هشدار :
این نوشتار حاوی مطالبی است که شاید بازگویی نوعی از خشونت جنسی محسوب شود و برای برخی مناسب نباشد !
زمانی که وبلاگ نویسی و وبلاگ
... دیدن ادامه ››
گردی مُد بود و قبل از ظهور فیسبوک ، وبلاگی رو دنبال میکردم که نویسنده اش خانمی ایرانی و میانسال بودند ساکن کانادا به نام “ شبلی “ که قلم بسیار خوبی هم داشتند و وقایعی رو که تجربیات زیستی خودشون بود به صورت داستان انتشار میدادند .
شغل ایشون چیزی مربوط به امور حقوقی بود و در همین راستا با مسائل زندان آشنایی داشتند .
یکی از ماجراهایی که پست کرده بودند مربوط به پسر جوانی ۱۸ - ۱۹ ساله ، خلافکار و نابغه بود !
یک فقره از خلاف های این پسر این بود که برای تفریح هواپیماهای سبک شخصی افراد رو میدزدید و چند کیلومتر باهاش پرواز میکرد و یه جایی ولش میکرد !
این پسر جوان به زندان محکوم شده بود .
نگرانی مهمی که خانوم “ شبلی “ برای این پسر داشت یکی از محور های مهم این داستان بود .
نگرانی از این جهت که ظاهرا زندانی های خلاف سنگین اونجا که به نوعی رئیس هم هستن اصطلاحی دارن بین خودشون تحت عنوان Fresh meat که به پسر های جوون تازه وارد اطلاق میشه و معمولا نوبت از خلاف ترین ها شروع میشه …
“ درس بی پایان “ من رو یاد این ماجرا انداخت !
متن نمایش به عقیده من حول محور مشکلات و گرایشات جنسی آقای “ ویلیام “ می چرخید تا نقدی بر نظام آموزشی !
نقد نظام آموزشی ، ساختار شکنی ، دیکتاتور ستیزی و این جور مسائل گل درشتی که به نظر میرسید قرار بود در متن نمایش دنبال بشه در حد شعار باقی مونده بود و فوکوس اصلی داستان بر تلاش های آقای ویلیام برای همبستری و نه حتی دوستی با دختری تازه وارد به مدرسه بود که به وضوح عنوان می شد و از هر ترفندی برای نیل به این هدف استفاده می کرد و حتی از حمایت اطلاعاتی و دیپلماتیک پروفسور هم بهره مند بود !
این حد از کنترل بر امور مدرسه که توسط پروفسور و به وسیله دوربین ها اعمال می شد در گوانتانامو هم وجود نداشت !
مقطع تحصیلی که این جریانات در اون اتفاق می افته چیه ؟
این حجم از روابط و گرایشات جنسی پیچیده ای که متن بهش می پرداخت برای مقطع راهنمایی که قطعا خیلی زوده و رفتار های بچه گانه ، بازی ها و قهر و آشتی ها هم به مقطع متوسطه نمیخوره !
تدریس املاء در دوران راهنمایی اتمام پیدا میکنه و کلاس اجرای پرسپکتیو اونهم از حشرات قطعا برای دبیرستان به بعد هست و هنوز تمایلات جنسی سیری ناپذیر آقای ویلیام که ظاهرا ترکش اش به تمام دختران تا قبل از ورود لی لی خورده بود و در رقابتی سخت با ناصرالدین شاه قاجار در جهت مات کردن اون بزرگوار بود برای من قابل هضم و حلاجی نیست و نمیتونم این رفتار ها رو با مقطع سنی نا معلوم دانش آموزان مدرسه انطباق بدم !
متاسفانه ماجرا مطابق میل ویلیام الدین شاه پیش نمیره و لی لی با پسر دیگه ای وارد رابطه میشه که ظاهرا اگر درست متوجه شده باشم به قتل این دو توسط شاه منجر میشه !
عقوبتی که لیاقت خیانتکاران است !
این مرحله برای فیلم های ترکیه ای هم قفله !
در مجموع با متن نه تنها ارتباط برقرار نکردم که مشکلات اساسی باهاش داشتم و باعث شد بازی و انرژی خیلی خوب بازیگران اثر هم برام ابتر باقی بمونه …
به امید دیدار مجدد این عزیزان با متنی درخور بر صحنه و درخشش تک تک ایشان .
پینوشت :
علاوه بر حدود ۲۰ دقیقه تاخیری که برای شروع وجود داشت ، به قاعده یک شیفت کاری خط تولید “ کِنت پایه بلند “ دود سیگار استنشاق کردم که عمارت محترم نوفل لوشاتو رو برای انتخاب نمایش برام در لیست نارنجی قرار داد !