پیرمرد : چقدر آدمهای جورواجور روی زمین زندگی میکنن و تلاش میکنند هم دیگه رو بترسونن، با وجود این همیشه بی نظمی این دنیا برقراره وهمیشه هم همینطور کثیف باقی میمونه
*
جوان : مرده هارو دوست ندارم
پیرمرد : مرده ها که دوست داشتن نمیخوان ، زنده هارو باید دوست داشت
*
- خدا هست ؟
پیرمرد : اگه قبولش داری یعنی هست
اگه قبولش نداری ، یعنی نیست
هر چیزی که بهش ایمان داری همونه
*
_ ولگردی؟
پیرمرد: همه رو زمین ولگردیم
.
بوب نوو(کلاه یا کاسکت ساز):
اصلا نمیتونم دروغ بگم، یعنی
به نظر من آدم باید همیشه صاف و پوس کنده حقیقت رو بگه
خجالت نداره!
کلش(کلیدساز) :
کدوم حقیقت !
کجاست این حقیقت! کو!
ایناها، اینه حقیقت....
کاری برای ما نیست
زوری به بازوهامون نمونده ، اینه حقیقت!
سقفی نداریم به اون پناه ببریم !
داریم از گرسنگی میمیریم ....
اینه حقیقت!
داریم خفه میشیم، اینه حقیقت !
.
.
.