در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | عقیل بهرامی
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 23:28:39
 

<p>برگزاری دوره بازیگری مقابل دوربین به همراه آقای میثم بیدقی در موسسه فرهنگی و هنری نهال سپیدار، معرفی هنرجویان برگزیده دوره های بازیگری به پروژه های معتبر جهت کسب اطلاعات بیشتر و رزرو دوره می توانید با شماره 09127990994 تماس بگیرید.</p>

 ۰۹ بهمن ۱۳۶۴
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
«دربار درون ما»
یادداشتی از تماشاگر درگیرِ صحنه، درباره‌ی نمایش «چلوکبابی حاجی مولوی» نوشته‌ی علی صفری و به کارگردانی رها حاجی زینل

«چلوکبابی حاجی مولوی» فقط یک تئاتر نبود. فقط یک روایت ساده‌ی خانوادگی یا ترکیب شوخی و سوگواری نبود. این نمایش، یک ضربه بود. یک تلنگر دقیق و دردناک به آن‌جایی از ذهن و جان ما که سال‌هاست دارد زیر لایه‌های ظاهر فریبنده‌ی دنیای مدرن دفن می‌شود: اصالت.
و نمایش، بی‌آن‌که شعار بدهد، بی‌آن‌که مخاطب را تحقیر کند، آینه را مقابل‌مان گذاشت و زمزمه کرد: ببین! این شمایی. این ما هستیم.

در این نمایش، دربار فقط یک مهمان نبود. دربار یک نماد بود. نمادی از قدرت، از ثروت، از «شهرت» تحمیلی. همان ساختاری که ما را سال‌هاست به این باور غلط رسانده که برای پیشرفت، باید ریشه را زد. باید تغییر ندانسته کرد. باید «یکی مثل آن‌ها» شد. نمایش علی صفری با زبانی طنز و تراژیک، این دربار را ... دیدن ادامه ›› آورد وسط سفره‌ای که روزی در آن نذر امام حسین پخش می‌شد. و حالا قرار بود همان سفره، محل پذیرایی از قدرت باشد. چه کنایه‌ای دردناک‌تر از این؟

اما من امروز آن دربار را نه در قالب کاخ‌ها و شخصیت‌های سیاسی، بلکه در جای دیگری می‌بینم. دربار امروز ما فضای مجازی‌ست. الگویی که در ذهن ما کاشته‌اند. معیارهایی که در آن‌ها اصالت جایی ندارد. جایی که اگر بخواهی از تعهد، از دین، از سنت، از ریشه حرف بزنی، یا بهت می‌خندند یا سانسورت می‌کنند. جایی که رابطه‌ی پایدار، ایمان شخصی، وفاداری و خانواده، مفاهیمی "قدیمی" تلقی می‌شوند. و در عوض، «روابط باز»، «آزادی بدون حد»، و «زندگی بی‌قید» شده‌اند نماد روشن‌فکری. این همان درباری‌ست که امروز ما با دستان خودمان، هر روز به آن خوش‌آمد می‌گوییم.

خانواده‌ی مذهبی نمایش، ریشه‌دار است. عاشق اهل‌بیت، صاحب هیئت، وفادار به سنت. اما همان خانواده، وقتی پای قدرت به میان می‌آید، سکوت می‌کند. خودش را توجیه می‌کند. کم‌کم رنگ عوض می‌کند. و تماشاگر، که ابتدا می‌خندد، در سکوت آن تغییر، در زهر آن تطبیق، به فکر فرو می‌رود: آیا ما هم همین کار را نمی‌کنیم؟ آیا وقتی پای دیده‌شدن، تاییدشدن، یا سود بیشتر وسط می‌آید، ایمان‌مان را قورت نمی‌دهیم؟ باورمان را پشت ویترین نمی‌گذاریم؟

نمایش نه با نصیحت، بلکه با روایتی ساده و ملموس، ما را به پرسش وامی‌دارد:
چرا فکر کردیم برای مدرن بودن، باید خودمان را نفی کنیم؟
چه کسی گفت که ایرانی بودن، مذهبی بودن، یا ریشه‌دار بودن، ضد پیشرفت است؟
آیا واقعاً نمی‌شود هم با اصالت زیست، هم با جهان حرکت کرد؟
ما که این‌همه داستان، این‌همه تاریخ، این‌همه زیبایی در فرهنگ‌مان داریم، چرا خودمان را مسخره می‌کنیم، تا شاید مدرن به نظر برسیم؟

پاسخ نمایش ساده نیست، اما روشن است: این درد از بیرون نیامده. ما خودمان در حال بریدن ریشه‌های خودمان هستیم.

و این روایت، وقتی در دستان یک کارگردان زن قرار می‌گیرد، عمق و معنای تازه‌ای پیدا می‌کند. رها حاجی زینل نه‌فقط با مهارت و تسلط، بلکه با درک لطیف و دقیق از «زنانگی»، سکوت زنانه‌ی نمایش را به فریادی خاموش بدل کرده بود. زن‌های نمایش، فریاد نمی‌زنند، اما در چشم و نگاه و حرکات‌شان، یک بغض تاریخی موج می‌زند. زن‌هایی که همیشه بوده‌اند، ولی صدای‌شان را نشنیده‌ایم. کارگردانی حاجی زینل نه تهاجمی‌ست، نه محافظه‌کار. بلکه دقیق است، متوازن است، و مهم‌تر از همه: صادق است.

بازی‌ها یک‌دست و شریف بودند. تیمی که آمده بود تا دیده نشود، بلکه دیده بسازد. دکوری ساده اما پُر جزئیات، ریتمی منظم و زبانی که با وجود طنز، هرگز از معنا تهی نشد. این نمایش، یک تلاش جمعی صادقانه بود برای گفتن یک حقیقت نهفته در جامعه: ما داریم خودمان را از دست می‌دهیم، با دست خودمان.

و تلخ‌ترین بخش ماجرا شاید این بود که چنین نمایشی، در روز جمعه، آن‌طور که باید و شاید، مورد استقبال پر شور قرار نگرفت. بله، سالن پُر بود، اما نه با آن حجم شور و توجهی که یک اثر ارزشمند نیاز دارد. هنوز تماشاگر جدی برای اثر جدی، در اقلیت است. هنوز برای بعضی‌ها، تئاتر یعنی خنده‌ی بی‌فکر یا بغض بی‌ریشه. این هم بخشی از همان مسأله است.

من از سالن بیرون آمدم، اما این نمایش از من بیرون نرفت. هنوز درگیرم. هنوز به آن سفره فکر می‌کنم. به آن ذبح ناخواسته. به آن خوشحالی نقاب زده خانواده برای خوش‌آمدگویی به دربار. به سکوت تکان دهند آن زن‌. به هیئتی که شد سالن پذیرایی. به ما.

ما هنوز فرصت داریم. هنوز می‌شود به خود برگشت. و این نمایش، یکی از آن فرصت‌های کمیاب بود.
درود به علی صفری، رها حاجی زینل و تیمی که به‌جای فریاد، حقیقت را زمزمه کردند.

خریدار
علی صفری (alisafari)
ممنونم از شما جناب بهرامی بزرگوار

چنین تحلیلی از اثر برای من بسیار جذاب و ارزشمنده، سپاس از فرصتی که گذاشتید
سپاس از نظر جامع و متفاوت شما

برای چلوکبابی حاجی مولوی بسیار دلنشینه که مخاطب فارغ از هر نوع سلیقه و دیدگاه، درباره نمایش به گفتگو پرداخته و همواره بحث و نظرهای مختلفی پیرامون اثر وجود داره، برای ما مهمترین موفقیت این است که مخاطب بی دغدغه و تفکر اثر را ترک نکنه

خوشحالم که این نمایش، با تلاش جمع زیادی از عزیزان جلو و پشت صحنه مورد عنایت و رضایت شما واقع شده
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
عقیل بهرامی (channel5564)
درباره نمایش تلقین i
تئاتر زنده است. این جمله را با تمام باورم می‌نویسم، نه از سر تعارف، نه برای خوش‌آمد کسی، بلکه بر پایه‌ی تجربه‌ای که امشب پیش در عمارت هما، سالن یک داشتم؛ تجربه‌ای که هنوز در ذهنم جاری‌ست. نمایشی دیدم به نام «تلقین»، کاری از احسان دبیر و گروهی جوان از مشهد، که دقیقاً همان چیزی بود که باید در این روزها دیده و باور شود.

ساعت شش‌ونیم عصر، در سکوت و تاریکی ابتدایی سالن، هنوز کسی حرفی نزده بود که بدن‌ها شروع به حرف زدن کردند. نه خبری از دیالوگ بود، نه از روایت سنتی، اما چیزی در هوا بود که می‌جنبید. سکوتی که فریاد می‌کشید. از همان لحظه‌ی اول، بدن‌ها لرزیدند، حرکت کردند، ایستادند، شکستند، و تماشاگر را با خود به جهانی متفاوت بردند. جهانی که در آن، زبان بدن، نور، موسیقی، و طراحی صحنه، مشترکاً دست به خلق معنا زده بودند.

کارگردانی احسان دبیر، بدون تردید یکی از نقاط درخشان این اجرا بود. او نشان داد که می‌توان بدون بودجه‌ی عظیم، بدون دکورهای پرزرق‌وبرق یا بازیگران شناخته‌شده، نمایشی ساخت که تا عمق وجود تماشاگر نفوذ کند. میزانسن‌های او، ترکیب نور و حرکت، استفاده‌ی خلاقانه از چند جعبه‌ی مستطیلی ساده، همه و همه حکایت از ذهنی دارد که فرم را نه برای فرم، بلکه برای انتقال معنا می‌فهمد. این جعبه‌ها گاهی تخت بودند، گاهی دیوار، گاهی سکوی فرار، و گاهی تابوت. طراحی ... دیدن ادامه ›› صحنه، مینیمال و به‌غایت مؤثر، تمام بار فضاسازی را به دوش می‌کشید و موفق هم بود.

بازیگرانی که روی صحنه بودند، بدون آن‌که حتی یک کلمه بر زبان بیاورند، با بدن‌هایشان تمام احساس، دغدغه، رنج، امید و شورشان را منتقل کردند. این بدن‌ها خشک و فرمول‌زده نبودند؛ بلکه عاطفی، دقیق و هوشیار بودند. نمایش «تلقین» نمایشی بود از دل شور و تعهد، نه نمایش صرفاً فیزیکی؛ بلکه ترجمان بدن به زبان بیان.

و در کنار این تجربه‌ی ناب، نمی‌توان از نقش تأثیرگذار سام درخشانی عبور کرد. او نه‌فقط به‌عنوان تهیه‌کننده این نمایش، بلکه به‌عنوان کسی که عمارت هما را بنیان گذاشته و بستری فراهم کرده تا چنین گروه‌هایی امکان اجرا پیدا کنند، سهم بزرگی در رقم خوردن این تجربه دارد. حمایت‌های اجرایی و زیرساختی او از این پروژه، نشان‌دهنده‌ی درکی عمیق از مسئولیت فرهنگی‌ست. درخشانی با همراهی‌اش، فضا را برای دیده شدن نسلی تازه از تئاتری‌ها فراهم کرده، بی‌هیاهو و بدون تصنع. این حرکت، تحسین‌برانگیز و واجد ارزش واقعی‌ست.

«تلقین» نمایشی‌ست که هنرجویان بازیگری، دانشجویان کارگردانی و همه‌ی مخاطبان جدی تئاتر باید ببینند. نه‌فقط برای لذت بردن، بلکه برای یاد گرفتن. برای دیدن این‌که می‌شود با کم‌ترین امکانات، و بیش‌ترین تمرکز و خلاقیت، تئاتری ساخت که جان دارد، پیام دارد، و اثر می‌گذارد.

این یادداشت را با احترام برای تمام آن‌هایی می‌نویسم که هنوز به اجرای خالص، تمرین‌های سخت، و اجرای بی‌ادعا ایمان دارند. «تلقین» را ببینید. یک شب، ساعت شش‌ونیم، در عمارت هما. فقط یک اجرا نیست؛ یک یادآوری است: تئاتر زنده است، چون این نسل، زنده‌اش نگاه داشته‌اند.
عقیل بهرامی (channel5564)
درباره کنسرت-نمایش ژِن زامبی i

جهانی از آینده؛ جایی که مردمان درکی از پایان ندارند

پایان رابطه، پایان زندگی، مرگ آگاهی، خود زندگی... هیچ‌کدام مفهومی ندارد.

امشب یکی از خاص‌ترین و تکان‌دهنده‌ترین تجربه‌های تئاتری‌م رو پشت سر گذاشتم؛ کنسرت-نمایشی با عنوان «ژن زامبی» به نویسندگی و کارگردانی حامد رحیمی نصر نمایشی که نه فقط اجرا، بلکه اندیشه‌ای فلسفی، تصویری گروتسک و سفری به آینده‌ای بی‌احساس ... دیدن ادامه ›› بود.

نمایش ما رو به دنیایی می‌برد پس از جنگ جهانی چهارم؛ جایی در دل آینده‌ای نامعلوم، جهانی که در آن مفاهیم پایه‌ای انسانی مثل مرگ، پایان رابطه یا حتی آگاهی، از بین رفته‌اند. مردمانی که هیچ تصوری از پایان ندارند؛ انگار در یک چرخه‌ی بی‌انتها، بی‌احساس، و بی‌سؤال زندگی می‌کنند.

انسان‌هایی که بر صحنه دیدیم، لباس‌هایی از مقوا بر تن داشتند؛ نمادی عینی از انسان‌هایی توخالی، مقوایی، بی‌هویت. شاید این مقوا، سمبل سادگی شکننده و فقدان جوهره باشد. موجوداتی که زمانی انسان بوده‌اند اما حالا چیزی از آن‌ها نمانده جز پوسته‌ای پر از منطق و خالی از دل.

نکته‌ی درخشان دیگر نمایش، نام‌گذاری شخصیت‌ها با علامت‌های ریاضی بود. این انتخاب، به‌وضوح دلالتی دارد بر غلبه منطق بر احساس، جایی که انسان‌ها به معادلاتی بی‌حس تبدیل شده‌اند. نه اسمی، نه گذشته‌ای، فقط نمادهایی در یک سیستم خشک و دقیق.

اما در دل این بی‌مرزی و بی‌احساسی، شخصیتی هست که تلاش می‌کند کسی را زنده کند؛ بی‌آنکه بداند مرگ چیست. این لحظه، از دل یک جهان غیرانسانی، جرقه‌ای از درد و انسان‌بودن را بیرون می‌کشد – اما بی‌پاسخ می‌ماند.

«ژن زامبی» نمایشی گروتسک بود، تلخ، پرتنش، اما درخشان. و آنچه این تلخی را قابل‌تحمل کرد، موسیقی نفس‌گیر و طراحی اجرایی خلاقانه‌اش بود. موسیقی‌هایی که مثل لایه‌ای لطیف، این دنیای سنگی و سخت را در خود می‌پیچیدند و فرصتی برای درنگ، تنفس و تفکر می‌دادند.

بازیگرها با تمام وجود اجرا کردند؛ دقیق، فیزیکی، و پرشور. اجراهایی که گاهی ترسناک بود، گاهی رنج‌آور، اما همیشه تأثیرگذار.

«ژن زامبی» نه فقط یک نمایش، بلکه آینه‌ای از آینده‌ست. جهانی که اگر مراقبش نباشیم، ممکنه خیلی زودتر از ۳۰۰۰ میلادی، به در خونه‌مون برسه...


چند شب پیش جیمی جامپ رو دیدم. مقدمه چینی رو کنار میذارم، سیما تیرانداز من و بوجد آورد، این حجم از حضور، بیانی شیوا و اکت های غافلگبرکننده و درست ... سکوت های فوق العاده!... ماشالله ... و همینطور دیگر بازیگران عزیز این نمایش که همگی به خوبی بر صحنه به جا، اصولی و به زیبایی بازیگری می کنند. و اینکه قصه نمایش و جنس و فرم روایت رو هم خیلی دوست داشتم و در کل دست پر از تماشای این نمایش بیرون اومدم.
خدا قوت به تمام گروه درجه یک جیمی جامپ
موفق باشبد رفقا
باسلام
اجرای روال عادی کاری فوق العاده وحرفه ای بود لذت بردیم باهنرمندی آقای هنرمندوآقای حسینی
طراحی صحنه بینظیر وهماهنگ بودن دوبازیگر باهم
واون نوع بازیشون همه رو جذب خودش میکنه کاری بی عیب و تمیز که دوسش داشتم و به دوستان پیشنهادمیکنم که این اجرا رو تماشا کنن
۱۰ مرداد ۱۴۰۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایشی دلچسب و تیز اما با ادبیاتی فارغ از تکلف، ارجاعات سینمایی حل شده در نمایش بسیار برایم لذتبخش بود. اینکه قصه ای کاملا عمیق و پر از نکات فلسفی را اینگونه روان به تصویر بکشی کاری دشوار است. اینکه بازیگران اثر اینقدر در عین همرنگی در طراحی لباس کاملا متنوع از جنبه کارکتری کاملا رنگانگ است باز نکته ای جذاب است. کارگردانی اثر در عین سادگی کاملا پیچیده است و فراتر از آن متن درجه یک VAR است. بازیگران نمایش از جان و دل مایه می گذارند و بر صحنه تقریبا بی چیزی نگاه من مخاطب را تا آخرین لحظه بدون وقفه نگه داشتند. با آن ها خندیدم و به آن ها فکر کردم. حضور پر قدرت صدا بازیگر خانم از نکات مثبت این نمایش است. و در نهایت خدا قوت به همه گروه دوست داشتنی VAR
دوستدار شما عقیل بهرامی
سپاسدار حضور نازنینت هستیم
ممنون از نگاهتان و نوشتنتان🙏
۳۱ تیر ۱۴۰۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
با سلام و احترام به هم خانواده ای های تیوالی عزیزم
من هنوز کار رو متاسفانه ندیدم
اما در همین چند وقته افتخار پارتنری و همکاری با حامد جان رحیمی نصر را در تمرینات نمایش جدید بابک قادری داشتم.
چند کار قبلی حامد جان را هم دیده ام. با او به گپ و گفت نشسته ام، چلنج کردم و بحث هایی که دو بازیگر سر یک کار در روند تمرین و رسیدن به نقش و... با هم دارند را انجام داده ام.
اینکه حامد جنس خودش است، ادای کسی را در نمی آورد و جهان خاص خودش را دارد، فکر نکنم از اهالی هنر مخصوصا تئاتر پوشیده باشد. اما نکته ای که از حامد رحیمی نصر برایم خیلی جالب توجه است میزان پاکار بودن، متعهد بود و وفاداریش در کار است که من رو به وجد میاره، این میزان از شور و هیجان برای ساخت و پرداخت یک اثر هنری من رو جذب میکنه و بسیار بسیار خوشحالم که بالاخره فرصتی دارم تا بتونم در اولین روز پس از تعطیلی ها به تماشای اخرین اثر خلق شده توسط حامد رحیمی نصر بشینم.
تو جان و جهانی
بیصبرانه منتظرم ک بیایی و بی تعارف برایمان بنویسی🙏
۲۷ تیر ۱۴۰۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
عقیل بهرامی (channel5564)
درباره نمایش شورش ذهن i
سلام و خدا قوت به گروه درجه یک نمایش شورش ذهن
تجربه ناب و دلپذیری را از تماشای این نمایش به همراه دارم.
اینکه پس از مدت ها با حالی خوب و سرشار از انرژی از سالن خارج شدم به کنار، اینکه با گروهی از بازیگران خوش انرژی که انقدر روی صحنه جدی و دقیق کار می کنند باز هم به کنار، قصه و پرداخت این نمایش برایم بسیار جذاب بود. اینکه مفاهیمی شعار پذیر لب تیغی مانند آزادی را اینقدر دقیق در لفافه ای از کمدی موقعیت و درام تلفیقی از تقابل جهانبینی غرب و شرق ( در نمایش جدال بین تفکر سنت و مدرنیته به خاصه، سبک زندگی و تفکر سامورایی ژاپنی با سرمایه داری آمریکا) را به تصور کشیدند بسیار لذت بخش بود. ماشالله به این گروه درجه یک.
هم خانواده ای های تیوالی عزیزم با اندکی صبر مخصوصا از پرده دوم این نمایش بعد شاهد یک نمایش پست مدرن جذاب خواهید بود و از ان لذت خواهید برد.
یا حق
دوستدارتان
عقیل بهرامی
سپاس از نگاهتون 🎭👁🙏
۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
خوشحالیم که نمایش رو دوست داشتید
سپاس از تحلیل تخصصی و دقت نظرتون🙏🎭
۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بی شک امشب شاهد یکی از شریف ترین، دقیق ترین و زیباترین نمایش هایی بودم که این روزها بر روی صحنه اجرا می شود.

نمایشی با مضامین عمیق انسانی و نگاهی دقیق به جنگ و تبعات ناشی از آن بر روح و روان انسان ها، چه سرباز نگون بختی که اسلحه بدست به فرمان بالاسری تیر میزند و چه مردمی که در پی بازگشت یا نبود آنان زندگیشان نابود و غم انگیز تر از آنچه بوده می شود.

اجرایی بس قوی زیر نظر و نگاه تیز بین استادی بر حق به نام آرش دادگر

دوستانی که من رو بیشتر میشناسن می دونن که از واژه استاد به سختی استفاده می کنم، چرا که در زمانه ای که استاد علی رفیعی خدا رو شکر نفس می کشد (سایشان مستدام انشالله) سخت است در پیشوند نام دیگران این واژه را بکار بست.

و البته که متاسفانه از عزیزانی که این روزها به دلیل کارهای پیشین ... دیدن ادامه ›› شاید و یا سن بالا و موی سفیدشان مدام واژه استاد استاد به ایشان میبندند، همین روزها بر صحنه میزانسان های غریبی میبینیم که دیگر کار از شلوار پایین کشیدن برای خندادن گذشته و بازیگر (ببخشید که این کلام را به کار میبرم) مرد سر زیر دامن بازیگر زن می کند بر صحنه که تماشاچی بخندد و فروش بیشتر شود!!!

در همین روزها اما شاهد نمایشی شریف با بازی هایی درجه یک و بی تقص مخصوصا در قامت نقش اصلی نمایش به همراه دیگر عزیزان شاهدیم که هم خوش ریتم است، هم قصه و درام چفت و محکمی دارد و مخاطب را به فکر فرو می برد.

مهران واشقانی الحق که قدر موقعیت را میداند و سخت تلاش میکند و با انرژی فراوان و بازی دقیق مرا امشب به وجد آورد. بسیار لذت بردم تماشای تک تک عزیزان بر صحنه 🙏🏻
ممنون از حال خوبی که برایم ساختید و محال است این نمایش و میزانس هایش را از یاد ببرم.

خدا قوت به همگی

عزیزان تیوالی به شدت پیشنهاد میشود در این روزهای پایانی و در این برهوت تئاتری این نماین قدرتمند را به تماشا بنشید و کیف کنید.

یا حق
عادل عزیزنژاد هنرمند خلاقی است که شور و هیجان را در هنر دراماتیک خوب می شناسد. در تمامی نمایش هایی که از عادل دیدم چه در مقام بازیگر و چه در مقام کارگردان همیشه من را به وجد آورده.
در اولین فرصت برای تماشای اثر جدیدت می شتابم عادل جان
عقیل بهرامی (channel5564)
درباره نمایش ساسیزم i
به نام خالق زیبایی

هم خانواده ای های تیوالی ام سلام

بی پرده بدون اصطلاحات غلو شده ادبی متن خودم رو در مورد نمایش ساسیزم بعد از دوبار تماشا (البته فعلا دوبار) با نریشن ابتدایی اثر شروع می کنم. امیدوارم که پس از خوانش آن درب گفتگو را باز نگه دارید و حتی برای گفتگوی رو در رو نیز اعلام آمادگی می کنم. ... دیدن ادامه ››

و آغاز

آلیس شدیم تو سرز...(تا اسپویل نشود) ...[ اما از اینجا به بعد را باید بنویسم]... بدونیم که ما با سرعت هر چه تمام تر تو یه جاده بدون بازگشت بسوی فروپاشی در حرکتیم. این معضل در انتظار تک تک شماها است. و خیلی ها با این مشکل روبرو شدن و دم نزدن. و از ترس تو سکوتن، عده ای ترک کردن و رفتن. تنها... تنها یه راه بیشتر نداریم و اون اینه که سیاهی رو از درونمون پاک کنیم و از خودمون شروع کنیم.
دیگه راهی نیست... وگر نه فروپاشی نزدیک است...

اینکه این مونولوگ بسیار سنگین و شعار گونه را بابک قادری با صدای گرم خود بدون هیچ اغراق و آکسان گذاری بی جا، بسیار روان و دلنشین ادا می کند. خود یک تئاتر کامل است...

بله متاسفانه ما مردم عجیبی هستیم بسیار عجیب و بی رحم، چند سال پیش توریستی ژاپنی (یا چینی) در مورد مشاهداتش از روابط ما ایرانی ها در سفرنامه اش متنی نوشته بود با این تیتر که مردم ایران شبیه زامبی ها می مانند. میگم متاسفانه نه از این بابت که متن ایشان را کاملا بخوام تکذیب کنم، خیر بابت اینکه خیلی از متن ایشان را تایید می کنم و برای کثرتی از خودمان (خودم را سوا نمی کنم) ابراز تاسف می کنم. ما مردمی هستیم که بدون تخصص در مورد هر آنچه که لازم داشته باشیم خودمون و متخصص می دونیم! و نظر میدیم که هیچ، بلکه پا رو فراتر میزاریم و عمل هم می کنیم. راهنمایی و دخالت که نه، دستور میدیم و دیگرانی که در اون عرصه تخصص دارن را در سلسله مراتب خودساخته ی خودکامه خود مجبور به عمل می کنیم... تا همینجا فعلا بسه...!

بهتر است به مقوله بازیگری بپردازم که شاید با اندک سواد و اندک تجربه و زیست ۱۲ ساله ام در تئاتر و سینما (با علم به ناقص بودن آن که قطعا ظرفی دارم از اقیانوس این هنر) در مورد کارکتر سازی آنچه از متن بر می آید و قطعا زیر نظر کارگردان و طراحان اثر است و البته چه مهم که چه کسی آن را نقش آفرینی کند، انجام می شود. با تاکید بر این نکته که من نه منتقدم و نه استاد صرفا بازیگری هستم که در این عرصه مشق می کنم، حرف بزنم.


اورفن نویسنده ی بی پولی که با دنیایی از ایده ها، تفکرات و نوشته هایش در کمپری اجاره ای ( از بازی درست، دلنشین و اندازه کارکتر صاحبخانه به نام خانم رگلر فعلا می گذرم، که اگر لازم باشد بعدا به آن می پردازم) زندگی میکند. در شبی که اخبار تلویزیون از حمله ساس ها به شهرخبر می دهد، خانواده ای به عنوان مهمان یک شبه و باقی ماجرا که نمایش اسپویل نشه...

بابک قادری در عین بازیگری رئالیستی به دلیل محتوای اثر و بدور از هرگونه اغراقی مجبور است به دلیل کانسپت فرمی اثر بازی غیر رئالیستی هم انجام دهد و این یعنی حرکت بر روی مرزی به باریکی یک تار مو...

و اینجا است که چالش بازیگری بوجود می آید که بابک قادری با توجه به توانایی های شخصی و تجربه پر بارش در این سالیان به شخصه از پس آن به خوبی بر میاد.
حال اینکه میزانسن ها، طراحی ها و موسیقی چقدر می تواند به بازیگر کمک کند. از لباس، دکور و گریم گرفته تا بازیگر مقابل از کسی که اهل تئاتر دیدن هم باشد پوشیده نیست. پس زمانی بازیگر در ایفای نقشش تمام و کمال است که همه چیز یک اثر تمام و کمال باشد. مگر آنکه بازیگر را از اثر جدا بدانیم و بازیگر خود خواسته اعمالی بر صحنه انجام دهد که در راستای کار نیست (فوکس کشی کند) و این کار بازیگر بی هوش است. اما بابک قادری بازیگری باهوش و پر تلاش است، که در خدمت اثر ایفای نقش می کند. و باید از پتانسیل های او به نحو احسنت استفاده شود.

در کل نمایش ساسیزم نمره قبولی رو به بالایی می گیرد. و همه عزیزان حاضر در نمایش با تمام مشقات ساخت یک اثر نمایشی آن هم در این روزگار، سخت کوشیده و نمایش را به اجرا رسانده اند. و این امر از انتخاب متن سخت و پر محتوایش کاملا مشهود است.

خدا قوت به همگی

در پایان شاید قسمتی از عرایضم ناقص مانده باشد اما این و بگم برای اون عزیزان دهه پنجاه و شصتی که شاید با کنسول بازی میکرو آشنایی داشته باشن.

اگر یادتون باشه بازی بود که با یک اسلحه به جای دسته بازی باید مرغابی هایی که می خواستن از جنگلی دوان دوان اوج بگیرن و از یک سمت قاب تلویزیون به سمت دیگر آن در آسمان پرواز کنند و از قاب خارج شوند رو میزدیم تا امتیاز بگیریم!
(ما در مقام شکارچی با این اسلحه باید بازی می کردیم)

ما تند تند مرغابی هایی که در حال اوج گرفتن بودن رو میزدیم تا امتیاز بگیریم. اما اون مرغابی که پرواز می کرد و از کادر یا قاب تلویزیون خارج می شد رو دیگه کاری نداشتیم، در اصل نمی تونستیم کاری داشته باشیم. برای همین می رفتیم سراغ اونی که داشت اوج می گرفت و دوباره تند تند شلیک می کردیم و امتیاز بعدی...!!!

فکر کنم واضح که می خوام بگم ما هنوز همون قاتل اوج گیرنده هاییم و وقتی اون پرنده اوج می گیره رو بی خیال میشم.

بله ما با سرعت هر چه تمام تر تو یه جاده بی بازگشت به سوی فرو پاشی در حرکتیم و تحمل اوج گرفتن کسی را نداریم.

نمی دونم شاید تنها راهمون همین باشه که درونمون رو از سیاهی پاک کنیم وگرنه چیزی به فروپاشی نمانده...

یا حق
عقیل بهرامی (channel5564)
درباره نمایش پدر i
زیباترین و دلچسب ترین نقش آفرینی که در این سال ها دیدم.
آقای کیانیان شما الحق که استادی
الحق که خیلی و با درایت و باهوشید
الحق که شما نیازی به تعریف ندارید
شما شایسته تقدیرید .

ترسناک ترین قسمت پدر برای بازیگر به نظرم اینه که آنتونی هاپکینز دومین اسکارش را برای این فیلم گرفته و حالا بازیگری دیگر در نقطه ای دیگر از دنیا در مدیومی دیگر قرار است همان نقش را بازی کند. اما رضا کیانیان الحق که جذاب، دوستداشتنی و یونیک این نقش را بر روی صحنه زیست کردن.
بسیار لذت بردم از هنرنمایی آقای کیانیان
خداقوت به همه عوامل نمایش پدر
دستمریزاد
یا حق
کیف کردم از تماشای این نمایش کیف
نه فقط به خاطر اینکه محمدرضا نویسنده خوبیه و یا کارگردان مورد علاقه منه، بلکه به خاطر اینکه بازیگوشی را بازی دادن را بازی خوردن را بازی تو بازی را بازی زندگی را بازی فکری را بازیگری را همه جوره و با لذت تمام انجام میدهد. انگار که کودکی رها است روی صحنه و تو را با خود به هر کجا که تصورش کنی میبرد، به هر کجا که فکرش را نمیکنی.
چقدر لذت بخش و دلنشین بود تماشای شقیقه هایت محمدرضا دمت گرم رفیق حالم را خوب کردی بد جور خوب
موفق و موفق تر باشی رفیق هنرمند
ممنون از حضور و ابراز لطفت عقیل بزرگوار 💚🙏🏻
۱۹ مهر ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
عقیل بهرامی (channel5564)
درباره نمایش آقا ذبیح i
بعد از اجرای نمایش خانه روشنی به دعوت حامد رحیمی نصر هنرمند و مهمتر از آن انسان دوست داشتنی به تماشای این نمایش در سالن 2 عمارت ارغوان نشستم.
اوایل نمایش هی به خودم می گفتم چرا یه جوری همه چیز بعضی موقع ها یه لبخندی سراغم می اومد اما نمی دونستم دوست دارم ادامه بدم و همراه باشم با نمایش یا نه و این دو به شکی همراهم بود تا اینکه نمایش به نیمه رسید و حضور چند کارکتر پشت هم امانم را برید و آنچنان لحظات کمدی عجیبی را بر صحنه شاهد بودم که نمی تونستم جلوی خنده ام رو بگیرم و بلند بلند فریاد می زدم از این همه شور و هیجان و خلاقیت در اجرای کارکتر (بسیار لذت بردم)

تکلیف این نمایش با خودش روشن است.
یک کمدی (می توان گفت فارس) که اینطور بگم شاید بتوانم احساسم را بعد از تماشای اثر گفته باشم ؛
انگار که یک ماده مخدری مصرف کرده باشی و ناخودآگاه می خندی و این خنده توقف ناپذیر بود برای من.
هنوز که هنوز در مکالمات روزمره ام با آقای رحیمی نصر یاد کارکتر های این نمایش می کنیم . ناخودآگاه می خندیم...
دمتون گرم خدا قوت به این گروه جوان و دوست داشتنی
عزیزان تخفیف ۲۵٪ برای روزهای یکشنبنه، دوشنبه و سه شنبه و تخفیف گروهی۴٠٪ برای ۷ نفر بالا در روزهای یکشنبه، دوشنبه، سه شنبه و چهارشنبه فعال شده است
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
منوچهر هادی در گفتگو با هنرآنلاین مطرح کرد؛
بالاترین دستمزد کارگردانی را در سینما می‌گیرم/ دستمزد یک میلیاردی برای هر قسمت سریال برای کارگردان ایرانی رویاست/ سینما با آثار کمدی زنده می ماند
منوچهر هادی در گفتگو با هنرآنلاین مطرح کرد که برای نیسان آبی2 تقریبا یک سوم دستمزدی که اعلام شده است را درخواست کرده است.


گروه سینما و تئاتر«هنرآنلاین»: نمایش «خانه روشنی» به نویسندگی نوشین تبریزی با کارگردانی بابک قادری و تهیه‌کنندگی منوچهر هادی از ۲۶ تیر در عمارت ارغوان روى ... دیدن ادامه ›› صحنه است.

«خانه روشنی»، درامی اجتماعی است که یک معضل خانوادگی را بازنگری می‌کند و هر شب ساعت ۱۹ میزبان مخاطبان است. مرضیه ‌صدرایی، فیروز حیدرزاده، پژمان ‌عبدی، آیلار ‌نوشهری، مهسا ‌ایرانیان، عقیل ‌بهرامی، بهداد ‌قادری، مهناز ‌نوروزی، شهناز ‌نوروزی، مبینا ‌هادی و مسلم ‌گلچین بازیگران این نمایش هستند.

منوچهر هادی تهیه‌کننده این تئاتر که به همراه مخاطبان به تماشای آن نشسته بود، در گفتگو با خبرنگار هنرآنلاین گفت:امشب واقعا شگفت‌زده شدم. این نکته را جهت تاثیر این نمایش می‌گویم که من با نمایش «خانه روشنی»، بارها خندیدم و دو مرتبه هم اگر دخترم کنارم نبود گریه می‌کردم. با این نمایش احساسات مخاطب به خوبی و به درستی تحریک می‌شد. این تئاتر بسیار خوب روی نبض مخاطب دست می‌گذاشت. انتخاب متن بسیار خوب بود و این نوشته خانم نوشین تبریزیان چارچوب درستی داشت...

ادامه این گفتگو را می توانید در لینک زیر مطالعه بفرمایید

https://www.honaronline.ir/fa/tiny/news-184482
خبرگزاری هنر آنلاین
سپهر و بهداد قادری این را خواندند
مسلم گلچین این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
کمدی در روزهای تلخ واسطه خوبی برای بیان مسائل است/ مشکلات باعث شده مردم کمتر خودشان را نگاه کنند/ «خانه روشنی» سوپررئالیسم است
کارگردان نمایش «خانه روشنی» نوشته نوشین تبریزی ضمن تاکید بر این موضوع که با هدف اجرای کمدی به تولید و ارائه نمایش نپرداخته، گفت: در اثر من خیلی ردپای کارگردان را نمی‌بینید. تلاش دارم تا جای ممکن این تصور ایجاد نشود که از قبل چینشی ایجاد شده است.


به گزارش خبرنگار ایلنا، تئاتر بستر مناسبی برای پرداختن به مسائل اجتماعی و انسانی است. بهترین آثار دراماتیک دنیا درباره مضامینی هستند که در تمام کشورها و ملت‌ها معانی یکسان دارند. شجاعت، فداکاری، عشق، خیانت، وفاداری، دروغ تنها برخی از مضامینی هستند که در تمام دنیا یک معنی دارند. از طرفی چنین مضامینی تاریخ مصرف ندارند. دهه‌ها و قرن‌ها از حیات و مرگ ویلیام شکسپیر، برتولت برشت، هنریک ایبسن و تنسی ویلیامز گذشته اما با این حال آثارشان همچنان قابل خوانش و اجرا هستند و تئاتری‌های سراسر دنیا آن‌ها را با دیدگاه‌ها و شیوه‌های کلاسیک و نو روی صحنه می‌برند. اما این رویه همیشگی نیست و نویسندگان و کارگردان‌های تئاتر باید خود دست به کار شوند و درباره دغدغده‌های انسانی و روز بنویسند. در کشور ما هم کم و بیش نمایشنامه‌نویسان و کارگردان‌هایی را داریم که دغدغده‌های اجتماعی دارند و تلاش دارند با پرداختن به مضامین مهم اجتماعی بخشی از چالش‌ها و مسائل مهم روز را در قالب نمایشی دراماتیک پیش روی مخاطبان ... دیدن ادامه ›› زنده کنند.

نمایش «خانه روشنی» با تهیه‌کنندگی منوچهر هادی، نوشته نوشین تبریزی و کارگردانی بابک قادری از همین دسته آثار است. این اثر تلاش دارد با تکیه بر مضامین روز با نگاه و زبانی که با کمدی تلطیف شده‌اند مسائل روز را به سمع و بصر مخاطبان برساند. این اثر از ۲۶ مرداد تا ۰۳ مهرماه در عمارت ارغوان روی صحنه است.

بابک قادری کارگردان این نمایش که خود در زمینه بازیگری و عرصه تصویر هم فعالیت‌ دارد، درباره حال و هوا و جزییات این اثر با ایلنا گفتگو کرد.

از نحوه همکاری‌تان با نوشین تبریزی بگویید. و اینکه چقدر در نگارش متن و اجرا با هم تعامل داشتید؟

یک سال قبل بود که قضیه اجرای اثری که حال روی صحنه داریم را با خانم نوشین تبریزی مطرح کردم. ایده و طرح این اثر نزدیک به زندگی خودم است. می‌توانم بگویم خط اصلی قصه بر اساس زندگی خودم است و فضایی رئالیستی دارد. یک سال قبل؛ پس از آنکه نمایش «تولدت مبارک» نوشته خانم تبریزی را روی صحنه بردیم با ایشان درباره اثر جدید هم صحبت کردم...

ادامه گفتگو

https://www.ilna.ir/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF-%D9%87%D9%86%D8%B1-6/1391234-%DA%A9%D9%85%D8%AF%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%B1%D9%88%D8%B2%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%AA%D9%84%D8%AE-%D9%88%D8%A7%D8%B3%D8%B7%D9%87-%D8%AE%D9%88%D8%A8%DB%8C-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D9%85%D8%B3%D8%A7%D8%A6%D9%84-%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D9%85%D8%B4%DA%A9%D9%84%D8%A7%D8%AA-%D8%A8%D8%A7%D8%B9%D8%AB-%D8%B4%D8%AF%D9%87-%D9%85%D8%B1%D8%AF%D9%85-%DA%A9%D9%85%D8%AA%D8%B1-%D8%AE%D9%88%D8%AF%D8%B4%D8%A7%D9%86-%D8%B1%D8%A7-%D9%86%DA%AF%D8%A7%D9%87-%DA%A9%D9%86%D9%86%D8%AF-%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%B1%D9%88%D8%B4%D9%86%DB%8C-%D8%B3%D9%88%D9%BE%D8%B1%D8%B1%D8%A6%D8%A7%D9%84%DB%8C%D8%B3%D9%85-%D8%A7%D8%B3%D8%AA

خبرگزاری ایلنا
محمد رضا سجادیان دلم برای متن و اجراهات تنگ شده بود، چه کیفی کردم دیدم پوستر کارت رو دیدم.
بزودی میام ببینم کارت و کیف کنم 💙🙏🏻
لطف شماست عزیزم
قدمتون به چشم
۱۵ شهریور ۱۴۰۲
به به😍
۱۵ شهریور ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
https://www.aparat.com/v/UnpxK

تراویس بیکل راننده تاکسی که توسط رابرت دنیرو دو سال بعد از پدرخوانده 2 خلق شد. بی شک یکی از رفرنس های بازیگری است و تا کنون چندین و چند نقش تاثیر گذار در تاریخ سینما برداشت شده از همین کارکتر است.
به همین بهونه در این قسمت با یکی از دوستان عزیز هنرمندم، گپ و گفتی بازیگرانه در مورد این کارکتر داریم.
سپهر این را خواند
Mahnaz Norouzi این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
https://www.aparat.com/v/oXMvz

آنتونی هاپکینز نابغه دیوانه بازیگری است و در این فیلم چنان ترس و نبوغ را با هم تلفیق کرده که تبدیل به یکی از رفرنس های بازیگرانه تاریخ سینما شده. در کنارش باید توجه خاصی به بازیگری جودی فاستر در نقش کارآموز اف بی آی داشت، که بسیار دقیق، اندازه و به جا در فیلم حضور دارد و صحنه های گفتگوی او با دکتر هانیبال لکتر تبدیل به ماندگار ترین سکانس های سینمایی شده.
حتما ویدئوی بازیگرانه دلتر هانیبال لکتر (آنتونی هاپکینز) و کلاریس استارلینگ (جودی فاستر)
the silence of the lambs
IMDb : 8.6 / RT: 95%

خیلی مخلصیم
بروبچه های برو۲ استودیو

عقیل بهرامی
مریم میرانشاهی
امیرحسین صحرانورد
سپهر این را خواند
Mahnaz Norouzi این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
 

زمینه‌های فعالیت

سینما
تئاتر

تماس‌ها

09127990994