در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش برداشتن
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 14:22:14
امکان خرید پایان یافته
۰۳ تا ۱۵ شهریور ۱۳۹۸
۲۱:۰۰  |  ۱ ساعت و ۱۰ دقیقه
بها: ۴۰,۰۰۰ تومان
در فرهنگ دهخدا فعل برداشتن به معنی بلند کردن، رفع کردن یا تحمل کردن است. این نمایش از مجموعه تصاویری تشکیل می شود که برداشته نشده اند. لحظه هایی که برداشته نشده اند و بودن را تحت تاثیر و فشار قرار داده اند. در این نمایش فعل برداشتن به گونه ای صرف می شود که سکون تحمل ناپذیر هستی، تحمل پذیر شود.

- این نمایش در ژانر رقص معاصر که گونه ای از رویکرد فیزیکال بوده که توجه خود را به فعالیت - حرکتهای روزمره معطوف می نماید و جریان روز پرداختن به حرکت می‌باشد.

- با نگاهی به نمایشنامه «سایکوسیس ۴:۴۸» نوشته سارا کین

» خریداران محترم می‌توانند با استفاده از کد ۳۰٪ تخفیف «psycho» نمایشنامه این برنامه را از سایت «طاقچه» خرید کنند.

شبکه‌های اجتماعی تماشاخانه سپند: اینستاگرام
با خرید بلیت اجراهای این تماشاخانه و ارائه‌ بلیت همان شب، از ۱۰٪ تخفیف کافه رستوران «باور» در محوطه مجموعه بهره‌مند می‌شوید.

گزارش تصویری تیوال از نمایش برداشتن / عکاس:‌ رضا جاویدی

... دیدن همه عکس‌ها ››

اخبار

›› «تن از هیچ طرحی برای تک‌نگاری بر بَرداشتن»

›› «برداشتن» فقط ۱۲ بار انجام می‌شود

›› قصد دارم در "برداشتن" جسارت روبه‌رو شدن بیابیم

ویدیوها

آواها

مکان

تهران، خیابان کریمخان، خیابان عضدی جنوبی (آبان)، خیابان سپند (استاد جعفر شهری)، پلاک ۶۹، تماشاخانه سپند
تلفن:  ۸۶۰۳۷۸۰۷

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
در یک صحنۀ خالی، بدون هیچ دکور و آرایه ای که ذهن را از استخوان بندی اجرا منحرف کند، شاید در این آرمانی ترین نوعِ صحنه، دو نفر ظاهر می شوند و ... دیدن ادامه ›› از کسی دیگر می گویند. این دیگری، دوست آن ها بوده که دیگر در میانشان نیست. این دو نفر به گفتارهایی شکل می دهند که دیگری را برای یاد آن ها زنده می کند، و تقلّای آن ها برای این است که بتوانند از پس این فقدان، زندگی کنند. شاید با دریافتن چیزی از گذشته. در میانۀ این گفت و گوی خیالی، جایی که در یک فضای آکنده از افسوس و حس فقدان و غیاب، شکلی از دوست داشتن به وجود می آید، در آنجاست که جادوی نمایش شکل می گیرد. جایی که ما در حرکات ظریف بازیگران، می بینیم چیزی برداشته می شود که مانع شکل گیری رابطۀ واقعی بود، و آن را در این جملات می شنویم: می توانم دستم را بر شانۀ تو بگذارم؟ می توانم سر تو را تکان بدهم (تا آن طرف تر را ببینی؟).. تماشای آثار طراحی و پانوشت ها ذهن را وادار می کند میان این فعلِ برداشتن و آن تصویری که از میانۀ این بازی حضور و غیاب در برابر ما شکل می گیرد، دنبال نوعی ربط باشیم. برای من افسون همین طراحی ها و پانوشت های آن ها بود که راهم را به تماشای اجرا باز کرد، و چه تجربۀ غریبی بود.
دایِه*، امیر مسعود، علیرضا و رضا بهکام این را خواندند
مریم اسدی، مسعود جعفریان و ابرشیر این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
وقتی جامعه تئاتر از نداشتن مخاطب گلایه می‌کنه، وقتی آمار 88.6 درصذی افراد جامعه که هرگز به تئاتر نرفتن منتشر می‌شه، من همیشه متاثر می‌شم، متاثر ... دیدن ادامه ›› می‌شم و به خودم قول می‌دم بیشتر و بیشتر از این هنر بی‌‌مانند حمایت کنم، بیشتر ببینم و بیشتر بفهمم. این وظیفه بدون قید و شرط مخاطب تئاتره به نظرم. اما جامعه تئاتر و متولیان اجرا، چقدر مخاطب رو می‌شناسن؟ چقدر خواسته‌هاش رو درک کردن و چقدر از درونش خبر دارن؟

