درود فراوان
بسیار لذت بردم از دیالوگ های این نمایش. دیدن این نمایش کار سختیه. باید با تمرکز دید و تمام دیالوگ ها رو شنید. خود تماشاگر باید مرتب با تغییر صحنه ذهنش رو جابجا کنه. در اصل باید یک داستان رو از زوایای مختلف ببینه. به نظرم این نمایش یه کم حرکت بیشتر لازم داشت. هرچند سکون و آرامش صحنه تاثیر دیالوگ ها رو بیشتر میکنه. کاش میتونستم دیالوگ ها رو داشته باشم.
با احترام به نظرات دوستان به ویژه سید عزیزمان (سید عبدالحسین مرتضوی) که در این مباحث حق پیشکسوتی و آب و گل دارند.
با کلیت نظرات ایشان موافقم اگر به دیدن این کار میروید باید پی شنیدن کلی دیالوگهای وزین و فلسفی (اما کمتر دراماتیک و در راستای پیشبرد درام)، بازیهای تئاتریکال و ایستا بودن درام را به تنتان بمالید. اما چرا مشهود محسنیان "کشیش لارنس" را به عنوان مرکز ثقل درام برمیگزیند؟ آیا با نشان دادن وسوسه های شیطانی یک صاحب منصب مذهبی اساسا نگاهی نقادانه به حاکمیت جامعه خودمان ندارد؟ به نظر من در زیربافت این نمایش یک نقد تند و گزنده سیاسی نسبت به شرایط کنونی جامعه ما به ویژه درباره تعامل حاکمیت و مردم(بیشتر قشر جوان و تحصیلکرده) وجود دارد. ادامه این بحث را به ذهن پویای مخاطبان وامینهم.
به راستی کشیش لارنسهای جامعه ما که هستند و رومئو و ژولیتهای جامعه ما در مواجهه با وسوسه های اینان چه سرنوشتی خواهند داشت؟
سپاس از توضیحاتتون آقای مرتضوی...