نمایشی بسیار زیبا و تحسین برانگیز و لذت بخش بود با intro متفاوت و جذاب، هنر و زندگی و همهمه های ذهنی فروغ به زیبایی به تصویر کشیده بود.
"خانه سیاه است" همان کرد با من که بیست و اندی سال پیش، سکوت شامگاهان ظهیر الدوله و نقش خاک فروغ و رهی و خالقی و... به نخستین بار.
گرچه دو بار به تماشایش نشستم لیک تشنه ام به تماشای دوباره و حسرتا که مجالی نبود بیش از این.
هر آن عزیز که دل آشوب نمایش بود را فرا خواندم به تماشایش، که آرام گیرم و حظ مشدد برم از حظشان.
کمی کمتر از هفت ساعت دیگر مانده به پایان اجرای پایانی و هنوز صندلی های خالی!!
حقا چشم و انتظار ما چیست از نمایش در این دیار و دوران پسا فروغی ها!؟؟
رندی بر سر گذر، برد یمانی اعلاء می فروخت به بانگ حراج... ذرعی به 5 دینار.. کم رونقی و کسادی را که دید بانگ برآورد که ای سروران من، پارچه اعلاتری هست آهسته گویید من خود ذرعی به 10 دینار خریدارم!
سلام
چون بسی نظرات ناسازو جور وناجور آورده شده، پس برای دوری از تکرار ملالت بارو اجتناب ازاغتشاش بیشتر ذهنی، شاید بتوان گفت حالیکه رخشنده زادی به هر روی و به قصد، کم فروغش خواسته اند، کاش بسان نمایشی کلاسیک ،زوایای پیدا وپنهان تجربه زیسته شاعر عرضه می شد که به ضرس قاطع با استقبال هر دوی دوستداران مانوس و کمتر آشنایان با عرصه فکری روزگار نه چندان دور ،مواجه می گشت وطرفه آنکه حرکت ساز می گشت و حتما در فقرات بعدی فرم و فیزیک کارسازتر ثمر می داد.