساده مرور کنم:
پی یر نویسنده پرکار و معروف که در گیرودار زندگی عادی خود دچار روزمرگی شده است عازم یک مسافرت کاری است و تصمیم دارد این مسیر را با اتومبیل طی کرده تا حال و هوایی عوض کند.اما او در راه تصادف کرده و میمیرد و آنه همسر خود را پس از ۱۲ سال(درمتن نمایش ۲۰ سال) زندگی مشترک تنها می گذارد.تنهایی و شوک ناشی از اتفاق رخ داده آنه را در شرایط روحی دشوار رها می نماید که نتیجه این معلق بودن در خیال و واقعیت به کشف جنبه های پنهان زندگی پیر منجر میشود.اینکه او با یک دختر جوان بازیگرارتباط داشته است.این کشف مسیر زندگی آنه را تغییر می دهد او اعتراف می کند که بدون پی یر بلد نیست زندگی کند اما اگر این کشف حقیقت داشته باشد او به تمام زندگی ۱۲ ساله مشترک شک خواهد کرد.لورا بازیگر جوان بارها ارتباطش با پی یر را انکار و مجدد داستان سازی میکند گویی او هم همانند آنه بعد از مرگ پیر در مرزی از خیال و امر واقع سردرگم شده است در نهایت اعتراف می کند که قرار بوده او هم به نیس برود و پی یر را در آنجا ملاقات کند ولی پی یر هیچگاه به نیس نمیرسد.شواهد نشان می دهد قرار بوده پی یر و لورا در نیس تصمیم با هم بودن قطعی نمایند اما آیا آنه می تواند با این حقیقت گزنده کنار آمده و زندگی را ادامه دهد؟
راهکار آنه برای فرار از واقعیت داستان سازی در خیال است.او در خیال خود با پی یر همکلام شده و اطمینان می یابد که پی یر تصمیم داشته در سفر نیس رابطه اش را با لورا قطع نماید و برای همیشه عاشق آنه بماند‌.در واقع آنه با عدم پذیرش امر حقیقی در عالم واقعیت نقشی متفاوت از حقیقت باور پذیر را بر آینه خیال مجسم می سازد می سازد تا تصویر حقیقی به آرامی محو گردد و از خاطره برود.
در متن موضوع های کلیدی مثل زندگی و مرگ،روابط زناشویی و حقیقت مورد تاکید واقع شده است.همین مفاهیم به نمایشنامه رنگ و بوی فلسفی و روانکاوانه می دهد.
از دو المان مهم در اجرا نمی توان گذشت:
اول آینه و نقش آن در متن و اجرا به نحوی که آنه در آینه به جای خود نقش پی یر را می بیند ولی این نقش در زمانی که آنه از همسر خود مکدر شده است رنگ می بازد.
المان دوم تخت است که نشاندهنده زندگی خصوصی آنه و پی یر است.تختی که در زیر آن لورا زندگی می کند؛زندگی خصوصی پنهانی پی یر یا شاید بتوان گفت موجودی در لایه های پنهانی ذهن آنه!
صحنه زیبا محو کردن لورا و خانه او توسط آنه با بسته شدن تخت بود که به تلاش او در پاک کردن این جنبه تیره زندگی پی یر و آغاز تلقین مورد پسند آنه اشاره دارد.
در آخر کلیدی ترین دیالوگ نمایشنامه رو مرور می کنم:

آن: چه‌جوری بگم؟... باید رازش رو با خودش می‌برد. باید آدم همیشه رازش رو با خودش ببره. شاید اصلاً یه قدیس همین باشه: کسی که قبل از مردن حواسش هست که نیمه‌ی تاریکش رو پاک کنه و بعد بره...
