غم فشرده نای مرا نشنوی صدای مرا
دست من به دامن تو زمانه بسته نای مرا ای ساقی...
مهاجرت یعنی انسان برای دستیابی به آرمانهایی که در ذهن و نگاه خود از اهمیت و جایگاه ویژه ای برخوردار است ، از خانه کاشانه، از زادگاه و دیار خویش دل می کند و در مکانی دیگر اقامت می کند
شاید این تغییر مکان از باغچه ای در لواسان به سوئیتی در ایالت یخبندان کانادا باشد و شاید مدیرعامل یک شرکت معتبر با چندصد کارمند ،به یک کارمند جز در یک شرکت محلی تبدیل شود و شاید هم از بیکاری و فقر از روستایی مرزی به پایتخت آمده برای یک شغل کاذب و شایدهای بسیار...
مهرداد خامنه ای در نمایش مهاجران از دلایل مهاجرت سخن نمی گوید هدفش واکاوی مهاجرت نیست . او مهاجرت را نمی کوبد و چهره بدی از آن نمیسازد و نه تشویق به مهاجرت می کند. بلکه زندگی دو مهاجر هم وطن را در ساعتی که در منزل استیجاریشان کنار هم هستند به نمایش می گذارد ولی چنان تاثیری بر تماشاگر می گذارد که بعد از پایان نمایش چون من به معنی و مفهوم هجرت دقیق بنگرد و دلایل و عوافب مهاجرت را برسی کند
جناب خامنه ای کسی است که طعم مهاجرت را چشیده و چند صباحی در غربت زندگی کرده و حال که به زادگاهش بازگشته نمایش مهاجران را به صحنه برده است
... دیدن ادامه ››
. شاید به جرات می توان گفت که از معدود کارگردانانی باشد که بتواند چنین استادانه افکار مروژک را به تماشاگر منتقل کند
کارگردان نمایش مهاجران خود را محدود به زمان و مکان و اسامی اشخاص و شهر و کشور نمی کند اجازه می دهد تماشاگر بیاندیشد و هم ذات پنداری کند
گسستن از دوستی ها و خاطراتش و کوچیدن و راهی شدن قطعا سخت است و بخصوص روزهای اول مهاجرت تداعی این شعر حافظ است که : مرغ زیرک گر به دام افتد تحمل بایدش
مبدا تاریخ و تقویم کشور ما بر پایه مهاجرت بنا شده و روز هجرت پیامبر اکرم بعنوان مهمترین روز تاریخ اسلام نمود پیدا کرده و در قران کریم 14 مرتبه دستور به هجرت داده شده و آثار مثبتی همچون پیشرفت علم و دانش و پیدایش تمدن و تعامل و تبادل فرهنگ از آثار خوب مهاجرت یاد شده
در نمایش مهاجران به تماشای دو هم وطن می نشینیم دو هموطنی که در غربت هم خانه شده اند و هیچگونه شباهت و نقطه مشترکی ندارند جز ( هم وطن ) بودن
دو فرد از طبقه اجتماعی متفاوت ، سطح تحصیلات و فرهنگ مختلف جهان بینی و ایدئولوژی متضاد. دو شخصیتی که اگر در کشور خود بودند هیچ نقطه مشترگی نداشتند و هیچ دیالوگی بینشان برقرار نمیشد ولی در غربت به هم پناه آورده اند.دو شخصیت متفاوت( به جرات میتوان گفت متضاد ) که واقعا توان تحمل همدیگر را ندارند شاید حضور در کنار هم تسکینیست بر تنهاییشان و شاید هزاران دلیل دیگر و صد البته بستری بسیار مناسب برای مرژوک برای بیان جهان بینی و دغدغه هایش
نمایش مهاجران قصه زندگی دو انسان با دو نگاه متفاوت است که از غم ها و مشکلاتشان سخن می گویند ( که جنس غم ها یکی نیست) در صحنه هایی این محکوم می کند و در صحنه دیگر آن ( توضیحات مبسوط از جذابیت تماشا می کاهد)
دغدغه اصلی نمایش و کارگردان انسان است و رسیدن به امنیت و آرامش بعنوان اولین نیازش، حال در هر مکانی که برایش فراهم آید. از دردها و رنج ها و مشکلات اقتصادی و سیاسی جامعه اول ( وطن) سخن می گوید و بار دیگر از دردها و رنج ها و مشکلات جامعه دوم ( محل مهاجرت) . بدون اینکه اشاره مستقیمی به مکان خاصی کند . از خوبی ها و زیباییها و امکانات جامعه اول و مردمانش می گوید و بار دیگر از جامعه دوم و انسانهایی که خواسته یا ناخواسته در جوامع مختلف زندگی می کنند
کارگردان می خواهد انسان به خواسته های معقولش (نیازهای اقتصادی و مادی و یا آزادیهای سیاسی و ...)برسد به اهداف و آمال متعالی انسانی اش جامع عمل بپوشاند .آزاد باشد و ازاده. هر آنچه که سدی شده در مقابل آرمانهایش شکسته شود و مهمترین و اولین نیاز انسان" امنیت و آرامش " دست یاید
غراله کنعان پناه در نقش کارگری فقیر و کم سواد و ساده لوح و آویش بیکایی تحصیلکرده ای با سواد و فرهنگی با تفکرات سیاسی ظاهر میشوند که گفتگوها و کشمکش های بی نظیر و تفکر برانگیزی را به نمایش می گذارند در زیر زمین نمور و متروک با میزانس های مهرداد خامنه ای
این نمایش در سالنی استاندارد و زیبا ( خانه موزه استاد انتظامی) به صحنه رفته که از مترو قیطریه فاصله چندانی ندارد