در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش کافه فرانسه
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 11:01:10
امکان خرید پایان یافته
۰۵ مرداد تا ۰۶ شهریور ۱۳۹۴
۱۸:۰۰  |  ۱ ساعت
بها: ۲۵,۰۰۰ تومان

راه های ارتباطی با تئاتر باران: سایت اینستاگرام کانال تلگرام

گزارش تصویری تیوال از نمایش کافه فرانسه / عکاس: کامران چیذری

... دیدن همه عکس‌ها ››

ویدیوها

آواها

مکان

خیابان فلسطین، پایین تر از خیابان انقلاب، پلاک ۲۹۲/۱
تلفن:  ۶۶۱۷۶۸۲۵، ۶۶۱۷۶۸۱۲

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
خوشحالم که که برای بار دوم هم امروز تونستم ببینم و مجدد لذت ببرم از بازی آقای رنجبر خانم آب پرور و آقای نعیمی عزیز. واقعااااا متن خوبی بود

پیشنهاد میکنم دوستانی که فرصت نکردند این نمایش دلچسسسبُ ببینند ، در این فرصت باقی مونده تشریف ببرند تماشا کنند
جزء کارهایی بود که هم با دقت باید دید هم خوب شنید! واقعا خوووب بود چون واقعیتهارو با بیانی دلنشین به بیننده منتقل کردند.

خسته نباشید
ممنون که واقعیات تاسف بار جامعه رو به خوبی و جسورااانه بیان کردید با هنر خوبتون )
مهدی حسین مردی، وحید هوبخت و امیر مسعود این را خواندند
کیان و Marillion این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
روشنفکری در فنجان خالی

کافکا دو تومن...هدایت دو تومن...سیب زمینی هفت و پونصد!...
در منوی کافه فرانسه همه چیز می توان یافت...کافی است نگاهی به آن بیاندازیم... نمایش کافه فرانسه روایتگر سیر باطل زندگی دو نفر ایرانی ست با نامهای حشمت و مراد که حال پس از 21 سال زندگی در پاریس خود را موناکو (مهران رنج بر) و لیون ( حمیدرضا نعیمی) نامیده اند. آنها روزها در کافه فرانسه می نشینند و دم از روشنفکری، ادبیات و سینما می زنند، خود را روشنفکرانی از نسل قاجار می دانند که موسیقی فاخر گوش می کنند، جایزه درام نویسی برده اند و در هنگام قضای حاجت درباره «ارنست همینگوی» و «ژان کلود کریر» سخن می رانند. کافه فرانسه گارسنی دارد با نام ماریون (آیدا آب پرور) که یک دختر فرانسوی ست، او دوست دارد شوهر کند و خواننده اپرا شود. در یکی از گفت و گوهای موناکو و لیون، لیون پزشکی ایرانی، به نام دکتر قندی را به موناکو معرفی می کند که تمامی امراض را با یک حبه قند درمان می بخشد. لیون به موناکو پیشنهاد می کند که برای درمان درد لگن مادرش به دکتر قندی در ایران مراجعه کند. موناکو به ایران سفر می کند و در بازگشت به فرانسه شرح ملاقاتش با دکتر را برای لیون روایت می کند…
نمایش با راوی گری ماریون آغاز می شود او به معرفی خود، دیگر شخصیتها (موناکو و لیون) و نیز تا اندازه ای به شرح فضای نمایش می پردازد. حضور راوی ... دیدن ادامه ›› و راویتگری از حوزه ادبیات داستانی به ادبیات نمایشی راه یافته است و یکی از رویکردهای مدرن در نگارش نمایشنامه است. گاهی نمایشنامه به جای نمایش رخ دادها و یا کنش میان شخصیتها، به واسطه روایتگری راوی( می تواند از اشخاص نمایش باشد) تنها به نقل آنها می پردازد. در بخشی دیگر از نمایش کافه فرانسه، شاهد روایتگری موناکو در نقل شرح سفرش به ایران و ملاقات دکتر قندی هستیم. روایت موناکو از ایران (تهران) تماشاگر را به زیر پوست شهر می برد، جایی که پزشکانش در جواب بیماران حبه قندی کف دست آنها می گذارند و تنها می گویند: «تبریک می گویم تو به حلقه پیوستی.»... جایی که بیمارانش برای حبه ای قند چک پول می دهند، برای پیوستن به حلقه صف می کشند و در مطب پزشک، نان سنگگ خیرات می کنند، آن هم دانه ای 5 هزار تومان.
حشمت و مراد نماد تیپهای روشنفکرنمایی هستند که پس از 21 سال زندگی در جامعه مدرن غربی تنها اسامی موناکو و لیون را به عاریت گرفته اند، اما هنوز به ماریون (به عنوان نمادی از جنس مخالف) خیره می شوند و می خواهند او را «عزیزم» خطاب کنند. آنها فیلمهای هنری می بینند و کتاب های فلسفی می خوانند، اما هنوز برای درمان بیماریها به خرافات و دعا نبشته ها روی می آورند. آن دو از فرانسه کافه نشینی را آموخته اند و از ایران غوطه ور شدن در لواشک و زغال اخته را به یاد می آورند.
نمایش کافه فرانسه جهان پیرامون تماشاگر ایرانی را در فضایی کمدی به نقد می نشاند. این نمایش تجلی دنیای پریشان و از خود بیگانه ایست که بر جامعه کنونی ما و به واقع بر هر یک از ما در هر جای این جهان خاکی حاکم گشته است. نمایشنامه کافه فرانسه با بهره گیری از سبک گروتسک، این وضعیت را از زاویه ای بازنمایی می کند که عجیب می نماید و این عجیب بودن است که آن را خنده آور ساخته است. در سبک گروتسک فضا می تواند مضحک یا موحش و یا با هر دو کیفیت ارائه گردد. فضای نمایش کافه فرانسه گرچه خنده آور و اغراق آمیز است اما در پس هر خنده واقعیاتی موحش را می نمایاند. به گفته «ولفگانگ کیزر» منتقد آلمانی و نویسنده کتاب «گروتسک در هنر و ادبیات»، گروتسک بازی با پوچیهاست و کافه فرانسه در نمایش این پوچیها موفق ظاهر گشته است. چرا که سیر باطل زندگی ایرانیان فرنگ نشینی را نشان می دهد که در فرم زندگی، مدرن جلوه می کنند اما در محتوای آن هنوز با خرافات و حرفهای عامیانه و مبتذل در گیر و دار هستند. آنها آموخته اند که آثار تارکوفسکی ( آندری تارکوفسکی کارگردان روسی) را دوست بدارند چون آنها را نمیفهمند (موناکو در نمایش کافه فرانسه) و کتاب های هایدگر( مارتین هایدگر فیلسوف آلمانی) را بخرند چون از منظر فونتیک نامش خوش آهنگ می نماید(لیون در نمایش کافه فرانسه)، در حالی که حتی هیچ تعریفی بر چیستی علم فونتیک ندارند.
نمایش کافه فرانسه علاوه بر بهره گیری از سبک گروتسک تئاتری دارای مولفه های پست مدرن در متن و اجراست. ارتباط مستقیم با تماشاگر (دادن پوسترهای عکس و نقاشی در حین اجرا از سوی بازیگران به تماشاگران در سالن نمایش) اشاره به شرح صحنه در حین اجرا، کم رنگ بودن پلات (طرح) داستانی از جمله این ویژگیهاست. در این نمایش روابط علی و معلولی میان رخ دادها چندان پررنگ نیست و دیالوگها در پی هم می آیند نه از آن جهت که نتیجه منطقی یکدیگرند؛ بلکه به جهت فضاسازی.
طراحی صحنه و نورپردازی در اجرای این نمایش فضایی غیررئال را خلق کرده است. استفاده از دو صندلی در کافه که به طرز اغراق آمیزی بزرگ و بلند هستند، در فضای ساده صحنه بسیار جلب توجه می کند. این صندلی ها را می توان نمادی از جایگاه اغراق آمیز و پوچ افراد روشنفکرمآبی دانست که همواره خود را متفاوت و جدا از جامعه می دانند و نگاه بالا دستانه آنها بر جامعه سایه افکن است؛ حال آنکه فنجان روشنفکری آنها خالی است. نورپردازی صحنه تنها محدود به استفاده از ترکیبهای نوری گرم و سرد و امکان تغییر نور پردازی توسط بازیگران می باشد.
به کارگیری آواز و موسیقی، ریتم صحیح بازی بازیگران و بهره گیری آنها از حرکات بدن، نمایش کافه فرانسه را به اجرایی خلاقانه بدل ساخته است. اما هم چون بسیاری از آثار نمایشی در ایران نمی توان این نمایش را یک اثر پست مدرن نامید. اما می توان گفت که این اجرا در کاربرد مؤلفه های پست مدرن توفیق یافته است.
نمایشنامه کافه فرانسه کلاژی از لایه های نقد اجتماعی ست که نگاهی دو سویه به احوال ایرانیان در داخل و خارج از کشور دارد. کافه فرانسه منویی باز را مقابل مخاطبان تماشاخانه باران گشوده است تا هر یک بنا به ذائقه خود آن را به گونه ای متفاوت تجربه کنند.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بعداز چند روز که از تماشای این تئاتر میگذره باید بگم من این نمایش رو دوست نداشتم. نمیدونم چرا اصلا نتونستم باهاش ارتباط برقرار کنم. احتمالا بیشتر از همه موضوع نتونست من رو جذب خودش بکنه. بازی ها رو دوست داشتم ولی نه چندان زیاد. بنظرم همه چیز در این تئاتر مصنوعی بود و روح نداشت. البته که این نظر سلیقه ایه و یکی از همراهان من کاملا از نمایش راضی بود.

برای گروه آرزوی موفقیت میکنم