دیشب به دیدن اگه بمیری نوشته فلوریان زلر با یک برگردان خیلی خوب از خانم ساناز فلاح فرد رفتم، به نظر من ترجمه و برگردان دو واژه کاملا جداگانه ... دیدن ادامه ›› هست و گاهی با متونی مواجه میشیم که کاملا «ترجمه» شده هست و هیچگونه ظرافتی از جانب مترجم اعمال نشده
بر عکس با متونی هم مواجه میشیم که با ظرافتی مثال زدنی «برگردان» شده و اگه بمیری جزو این دسته از کارهاست
اینجا با یک دنیای رئالیسم جادویی روبرو هستیم که البته اول متوجه این موضوع نمیشیم و رفته رفته با پیش رفتن قصه خودمون رو در یک دنیای شناور بین رئال و رئالیسم جادویی میبینیم و گاهی این رو گم میکنیم که این صحنه الان رئال هست یا نه! و این برای افرادی که عاشق رئالیسم جادویی هستند مثل من خیلی شیرین و دوست داشتنی هست
راجع به قصه زیاد نمیگم که لو نره
استفاده از هاش اف برای بازیگران که قرار بوده گاهی حالت پچ پچه داشته باشن خیلی به فضای رئالیسم جادویی کمک کرده و اگر گاهی نویزهایی گوش خراش روی هاش اف ها نمیفتاد عالی بود
بازی بازیگران خیلی خیلی عالی و روان هست و نمیتونم این متن رو بدون این بازیگران تصور کنم
گاهی احساس میکردم با تلسکوپ دارم داخل یک اتاق خواب رو مخفیانه میبینم
الهام کردا، رضا بهبودی، ستاره پسیانی و البته کاظم سیاحی بهترین بازی ها رو ازشون شاهد هستیم و این رو با جرئت تمام میگم چون سالهاست بازی این عزیزان رو دنبال میکنم و شاهد روزبروز بهتر شدن و پیشرفتشون بودم و اینکه میدونم این پیشرفت ادامه خواهد داشت و این عزیزان درجا نمیزنن چون این رو طی این سالها ثابت کرده اند
کارگردان کار خانم زندی نژاد هم به همین ترتیب پیشرفت کرده و من به ایشون واقعا تبریک میگم
طراحی صحنه کار فوق العاده هست و صددرصد در خدمت متن و موضوع قرار داره و یکی از نقاط قوت کار هست
یک تختخواب که اتاق خوابی رو تداعی میکنه که بالای تخت هم آینه ای قرار داره و تقریبا 90 درصد قصه روی اون میگذره ولی نکته بسیار جالب و عالی صحنه اینه که خانه زن دوم (لورا) زیر این اتاق خواب طراحی شده و بگونه ای سمبل رابطه مخفی مرد قصه (پییر) با اوست و اینکه در آخر این زن در خانه اش (رابطه اش) زیر اتاق خواب زن اول (آن) (رابطه قانونی او با شوهرش) مدفون میشه
لورا در این کار نه تنها یک fame fatal نیست بلکه حس دلسوزی ایجاد میکنه و خیلی خوب این حس منتقل میشه
به همه گروه خسته نباشید میگم به خصوص گروه معرکه بازیگران...
آگه بمیری: حقیقتی که نیست حقیقتی که راه می رود و حقیقتی که دست به دست می شود
"اگه بمیری" یکی از نمایش های در خور توجه و بسیار جذاب ... دیدن ادامه ›› سال های اخیر تئاتر ایران است. نمایشنامه قوی، دکور بسیار عالی، بازیگران توانمند، اجرای بسیار ارزشمند و کارگردانی در خور توجه، قطعا شما را راضی از سالن نمایش بیرون خواهد برد. جدا از همه ی این موارد، به عقیده من تفسیر پذیری نمایش و قابلیت تاویلگرایی روایت و سیالیت حقیقت که به زیبایی هرچه تمام نوشته شده و اجرا می شود، بیش از هر چیز این داستان را شیرن و اثر بخش می گرداند. اینکه ساختار داستان به من اجازه می دهد بنشینم و بر اساس دیده ها و شنیده هایم نمایش را نگاه کنم، به اندیشه فرو بروم و درباره اش بنویسم شاید برای من بیش از بقیه موارد، حس خوب به همراه دارد. تاویل گرایان معتقدند وقتی کلامی از مغز خارج می شود و در معرض دیدن و شنیدن قرار می گیرد به اندازه تمام چشم های جهان برای آن تفسیر وجود دارد. با این رویکرد ما با نمایش نامه ای روبرو هستیم که علی رقم لایه های بیرونی آن که مفاهیمی نظیر زندگی، مرگ، عشق، خیانت، تزویر، تاهل و زندگی مشترک را به تصویر می کشد با لایه های زیرینی نیز مواجه هستیم که بسیار خوب چینش شده است و این قدرت را به آدمی می دهد که هر کسی از ظن خود به تاویل بپردازد.
