اعصاب خوردکن ترین نمایش طنزی که تا حالا دیده بودم! البته راستش این خانواده برای من خیلی آشنا بود! خلاصه اینکه خیلی خوب بود!
این همه شخصیت و این همه دیالوگ مرتب و هماهنگ کنار هم قطعا زحمت و تمرین زیادی داشته و باید بهش آفرین گفت. اما موضوع تا حد زیادی تکراری بود و مطلب جدیدی در این زمینه به مخاطب ارائه نمیکرد. البته که چند ایده جذاب در متن نمایش بود (مثل پایان و افشای راز آخر) ولی باز هم روند نمایش گاها خستهکننده میشد.
برای من این نمایش به نحوی نسخه ضعیف «سفید» بود. دقت کمتر در تمامی اجزا نسبت به اون نمایش.
خوب، ولی نه به اندازه تمجید های پایین این کامنت.
پن: نیمساعتی هم تاخیر داشت اجرا ولی خب شب آخر بود و مهمونها از تماشاچیای عادی بیشتر بودن. عیبی نداره.
این تئاترو به پیشنهاد یکی از دوستای تئاتریم دیدم که بسیار در پسندیدن یک اثر سختگیره . و خیلی خوشحالم که به پیشنهادش عمل کردم .
در ابتدا از متن کار میخوام بگم که چقدر منسجم بدون هیچ بیرون زدگی و باگی بود . و به درستی شخصیت پردازی شده بود و مخاطب رو تا آخر با خودش همراه می کرد . هر روایت شاخه ای بود که دور درختی میپیچید و درخت رو هر بار تنومند تر میکرد .
بازی بسیار رئال بازیگرا بدون اغراق و بزرگ نمایی بود . چقدر هماهنگ ،
سر ضرب و با تمپوی بالا بودند و لحظه ای از نقش خارج نمیشدن و چه انرژی ای روی صحنه . کیف کردم واقعا چقدر خوب بودین همتون .
و کارگردانی
من هنوز دارم فکر میکنم چطور میشه انقدر همه چیز هماهنگ شده درست و فکر شده باشه و چه جزئیات دقیقی که به درستی اجرا شده بود . میزانسن ها طوری بود که من به عنوان مخاطب
فکر میکردم همه چیز داره همون لحظه اتفاق میفته . میزانسن ها خطی و اجباری نبود کاملا متناسب با فضا و موقعیت شکل میگرفت . خیلی زیاد لذت بردم از کار واقعا دلم میخواد تمدید شه و کسایی که هنوز اجرا رو ندیدن ببینن و لذت ببرن . عاااااالی هستین