سلام.نمایش 30 مرداد 98 دیدم.در کل اجرا جالب و خوبی بود و بازیگر اول و دوم خوب بودن.بازیگر سوم تقریبا خوب بود و جا داشت بهتر بشه.در مورد موضوع و داستان این که تونسته بود غم ها، شادی ها،لبخندها و یک سری حقایق رو در قالب پیچیدگی ها و تشویش ذهنی کاراکترهای نمایش نشون بده و در کل موضوع رو غیر مستقیم به مخاطب القا میکنه که تاثیر گذاری بیشتری داره و اما در مورد طراحی صحنه و نور که خیلی ساده بود و میتونه بهتر باشه و همینطور سالن نمایش که میتونه سالن استاندارد تری انتخاب بشه چون که چند دقیقه پس از اجرا ممکنه افرادی که دیر رسیدن وارد بشن مثل همین امشب و باعث بهم ریختن تمرکز بیننده و حتی خود بازیگر میشه و نکته آخر این که پس از پایان نمایش بهتره بازیگر و عوامل کار معرفی بشن.
پس از برخورد یک جسم سخت به سر ، احساس برخورد جسم سختی به سرم کردم و درست مثل اپیزود مایکل و مصدق و کوزت ، سوتی عجیب تو سرم کشیده شد ، تاثیر گرفتم ، گریه کردم ،خندیدم ، بغض کردم و دیوانه شدم
لذت بردم ❤❤
ولی به جز اپیزود دوم و مایکل بقیه اپیزود ها تئاتر نبودند نمایشنامه خوانی بودند
تو اپیزود دوم من یک بازیگر اسکار دیدم و مطمعنم در آینده شاهد افتخار آفرینیاش در صحنه های جهانی خواهیم شد ، قول میدم به تک تکتون همینجا
تنها اپیزودی بود که حس گفت و گو با یک روانکاو رو القا میکرد ، واقعا شک کرده بودمکه هژیرسام احمدی از تئاتر قبلی دیوانه شده یا هنوز عقلش جایی بین جمجمهاش قرار داره
من اجرای شانزدهم مرداد رو دیدم. بعنوان تئاتر مونولوگ محور ، کار دلنشینی بود. به عقیده ی من جریال سیال ذهن نویسنده به مخاطب اجرا منتقل شده بود.بازیهای پارت اول و سوم هم خیلی خوب بود. نورپردازی و طراحی صحنه ی مینیمال کاملا در خدمت متن بودند. دیدن این نمایش رو به مخاطبان تئاتر توصیه میکنم