دیشب اجرایی رو دیدم که به دلم ننشست، سطح بالای انتزاع و روایتی که نیاز به کدگشایی‌های بسیار داشت (که البته شاید به طور عمد این طور چیدمان شده بود)، تعلیق‌ها و مکث‌هایی که به ابهام چیزی که می‌دیدیم اضافه می‌کرد، باعث شد من از این تئاتر لذت نبرم.
بعضی وقت‌ها فکر می‌کنم جامعه تئاتر یک سری کارها رو فقط برای خودش می‌سازه، برای دغدغه‌های درونی‌اش، برای درد‌هاش و شاید مخاطب چنین کارهایی فقط قشر به‌خصوصی باشن که از قبل شناسایی نشدن یا لااقل گروهی که مخاطب نیستن از این موضوع آگاه نشدن.
شکی نیست که برای این اجرا، برای این بازی‌های سخت و برای انتخاب تمام دیالوگ‌ها زحمت زیادی کشیده شده بود، ولی نتیجه این تلاش - یعنی اجرایی که دیدم - من مخاطب رو متاثر نکرد، و ادراک تازه‌ای برام نداشت. تجربه‌ای بود که گذشت.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یه اجرای قوی، متفاوت و جذاب!
دیگران باعث شدن برم و اگه به خودم بود احتمالا این نمایشو نمی دیدم. راستش توقع نداشتم جالب باشه، مخصوصا به خاطر ... دیدن ادامه ›› فرم کار و نظراتی که در موردش خونده بودم؛ اما یکی از بهترین کارایی شد که تو این چند وقت دیدم.
ابزار اصلی نمایش بیان بازیگرا بود که به خوبی همراهش شدم. صحنه خالی بود و لباسا ساده و تیره، مثل پلاتوی تمرین. گاهی تغییر نور به کمک کار میومد وموسیقی به جا استفاده شده بود.

چند تا نکته که تو این کار دوست داشتم:
- شخصیتا به نوعی بدون جنسیت هستن: آبان به کامران تغییر می کنه. یادمه تو «پرومته» هم یه بازیگر زن نقش پرومته، این مرد اساطیری، رو بازی کرده بود. این مرزشکنی رو دوست دارم و برام یادآور همه گیر بودن مسائل بشریه.
- تشبیه روح و جسم ناهمخوان فرد افسرده به دو دوست که یکی دیگری رو همراهی می کنه در حالی که کارای مشترک لذتی براش نداره و مدت هاست مورد بی توجهی قرار گرفته: «دیگه خسته شدم از این که با پاهای تو راه برم»
- شکل نمایش تضاد اوج و فرود روانی که با وجود سادگی ملموس بود
- حس و فضای خاص کار و تعاملی که باهام ایجاد کرد

مشخصه «برداشتن» حاصل تفکر و تمرینه: سازنده ها می دونستن چی میخوان بگن و تلاش کردن از ابزارها بهترین استفاده رو ببرن.
دمتون گرم! خسته نباشید.