نوشته ای درباره هنر در سایت ایران تئاتر:
در همه منابع موجود پژوهشی این اتفاق نظر دیده می شود که نمایشنامه «هنر»، اثری که یاسمنا رضا را به
... دیدن ادامه ››
شهرت جهانی رساند، با وجود همه طنز درونی مستتر در دیالوگ نویسی اش یک تراژدی است. او خود نیز اثرش را تراژدی می نامند و در پاسخ به این که چرا «هنر» یک تراژدی است، میگوید: «چون این نمایشنامه میتواند دو دوست را از هم جدا کند، میتواند باعث جدایی بین افراد شود. اگر این نمایشنامه را بخوانید متوجه میشوید یک متن اندوه آور است، نه خنده آور صرف. این اثر با آنکه بامزه و خندهدار است، در عین حال محزون و تراژیک هم هست. من روابط انسانها را دراین اثر، به اندازه عشق، شکننده میدانم.» و شاید این نگاه تراژیک او مثل دیگر تراژدی هایش بازهم از تجربه های تلخ زندگی در سالها کودکی سرچشمه گرفته است.
«هنر» نبرد بین سنت و مدرنیته را به نمایش میگذارد و به نوعی چالش مسئله ابزورد را دریک ساختار دراماتیک نشان می هد. داستان نمایش درباره سه دوست است، که با سابقه 15 ساله دوستی، برسر اختلاف نظر در مورد تابلویى به ظاهر سفید و تهى از هم فاصله می گیرند؛ این سه بر سر این تابلو که کاملاً سفید است، مجادله لفظی [:sotitr1:]میکنند. «مارک» تفکر منطقی دارد و به آثار کلاسیک علاقه مند است و در مقابل دوستش «سرژ» نماد انسان مدرن با رؤیاهایی که در ورای آن پوچی جریان دارد، با ذهنیت مدرن از تابلوی تماماً سفید خود دفاع میکند و "ایوان" شخصیت سوم پر از تضاد است (نمونه بسیاری از انسان های امروز) و با آگاهی از این تضادها، که از دید خودش عادی است، نظراتش را می دهد. درآغاز با شکل دیالوگ نویسی، که نویسنده برای او گذاشته، او انسان بی اراده و ضعیفی نشان داده می شود که به واسطه حرف های دیگران تصمیم می گیرد و زندگی می کند، اما در پایان نمایشنامه، ایوان نقش اصلی درگره گشایی درام دارد. موضوع تابلو برای ایوان مانند دوستانش خیلی جدی و جذاب نیست، فقط دراین حد است که براساس خوش آمدن هر کدام از دوستانش درباره آن ابراز نظر کند. هرچند ایوان مانند دو دوست دیگرش زیاد حوصله بحث ندارد و زیاد خودش را درگیر نمی کند، اما در شرایطی که به ناگاه در جبهه مقابل آن دو قرار می گیرد، مجبور به دفاع از خود می شود. در واقع ایوان مرکز تعادل بین مارک و سرژ است و به نوعی نماد تفکر پست مدرن.
درونمایه اصلی نمایشنامه "هنر"، خودفریبی است. یاسمینا در این باره می گوید: «خودفریبی برای من بخش مهمی از زندگی است و من امروز به خصوص آن را با دنبال کردن یک چهره سیاسی می بینم. خودفریبی امروز حکومت می کند. خودفریبی عنصر مسلط نهاد بشری است. خودفریبی تنها دروغ گفتن به دیگران نیست، بلکه دروغ گفتن به خود است. شکلی از محافظت است و ناشی از احساسات دیگر مثل احساس غرور، نخوت، ترس، و درآمیختن با دیگران است».
قصد رضا از نوشتن این اثر نشان دادن نمونه ای از افرادی است که در جامعه امروز می خواهند یک جور دیگر باشند و همه چیز را یک جور دیگر ببینند. تنها براى اینکه متفاوت جلوه کنند. رضا درباره این باره مى گوید: «تنها دلیل من از نوشتن این است که حس زنده بودن مرا ارضا نمى کند، براى قرارگرفتن و روبرو شدن با صفحات خالى براى پر کردن خلاهاى موجود، این تنها راه است».
ساختار نمایشنامه "هنر"، تجربه مدرنی است و ورود و خروج شخصیت ها و تنظیم صحنه ها دقیق است. نویسنده در برقراری توازن بین سه شخصیت کاملاً موفق بوده است .
دیالوگ نویسی این اثر اوج توانایی یاسمنا رضا در دیالوگ نویسی است. مونولوگ ها در راستای گره افکنی متن آمده است و طنز قوى جاری در دیالوگ ها برآمده از چندملیتى بودن نویسنده اش است. دیالوگها منقطع، مرتبط و تاثیرگذار است و به دلیل کنش و واکنشهای جذابش، خواننده می تواند باخواندن صرف آن، شاهد اجرای یک نمایش طنز و دراماتیک روی کاغذ باشد.
شاید عجیب باشد که «هنر» با تمام سادگی موضوعی و نوشتاریش به یاسمینا رضا شهرت جهانی بخشید و توانست در آن دوران، که بازار ترجمه آثار نویسندگان فرانسوی زبان در برابر نویسندگان انگلیسی زبان هیچ رونقی نداشت، جزء نخستین آثار فرانسوی باشد که همپای آثار انگلیسی به سرعت به زبان های مختلف ترجمه شود و از آن زمان تاکنون کارگردانان ملیت های مختلف در کشورهای آمریکا، انگلیس، آلمان، روسیه، آفریقای جنوبی، اسکاندیناوی و ایران آن را به صحنه بردند.
همچنین میزان جذابیتش از مرز سالن های تئاتر بیرون رفت و توجه سینماگران را هم به خود جلب کند. به طوری که شون کانری فیلمساز، با دیدن این نمایش شیفته اش شد و برای ساخت فیلمی بر اساس آن بسیار ابراز علاقه کرد، اما یاسمینا سخت گیر تر از آن بود که اجازه بدهد نمایشنامه مطرحش درسکانس بندی و دکوپاژ تصویر محدود شود و با وجود دوستی ای که با کانری داشت در کمال ناباوری به او جواب منفی داد و بعدها در توجیه این عمل گفت: «دوست نداشتم، چون فیلم مثل بمب میترکید. شون را دوست دارم، بازیاش را هم، اما آن وقت تمام اجراها نقش بر آب میشد و دیگر نمایشنامهای وجود نداشت».