تمام اتفاقات در اتاق خواب یک زوج شروع می شود. اتاق خوابی که خصوصی ترین و عاشقانه ترین بخش یک زندگی مشترک است. آینه ای بزرگ بالای سر تخت خواب دونفره روبروی شما گرفته شده است و شاید می خواهد خودتان را درونش بنگرید. شیب ملایم تخت و آینه به سمت تماشاگر این نماد را جلوه گر تر میسازد. "پی یر" نویسنده مشهور چند روزی است که مرده و بیوه آن در رختخواب، از عشق 12 ساله اش می گوید و اینکه حالا بدون او چگونه می تواند زندگی ادامه داشته باشد و این آغاز ماجراست. پیدا کردن چرک نویس داستان جدید این نویسنده از بین یاداشت هایش، الهام کردای توانمند را (در نقش زن بیوه پی یر) کنجکاو می کند که زندگی گذشته همسرش را شخم بزند تا از لابه لای آن، معشوقه ی وی را پیدا کند. معشوقه ای که سالها در زندگی عاشقانه این زوج وجود داشته و این خانم از آن بی خبر بوده! معشوقه ای که اتفاقا زیر تخت (خصوصی ترین و عاشقانه ترین نماد زندگی مشترک) سالها بود که داشت زندگی می کرد و او خیال می کرد که همه چیز عاشقانه و زیبا در جریان است. دکور زیبا و استفاده از منزل معشوقه ی پی یر در زیر این تخت و اتاق خواب، نهایت سلیقه در نوشتار و اجرا می باشد. جایی که تخت بلند می شود و در پرده دیگر شما شاهد زندگی دیگری هستید که پی یر با معشوقه خود مخفی نموده بود. حالا پی یر مرده است و وقت آن است که این زندگی شخم زده شود و حقایق به روی زمین بیاید! به عقیده من استفاده از این نماد ها یکی از مهمترین نقاط قوت داستان و کلید اصلی نمایشنامه است.ستاره پسیانی با بازی زیبا و خیره کننده خود در نقش معشوقه ی نویسنده، زیر این تخت زندگی می کند و هر از گاهی با بالا پایین شدن دکور شما را به جهان خود و شیطنت های عاشقانه زندگی مخفی پی یر می برد. زمان بین گذشته و حال دائم عوض می شود و این سیالیت زمان و مکان، "تئاتر" را به هنری تبدیل ساخته است که شما را وارد دنیایی می کند که در هیچ هنر دیگر قابل تصور نیست. همچون دالان های مغز خودتان در زمانی که چشمهایتان را می بندید ، خیال می کنید و در گذشته و حال سفر می کنید، در تئاتر نیز همین اتفاق قابل انجام است و در این نمایش به زیبا ترین شکل ممکن اتفاق می افتد. بی آنکه پرده ای باز و بسته شود و یا کاتی به نمایش داده شود، شما همراه بازیگران نمایش در گذشته و حال در گردش هستید و حقیقت نیز با شما در گذشته و حال ،در ذهن بازیگران ، در حتی شاید نوشته های پی یر در آخرین داستان ناتمامش در حرکت است و لذتی محسور کننده را به زیر پوست مخاطب تزریق می کند. به عقیده من این سیال بودن حقیقت که در نمایشنامه و اجرا به زیبایی در آورده شده است نقطه قوت اثر می باشد و قدرت تفسیر و تاویل را برای تماشگر دو چندان می کند. به راستی پی یر معشوقه ی دیگری داشت؟ در تمام این دوازده سال زندگی عاشقانه، نفر دیگری زیر تخت خواب دونفره پی یر داشت زندگی می کرد؟ یا در راهرو های مغز این نویسنده، معشوقه خیالی داشت قدم می زد و نوشته می شد. شواهد و خط روایت نشان می دهد هم داشت و هم نداشت! آیا شواهدی که توسط خاطرات همسر بیوه ی پی یر یکی یکی ردیف می شود و چون کاراگاهی خبره در واکاوای این ماجرا پیش می رود، بافته ذهن خیال پرداز و بیمارگونه ی زنی است که عاشقانه همسرش را دوست داشت و حال نمی تواند جهان بعد از او را تحمل کند؟ شما را ارجاع می دهم به یک دیالوگ کوتاه از دوست پی یر که خطاب به همسر پی یر به وی می گوید:
"تو پی یر رو دوست داشتی . اونم تو رو عاشقانه می پرستید الانم هم تو چون نمی تونی فراموشش کنی داری دنبال چیزی تو زندگیش می گردی که دیگه دوستش نداشته باشی !"
آیا به راستی ورودی های مغز این همسر عاشق دنبال دلیلی برای فراموشی این نویسنده است؟ آیا واقعا معشوقه ای وجود داشت و پی یر تمام این سال ها آن را پنهان کرده بود؟ آیا این معشوقه خیالی کاراکتر داستان نمیه کاره پی یر بود که در داخل مغزش زندگی میکرد و آرام آرام نوشته می شد روی کاغذ و حالا این همسر که یاداشت ها را خوانده است دارد قصه پردازی می کند تا از حقیقت فرار کند؟ حقیقت کدام روی قصه است؟ شاید اصلا کل ماجرا آخرین نوشته خود نویسنده باشد که جهان بعد خود را در قالب یک داستان روایت می کند و ما در حال تماشای آن هستیم! روایت دو گانه معشوقه (ستاره پسیانی)از رابطه خود با نویسنده که انگار گاهی دروغ می گوید گاهی حقیقت تا فقط همراه همسر بیوه ای شود که می خواهد داستان را آنگونه که خودش می خواهد بشنود، ماجرا را پیچیده تر هم می کند. آنقدر پیچیده که شما تا انتهای ماجرا نمی فهمید که حقیقت کجاست و این سیالیت حقیقت تا انتهای قصه پیش می رود تا جائیکه وقتی از صندلی خود بلند می شوید ، می بینید که هر تماشاگر برداشتی داشته، عده ای می گویند پی یر خیانت کرده است، عده ای بر این باورند که ذهن خسته و غمگین همسر بیوه و تنهای پی یر در حال داستان سرایی است و می کوشد پازل ها را آنجور کنار هم بچیند که دوست دارد. بعضی ها هم کل ماجرا را داستان سرایی پی یر می دانند داستانی که فقط ناشی از ذهن یک نویسنده است. بازی اینگونه با حقیقت، لذت دیدن نمایش را صد چندان می کند. از سوی دیگر نمایشنامه سرشار است از دیالوگ های دوست داشتنی و نماد های بی نظیر. قرار گرفتن آقای بهبودی( پی یر) در پشت آینه هنگامی که در قالب مرگ فرو می رود و کم کردن نور روبروی آینه به نحوی که می توانیم پی یر را ایستاده درون آینه ببینیم به نحوی که انگار درون آینه داریم خودمان را در نقش پی یر نگاه می کنیم، سقف آینه ی اتاق معشوقه ی پی یر، وقتی که دکور بالا می رود ، قرارگرفتن اتاق معشوقه ی پی یر زیر تخت خواب، یعنی قرار گرفتن یک دنیای دیگر زیر یک زندگی دیگر، بالا و پایین شدن دکور و حرکت در دو دنیا، زمانی که همسر پی یر سعی می کند زندگی پی یر را شخم بزند و ده ها مورد دیگر، نکاتی است که دیدن نمایش را جذاب و قابل تامل می کند.
نکته آخر که به نظرم خیلی جالب بود این است که نویسنده ها همواره با نوشته هایشان در حال قضاوت شدن هستند و این بزرگترین درد نویسندگی است. دردی که فرار از آن امکان پذیر نمیباشد. شعر می نویسند، همه دنبال مخاطب خاصش می گردند، داستان می نویسند، می کاوند تا نقش رگه های روانشناسانه را در زندگی تان پیدا کنند! هر خط که می نویسند تفسیر می شوند و قضاوتشان می کنیم. همانطور که الهام کردا با چرک نویس های همسر فوت شده اش کرد و از دل داستان نیمه کاره اش معشوقه ای درآورد که روبروی مان ایستاد و شروع کرد به اغوا گری و شیطنت های دخترانه که دنیای خیالمان را به دنیای واقعیت درهم آمیخت و حقیقت را مجهول کرد.
نمایشنامه آنچنان زیبا نوشته شده است و آنچنان تاثیر گذار کارگردانی و اجرا گردیده است که انگار شما چند روایت از یک موضوع را شاهد هستید. چند روایتی که می تواند هرکدامش حقیقت باشد بستگی دارد با کدام مغز به تفسیر آن نشسته باشید!
در پایان جا دارد از عوامل نمایش تشکر نموده و دوستداران تئاتر را به دیدن این نمایش دعوت کنم.

آقای علیزاده اگه صلاح دونستید اون هشدار "احتمال افشا یا..." واسه نوشته‌تون فعال کنید. من البته نمایشنامه رو [گلناز برومندی نه ترجمه خانم فلاح‌فرد] خونده بودم و در جریان ماجرا بودم ولی ممکنه کسی دوست داشته باشه بکر کامل بره تو سالن.
تو نمایشنامه قدمت زندگی مشترک پی‌یر و آن بیست ساله بود گویا یه هشت سالی تعدیل شده، شاید به خاطر سن و سال دوستان بازیگر. ولی حسن دریغ و حسرت برای زندگی بیست ساله اصولا باید بیشتر باشه.
چقدر خوبه که این‌قدر لذت بردین کاش دوستان مرحمتی کنن دست‌کم یه شب اجرای بدون میکروفن بذارن تا ما طفلکی‌ها هم بیاییم ببینیم. برای ما مخاطبینی که صدای خود بازیگر رو ترجیح میدن همونایی که وقتی ایرانشهری نبود، زلر و فلاح‌فرد و برومندی و نظم‌جو و بهاالدینی و زندی‌نژادی و بهبودی و کردا و پسیانی و کاظی و تیوالی تو عرصه تئاتر نبود؛ تئاتر می‌دیدن و تئاترهای آمیخته به نجوا و واگویه و اینترلوگ و "یواشکی‌طورحرف‌زدن" و ... هم کم ندیده‌ان به این سوی چراغ.
۱۶ مرداد ۱۳۹۶
درود.نقد جامع و مبسوطی بود.در حوزه ی هرمنوتیک یا علم تاویل و روش شناسیه فهم پدیده یا ایجاد موقعیتی برای فهم همگن توسط بیننده ی اثر هنری، باید کار رو دید که متاسفانه بنده ندیدم..ولی دریافت چندین معنا از حقیقت در واقع نتیجه نیست و موافقم با جنابعالی که حقیقت با توجه به مطالبی که فرمودین احیانا به گونه ای برای مخاطب تبیین شده که هر کس انچه دوست دارد را درک.کند و لاغیر..شایدددددد
۲۸ بهمن ۱۳۹۶
آقای عبدالله زاده عزیز
ممنون از اینکه وقت گذاشتید و مطالعه فرمودید.
۲۸ بهمن ۱۳۹۶
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید