در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
مخاطبان گرامی، پیرو اعلام عزای عمومی، به آگاهی می‌رسد اجرای همه نمایشها و برنامه‌های هنری به مدت یک هفته از دوشنبه ۳۱ اردیبهشت تا پایان یکشنبه ۶ خرداد لغو شد.
با توجه به حجم بالای کاری، رسیدگی به ایمیل‌ها ممکن است تا چند روز به طول بیانجامد، لطفا از ارسال مجدد درخواست خودداری نمایید.
تیوال نمایش آغاز
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 10:25:09
امکان خرید پایان یافته
۱۳ مرداد تا ۰۸ شهریور ۱۳۹۲
۲۰:۰۰  |  ۴۰ دقیقه
بها: ۱۰,۰۰۰ تومان


گزارش تصویری تیوال از نمایش آغاز / عکاس: مریم قربان‌پور

... دیدن همه عکس‌ها ››

مکان

خیابان استاد نجات الهی، ابتدای خیابان اراک، پلاک ۷۲، واحد ۷
تلفن:  ۸۸۹۰۰۷۸۰
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
آغاز همونطور که از اسمش پیداست، آغازیست بر فعالیت یک گروه جوان اما با استعداد.
ایده استفاده از ده داستان کوتاه خوب بود، هرچند که تنها یک داستان (شماره یک) به نظرم قوی اومد و بقیه خیلی معمولی بودند. هرچند نوع اجراشون و ایده های خوب کارگردان اونهارو هم جالب کرده بود، برای مثال داستانی که در اون فقط صدای نفس های مرد میاد و زنی که به انتظارش نشسته، یا داستانی که فقط بیان کلمات بود و انگار با شنیدن هر کلمه، تصویرش رو در ذهنم میدیدم. یا استفاده از ابزاری که در عین سادگی به بیان مفاهیم مورد نظر کارگردان کمک میکرد، مثل تلفن، فنجون، عود، سیب و حباب ساز. و اینکه مفاهیم در عین عریانی، در لفافه بیان شدند. ایده نورپردازی به نظر من پررنگ ترین نقطه قوت این کاره. خیلی از مفاهیم در همین نورپردازی خلاقانه به خوبی به تصویر کشیده میشن، برای مثال داستانی که نورپردازی سایه های زن و مرد رو به شکلی نشون میده که انگار لبهاشون روی همه. موسیقی هم خوب بود و با اجرا تناسب داشت.
اگر انتظار عجیب و غریبی از این تئاتر نداشته باشید، از دیدنش راضی خواهید بود.
باهاتون راجع به کارگردانی خوب اون دو داستان موافقم, که اگه اون دو تا هم نبودن قطعا" از دیدن کار پشیمون می شدم. بقیه ی داستان ها هم که اصلا" قوی نبودن. بازی ها هم خیلی تصنعی بود و من از اون جهت اصلا" لذت نبردم. فقط افسوس می خورم که امشب که این اجرا رو دیدم نورپرداز اصلی حضور نداشت و نتیجتا" "نقطه ی قوت کار" هم ضعیف بود. راجع به موسیقی هم نمی تونم چیز خاصی بگم چون همین دیشب Taxi Driver رو دیدم و موسیقیش اونقدر قوی و عالی بود که هر موسیقی دیگه ای الآن به نظرم بد میاد!! D: (;
۰۱ شهریور ۱۳۹۲
سپاس از نظرتون خانم ولی زاده. خیلی حیف که نورپرداز اصلی نبوده، چون مهارت خاصی در کار با اون دو چراغ قوه داشت. بله برای من هم فقط داستان اول از نظر داستان پردازی جذابیت داشت. البته من بازی بازیگرهارو خوب و قابل قبول میدونم، و اون نوع بازی اغراق شده ای که داشتند رو جزئی از کارگردانی و در جهت فضاسازی بهتر.
در مورد موسیقی تاکسی درایور هم که گفتید، من نشنیدمش. موسیقی فیلمه؟ حالا چرا با موسیقی این تئاتر مقایسه کردیدش؟
۰۱ شهریور ۱۳۹۲
بله موسیقی فیلمه, البته قیاسی در کار نیست, فقط موسیقیش از دیشب تا حالا تو مغزمه بس که خوب بوده, همین! موقع نوشتن نظرم هم نتونستم جلوی خودمو بگیرم! ;)
بازی اغراق شده می تونه خیلی هم خوب باشه ولی به نظر من بازیگرهای این کار خیلی موفق عمل نکردن, خصوصا" اون آقایی که نقش "بن" رو بازی می کرد.
۰۲ شهریور ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایش آغاز ایده‌ای نو بود و تجربه‌ای متفاوت.
نورپردازی منوال را خیلی دوست داشتم..از عریانی و بی‌پروایی داستانهای راز و قصه شب لذت بردم.

دکور و اشیای جالبی در نمایش استفاده شده و باعث شد در طول نمایش هم سیب دلم بخواهد هم از آن اسباب بازیها که فوت میکنی و حباب درست میکنند.

داستان اول را از همه بیشتر دوست داشتم و باید بگویم که بقیه داستانها خیلی جذبم نکرد.
بازیها را هم دوست داشتم.

و اینکه چون ردیف آخر بودم،صدای کولر گازی خیلی اذیتم کرد.

در مجموع به خاطر تجربه‌ی جدیدی که به من بخشید،نمایش را دوست داشتم.
بیتا نجاتی (tina2677)
و من بوی سیب و عود و قهوه ...برام دوست داشتنی بود.
۳۱ مرداد ۱۳۹۲
بو..:)
۳۱ مرداد ۱۳۹۲
بیتا نجاتی (tina2677)
عطر :-)
۰۱ شهریور ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
امشب دیدمش ..... "آغاز"، خوب بود و جای تبریک دارد. نکته‌ای که در اواسط کار به ذهنم رسید این بود که شاید می‌شد المان‌هایی از هر اپیزود را به عنوان نقاط اتصال در نظر گرفت. طوری که انگار اپیزودها در هم دیزالو می‌شوند. شاید با این کار، تغییر اپیزودها نرم‌تر و سیال‌تر انجام می‌شد. چیزی که این ایده را به ذهنم رساند ادامه پیدا کردن صدای چرخیدن سکه در آن اپیزود شیر یا خط بود. اینکه مثلا در این مورد خاص، اپیزود بعدی هم می‌توانست با پرتاب سکه از سوی یکی از شخصیت‌های آن اپیزود آغاز شود. البته برای پی بردن به اینکه همه اپیزودها چقدر این قابلیت را دارد، باید کار را دوباره ببینم اما فکر می‌کنم این کار قابل انجام بود و بدین ترتیب اثر انسجام بیشتری، در عین حفظ استقلال هر اپیزود، پیدا می‌کرد. کاری که بعضی موتیف‌ها مثل "سیب" یا "چهارپایه" به خوبی انجام می‌داد. بیشتر اپیزودها خوب بودند ولی به نظر من آن اپیزودی که با جمله‌ای شبیه "یادش نبود شنا بلد نیست" تمام می‌شد، از بقیه ضعیف‌تر بود و شاید ضعیف‌ترین‌شان. هم در شکل اجرا و قرارگیری بازیگران و هم خود متن که برای رسیدن به این پایان شوک‌آور، انگار خیلی کم داشت. بر خلاف اپیزود "قسم به خون" که کوتاه اما کافی بود و کوبندگی پایانش حفظ می‌شد. یا اپیزودی که با هفت‌تیر کشی زن تمام می‌شد (فکر کنم اپیزود سوم) با آن ایده‌ی فوق‌العاده‌ی آغازینش.
استفاده از چراغ قوه عالی بود ولی باز به نظرم پرده سفید پس‌زمینه، ظرفیت‌های بیشتری داشت. بی‌آنکه بخواهم و بتوانم قضاوت کنم اما احساس می‌کنم کار در مجموع کمی دچار عجله شده بود. بازیها را هم دوست داشتم و دوباره می‌گویم این آغاز، جای تبریک دارد.
بیتا نجاتی (tina2677)
از ایده تون در خصوص استفاده از اشیائ یک اپیزود در آغاز اپیزود دیگر لذت بردم.گمان کنم کارگردان نازنین هم خوششان بیاید.
۳۰ مرداد ۱۳۹۲
ممنون و امیدوارم. راستی حالت نگاه و بیان بازیگر زن در اپیزود اول خیلی خوب و دقیقا متناسب بود با آن نقش خاص که به این راحتی از یادم نمی‌رود. و اینکه بازیگران نمایش، چه ساده و در ظاهر چه راحت، شخصیت‌های متفاوتی را خلق کرده بودند.
۳۱ مرداد ۱۳۹۲
بیتا نجاتی (tina2677)
من هم از نقش آفرینی هر سه بازیگر لذت بردم بخصوص آقای سامان فرشیدنیا.برای هرسه شون آرزوی موفقیت می کنم.
۳۱ مرداد ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید