در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش خانه سیاه است
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 23:58:02
امکان خرید پایان یافته
۰۱ تا ۲۳ اسفند ۱۴۰۰
۱۹:۰۰  |  ۱ ساعت
بها: ۷۰,۰۰۰ تومان
+ ۹% مالیات ارزش‌افزوده
نمایشی در باب آثار،اشعار و زندگی فروغ فرخزاد

توجه: به دلیل بازسازی حریم تئاترشهر، ورودی همه سالنها، تا اطلاع بعدی از پیاده‌روی خیابان ولی‌عصر (عج) است. برای دیدن مسیر لطفا اینجا را کلیک کنید.

اخبار

›› آغاز «خانه سیاه است»

›› تئاتری در باب زندگی یک شاعر فقید

مکان

تقاطع خیابان انقلاب و ولی‌عصر (عج)، مجموعه فرهنگی و هنری تئاترشهر
تلفن:  ۶۶۴۶۰۵۹۲-۴

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
اصلا انتظاراتم رو براورده نکرد متفاوت اجرا کردن به چه قیمتی ! …
| امتیاز ۱ از ۵ |
سپهر این را خواند
م شریفیان این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یادداشتی بر نمایش خانه سیاه است / محسن اردشیر
منتشر در ستون هفتگی تئاتر روزنامه سازندگی / سه شنبه 16 فروردین 1401
«یک پنجره برای دیدن، یک پنجره برای شنیدن»

«خانه سیاه است» اجرایی درباره‌ی شاعر بزرگ فروغ فرخزاد، با مروری بر زندگی او با تلفیقی از دکلمه اشعار، حرکات فیزیکال و پرفورمنس اجراگران است. با حفظ حال و هوای شاعرانگی که نیازمند چنین پرداختی در صحنه با توجه به شخصیت مورد نظر است.
ورود به زندگی اشخاص مشهور و محبوب ادبی و هنری، کاری بسیار دشوار و مفصلی است بنابراین با رویکردی هوشمندانه می‌توان تنها به اتفاقات مهم و شاخص زندگی آنان که به ویژه در هنر و یا فعالیت ادبی‌شان تاثیرگذار بوده، اشاره کرد.
«خانه سیاه است» با همین نگاه به فروغ فرخزاد، با آغازی درخشان از فرم و موسیقی، از تلاطم درونی زنی می‌گوید که گرچه بسیاری او را بزرگترین ... دیدن ادامه ›› شاعر زن معاصر می‌دانند اما چندان به احوالات درونی و آنچه بر او گذشته، واقف نیستند. اجرا در ادامه، روند کندتری بخود می‌گیرد و در بخش‌هایی حتی نامأنوس می‌شود؛ چرا که نویسنده ترجیح داده است برای آنکه بتواند دوره‌های زندگی فروغ را به شکل حرکات فیزیکال به صحنه بیاورد، کمی اغراق‌آمیز و گاهی با سوگیری‌های شخصی، به آن بپردازد.
به عنوان مثال درباره روابط زناشویی فروغ فرخزاد و شاپور، با ترسیم نزاع و خشونتی بیش از اندازه، چه بسا انتقال‌دهنده نامناسبی برای آگاهی مخاطب باشد. چرا که به گفته نزدیکان و شاهدان آنان، فروغ با پرویزشاپور پس از جدایی نیز، تا مدت‌ها در ارتباط دوستانه و حمایتی بوده‌است. بنابراین به نظر می‌رسد نوع طراحی حرکات اختلافات این زوج، با خشونت و درگیری فیزیکی فروغ و شاپور، چندان منطبق با واقعیت نبوده یا لااقل به سطحی کلیشه‌ای از علل جدایی تنزل پیدا کرده است. در عین حال متن و اجرا، از رخدادهای مهم زندگی فروغ مانند سفر او به پاریس برای تجربه فیلم‌سازی و یا حضور در موسسه فیلم گلستان که مسیر تازه‌ای برای او رقم می‌خورد و شاید زندگی او را کاملا تغییر می‌دهد، با اشاره‌ای کوتاه رد می‌شود، فیلم مستند او درباره جذامیان با نام «خانه سیاه است» نیز به نمایش صحنه‌هایی از فیلم بسنده شده و گذر می‌کند. کاراکتر فروغ بر صحنه، انرژی و شباهت چندانی با او ندارد و بیش از اندازه منفعل دیده ‌می‌شود. در حالیکه او زنی بین دو قطبِ سرخوشی و شور بسیار و گاه افسردگی و انزوا بوده که بدون اعتنا به عرف، مسیر زندگی خود را تعیین و پیش می‌برده است.
به نظر می‌رسد پرداخت به زندگی زنی شاعر که در زمانه خود به نوعی ساختارشکن و عصیان‌گر بوده، با وجود محدودیت‌های زیادی که در ممیزی و بازبینی متن و اجرا وجود دارد، نه تنها آسان نبوده بلکه حتی ناممکن است و شاید از اجرایی مانند «خانه سیاه است» که در این تلاش پیشقدم بوده و جسارت ورزیده، بیش از این میزان از اشاراتی کلی و با بهره از اشعار او به دکلمه و شعرخوانی، توقع زیادی نمی‌توان داشت، هرچند این پرداخت طرفداران این شاعر توانمند را چندان راضی نکند.
اجرا اما در طراحی صحنه، دکور جذابی را تعبیه کرده که حکایت درستی از روایت را به نمایش می‌گذارد که همان ورق‌زدن کتابِ زندگی یکی از شاعران تاثیرگذار و مهم شعر معاصر فارسی است، و هر برگ فصلی از اتفاقات را از جوانی تا زمان تصادف و درگذشت او حکایت می‌کند.
گروه، در هماهنگی حرکات اجرایی و ایجاد اتمسفری شاعرانه، تمام تلاش خود را کرده و توانسته تا حدودی موفق عمل کند و البته هدایت و تمرین این تعداد اجراگر، کار چندان ساده‌ای نیست که بدون شک زمان زیادی برای این هماهنگی را پشت سر گذاشته است.
" خانه سیاه است" هر چند بیشتر بازخوانی مختصری از زندگی ادبی فروغ فرخزاد است، و نه یک بیوگرافی و تئاتری مستند، که بتواند به عنوان مرجع و ادای دینی به او باشد، با این‌حال در کنار اجرای فیزیکال گروهی، نورپردازی و حظ بصری، گزینش و انتخاب او برای یک اجرای صحنه‌ای و زنده، و نام جسورانه‌ای که برای نمایش برگزیده شده، اشاره‌اتی لازم برای مخاطبانی‌ که فکورانه به سالن‌های تئاتر می‌آیند تا به اندیشیدن واداشته شوند، دارد.
«خانه سیاه است» پس از اجرای اواخر سال خود در سالن اصلی تئاترشهر، اینروزها در سالن شهرزاد پذیرای تماشاگران تئاتر است.
نیلوفرثانی
یک پنجره برای دیدن
یک پنجره برای شنیدن
یک پنجره که مثل حلقه چاهی
در انتهای خود به قلب زمین می‌رسد
و باز می‌شود به سوی وسعت
این مهربانی مکرر آبی رنگ
فروغ فرخزاد
یادداشت سر کار خانم آران قادر پور، از اعضای انجمن منتقدین خانه تئاتر،
درباب نمایش خانه سیاه است :

«خانه سیاه است» نمایشی از محسن اردشیر که روزهای پایانی اجرای آن در تالار اصلی مجموعه تئاتر شهر است تئاتری فرم گراست. «خانه سیاه است» نمایشی بدون دیالوگ است. تنها یکبار بازیگر نقش فروغ پسر کوچکش حسین را صدا می زند و در صحنه ای که موسیقی ریتمی شاد دارد وسه رهگذر باهم در جدال هستند یک جمله طنزآمیز بین‌شان رد و بدل می شود. همین!

از همان ابتدای نمایش فرم اجرا توجه تماشاچی را مجذوب می کند. اجرا کنندگان در گروه های کوچک دو نفره و یا بیست نفره با حرکات فرم و طراحی های متنوع حرکتی تلاشمند در انتقال مفاهیم شاعرانه زندگی فکری و واقعی فروغ فرخزاد شاعر معاصر را دارند. راوی که خود فروغ است شعرهای او را در صحنه های مختلفی از نمایش می خواند و در بسیاری موارد تلفیق شعر و حرکت تاثیرگذاری قابل تاملی دارد. اولین شعری که انتخاب شده است:

و این منم زنی تنها در آستانه فصلی ... دیدن ادامه ›› سرد، در ابتدای درک هستی آلوده زمین.....

زمان گذشت زمان گذشت و ساعت چهار بار نواخت، چهار بار نواخت

امروز روز اول دی ماه است.

من راز فصل ها را می دانم و حرف لحظه ها را می فهمم نجات دهنده در گور خفته است.

همین که شعر تمام می شود موسیقی ریتمی تند به خود می گیرد و ما شاهد حرکات فرمی زیر پارچه بزرگ و بلندی هستیم که برای لحظاتی کاراکتر زنی را برایمان تصویر می کند. انگار از دل آشفتگی های فرمی پیدایش می کنیم و از این راز به عنوان تماشاچی خوشحال می شویم. نمایش محسن اردشیر خوش ایده و محترم است. پرداختن به شخصیت فروغ فرخزاد زنی تاثیرگذار و قدرتمند در تاریخ هنر معاصر ایران بر تماشاچی پوشیده نیست. به نظر می رسد نمایش سعی دارد بر تنهایی، رنجها و آشفتگی های زندگی فروغ به عنوان یک زن، یک مادر و یک شاعر هنرمند تاکید کند. کتاب سفید بزرگ رنگی که بر روی صحنه باز می شود و ورق می خورد همان کتاب سفیدی است که در پایان نمایش بسته می شود. اصولا شخصیت هایی مثل فروغ فرخزاد در طول تاریخ فروغ‌شناسانی را پدیدار می کنند که توان دیدن وجوه متفاوت و چند لایه زندگی هنری و شخصی شان را داشته باشند. چنان که ما شکسپیر شناس و ویرجینیا وولف شناس داریم، پژوهشگران و علاقه مندان و هنرشناسان متعددی که روی بخشی از زندگی و کار این چنین هنرمندانی تمرکز و تکیه کرده اند؛ بنابراین نمایش محسن اردشیر فرصت مناسبی را برای تماشاچی علاقه مند به اشعار فروغ و خود شخصیت فروغ فراهم می کند تا از خلال تماشای صحنه های نمایشی او بر سکوی تئاتر اصلی تئاتر شهر و به همان موازات فروغ خود را در ذهن ترسیم کند و این از قابلیت های نمایشی آزاد است که اجازه پرواز به ذهن مخاطب را به قشنگی فراهم می کند. چه بسا فروغ فرخزاد نمایش شما جسور و ماجراجوست و آن قدر شخصیت محکم و مصمم و زنانه ای دارد که حسین را چون کامی دوست بدارد و دوربین به دست به جزام‌خانه برود و در محفل شاعران و هنرمندان زمان خود جایی ثابت داشته باشد. در این نمایش شاعرانه رنگ‌های به کار رفته که غالب رنگ سفید را بر تن اجرا کنندگان می بینیم و رنگ سرخ کتاب‌ها و روسری فروغ حواس ما را با خود همراه می کنند. موسیقی نقش برجسته‌ای در این اجرا دارد. ترس ها، اضطراب ها ، درون مشوش و پرتلاطم فروغ در این اجرا با همراهی موسیقی احساس قدرتمندی را به مخاطب منتقل می کند که هم گاه ایرانی است و گاه غیرایرانی و این خاصیت اشعار فروغ نیز هست و خاصیت شخصیت فروغ که به خوبی قابلیت شناخته شدن در فراسوی مرزها را بیش از اینها دارد. در صحنه شاد و مفرحی که در یک سوم پایانی اجرا با آن مواجه هستیم اجرای خیره کننده چند بازیگر فرم کار تلخی صحنه های پیشین را برایمان بیشتر از رنج به اندیشه ای قابل تامل تبدیل می کنند. صحنه هایی که فانتاستیک حرکت اجرا کنندگان زیبا و تاثیر گذاراست. این خانه سیاه است هدایت گروه جوان و مستعد توسط کارگردانی کاربلد و خوش ذوق است که در پایان نمایش هرچند صدای تصادف و مرگ فروغ را می شنویم و ما را با واقعیت رو در رو می کند اما بدون تردید بر لحظات تاریک ذهنمان نوری درخشان از فروغ و هنر ایرانی می تاباند. آیا دوباره در این باغچه ها بنفشه خواهند کاشت؟...من خواب دیده ام که کسی می‌آید.
امیرمسعود فدائی و امیرحسین قلی پور این را خواندند
ناهید حدادی و پژمان این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید