نویسنده، کارگردان، بازیگر، گوینده و صدا پیشه
در جهان نمایش VAR با آدمهایی روبه رو میشویم که گذشتهای ندارند و آیندهای هم برای آنان متصور نیستیم. آنها درست در لحظه حضور دارند.
خبرگزاری علم و فناوری آنا: همه چیز، گویی با هیچ آغاز میشود و هرگز به پایان نمیرسد. یک جریان ادامه دار که میتوان گفت از دل ادبیات و داستان کوتاه بیرون آمده و به یک درام با ویژگیهای نمایشی تبدیل شده است.
در جهان نمایش VAR با آدمهایی روبه رو میشویم که گذشتهای ندارند و آیندهای هم برای آنان متصور نیستیم. آنها درست در لحظه حضور دارند. لحظهای به ظاهر بی اهمیت. چند آدم که انگار بر یک وسیله بازی، معلق، روبروی ما تاب میخورند و سبکی تحمل ناپذیر از هستی را زندگی میکننند.
چارلز دیکنز در رمان دیوید کاپرفیلد جملهای دارد که برای منِ جهان VAR را، آنگونه که هست معنا میکند. «آیا این تقدیر است که میگرید به حال ما، یا ماییم که میخندیم به سرنوشتمان؟»
حامد رحیمی نصرِ نویسنده، آگاهانه آنچه را که انتظار داریم، پنهان میکند تا در پایانی که هرگز فرا نمیرسد، (و در اصل آغاز همه چیز است) سوالهایی مطرح شود که مسئله اوست. سؤالهایی که به تدریج به مسئله ما هم تبدیل میشود.
VAR بدون تاکید، بدون آن که لحظهای تماشاگر را رها کند فضایی از سرخوشی به وجود میآورد تا از طریق تکرارهای مداوم دایره وار، خود را در جهانی ببینیم که در آن هیچ رازی نیست. اینجاست که فاصله کمدی و تراژدی از بین میرود و چنان در هم تنیده میشود که تقدیر و سرنوشت نیز دچار تحول میشود؛ و «صفر»ها و «یک»ها نیز هویت پیدا میکنند.
«صفر»ها و یکهایی که در هر جامعهای به معنایی متناسب با آن جامعه تغییر پیدا کرده اند. «صفر»ها و «یک»ها در جامعهای که حامد رحیمی نصر به آن میپردازد یک تراژدی جمعی است و گویا گریزی از ان نیست.
پی نوشت: «سبکی تحمل ناپذیر هستی» نام رمانی از میلان کوندرا.
نمایش «وی ای آر» اثری چند لایه است که با بازی یک دست بازیگرانش که نشان از کارگردانی صحیح اثر داشته آدمی را در پی شناخت مفهوم زندگی در جهانی که در حال تهی شدن از معناست به چالش میکشاند.
مارتین سلیکمن روانشناس امریکایی نظریهای دارد تحت عنوان «درماندگی آموخته شده» و به شرایطی اشاره میکند که در آن افراد بر پایه تجربه گذشتهشان به این نتیجه میرسند که کوشش را با پیشرفت مرتبط ندانند و به این جمع بندی می رسند که اگر هر کاری انجام دهند به موفقیت دست پیدا نمیکنند. این باور یک پیامد جدی همراه خود دارد که فرد هرگز برای رهایی از قفسی که در آن گرفتار است تلاشی نخواهد کرد.
آزمایشی که سلیگمن روی سگها انجام داده بود نشان داد که سگهایی که در قفس محصور بودند و هیچ راه فراری نداشتند، زمانی که به آنها شوک برقی داده میشد چون راهی برای فرار نمیدیدند ناچار این رنج را پذیرفتند.
پس از آن آنها شرایطی را فراهم آوردند که سگ ها امکان فرار از دستگاه شوک برقی را داشتند؛ اما آنها به جای اینکه اقدام به فرار کنند درمانده وار دراز میکشیدند. در مقابل گروهی از سگها بودند که راه گریز به آنها آموخته شده بود و زمانی که در معرض شوک قرار نمیگرفتند از راه گریز استفاده میکردند.
این همان اتفاقی است که در نمایش ویایآر میافتد و شخصیتهای قصه با نوعی درماندگی آموخته شده مواجه هستند. استفاده از گیز گیزی دقیقا تداعی کننده همین آزمایش سلیکمن است که میخواهد به مخاطب القا کند راه نجاتی وجود ندارد. این همان چیزی است که سلیگمن تحت عنوان نظریه درماندگی آموخته شده به آن میپردازد. رویای درخت و سرزمینی خارج از قفس که در طول نمایش به آن پرداخته می شود و انکار وجود درخت و تکرار این عبارت که درخت فقط یک تصویر است نیز از همین حس درماندگی آموخته شده می آید.
از سوی دیگر بررسی چیستی قفس، نظریه دهکده جهانی را تداعی میکند که مارشال مک لوهان در توصیف آینده جهان تحت تاثیر وسایل ارتباط جمعی به آن اشاره دارد. شخصیت زن قصه نقش کنترلگر را دارد و صرفا بدون تصویر واضحی از خویش با آنها ارتباط می گیرد.
این رفتار بر میگردد به نظریه دهکده جهانی مک لوهان که جهان توسط فناوری الکترونیکی به صورت یک دهکده فشرده تغییر یافته و حرکت اطلاعات از هر چهار گوشه جهان به هر نقطه در هر زمانی را ممکن میکند؛ اما این فقط بخش کوچکی از موضوع دهکده جهانی را در بر میگیرد.
در فرآیند دهکده جهانی مرگ حریم خصوصی در مفهوم دهکده جهانی مطرح میشود. این نگاه در نمایش نیز به خوبی مشهود بود. همه حرکات و تکان های شخصیت های نمایش به خوبی رصد میشد و عملا چیزی به عنوان راز وجود نداشت.
فرآیند جهانی شدن در مسیر هم شکل سازی قدم بر میدارد و تفاوتهای فرهنگی آداب و رسوم و باورهای گوناگون در زیر این پرچم رنگ میبازند و جای خودشان را به یک جهان یک دست میدهند. بنابراین خیلی طبیعی است که این قفسی که ما از آن حرف زدیم و آن را نمونه دهکده جهانی دانستیم مردم را یک دست بخواهد.
در نمایش بارها ما به بازسازی یک صحنه از فوتبال می نشینیم. این تنها جایی است که آنها میخواهند بی قضاوت به اندیشیدن بپردازند؛ اما حتی همین اندیشه ساده چون ممکن است پیامد اندیشیدن را با خود داشته باشد باید سرکوب شود. چراکه نظام فکری در این نمایش به عینه یک نظام توتالیتر را نشان میدهد. بنابراین به سادگی دانای کل نمایش با یک جواب ساده «آفساید بود» همین اندک اندیشه را نیز از مردم سلب می کند.
نمایش «وی ای آر» اثری چند لایه است که با بازی یک دست بازیگرانش که نشان از کارگردانی صحیح اثر داشته آدمی را در پی شناخت مفهوم زندگی در جهانی که در حال تهی شدن از معناست به چالش می کشاند.
به گزارش ایرنا، «وی اِی آر» به نویسندگی و کارگردانی حامد رحیمینصر اثری در سبک ابزورد و گروتسک است که در ادامه دیگر نمایشهای پرمخاطب این هنرمند چون «شیزوفرنی»، «آلزایمر» و «آوردوز» با محوریت دغدغههای روانشناسانه و اجتماعی در عمارت نوفل لوشاتو به روی صحنه رفته است.
حامد رحیمینصر، نویسنده، بازیگر و کارگردان در جدیدترین تجربه خود نمایش «وی اِی آر» را در عمارت نوفللوشاتو روی صحنه میبرد.
به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از مدیر روابطعمومی نمایش، حامد رحیمینصر، نویسنده، بازیگر و کارگردان تئاتر بهزودی نمایش «وی اِی آر» را در عمارت نوفللوشاتو روی صحنه میبرد. «وی اِی آر» به نویسندگی و کارگردانی حامد رحیمینصر اثری در سبک ابزورد و گروتسک است که در ادامه دیگر نمایشهای پرمخاطب این هنرمند چون «شیزوفرنی»، «آلزایمر» و «آوردوز» با محوریت دغدغههای روانشناسانه و اجتماعی اجرا میشود.
منبع: خبرگزاری مهر