در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش خانه تعطیل است
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 13:47:15
امکان خرید پایان یافته
۱۸ آبان تا ۰۸ آذر ۱۳۹۳
۱۸:۳۰
بها: ۱۲,۰۰۰ تومان

گزارش تصویری تیوال از نمایش خانه تعطیل است / عکاس: نیوشا فرساد

... دیدن همه عکس‌ها ››

اخبار

›› نمایش «خانه تعطیل است» به استقبال علاقه‌مندان تئاتر می‌رود

آواها

مکان

خیابان ولی عصر، بالاتر از تقاطع میرداماد، خیابان قبادیان، پلاک 53، سرای کاووسیه، تماشاخانه استاد جمشید مشایخی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
کجا بودی؟ وقتی باید می رفتم بیمارستان کجا بودی؟
تنها تصویری که از اون راهروی لعنتی یادمه،اون حسین و تیشرت بوگندوشه که دارن به تو زنگ می زنن و تو جواب تلفنت و نمی دی
کجا بودی سمیر؟؟؟؟؟
چقدر دلم برای اجرای شما و جناب بهرامی تنگ شده بود...
تا ایتالیا ایتالیا را دیدم
گویی من در سالن اجرای این خانه تعطیل است بودم
دوست داشتم فقط آن اجرا را تصور کنم....
به فیلم و ساخت فیلم کاری ندارم
فقط تمام مدت دلم برای خانه تنگ بود،
همان خانه ایی که زوج دوست داشتنی چون شما آن را تصویر کردید ... دیدن ادامه ›› ....
دلم میخواست چشمم را ببندم و باز کنم برگردم به سال نود و سه ....
حالمان خوب بود ،اجرای شما حالم را بیش از پیش خوبتر کرد
خاطره اجرای شما را هیچ وقت فراموش نکردم و نمیکنم....
امیدوارم خانه هیچ وقت تعطیل نشود .....
منتظر اجرا یا کارهای شما و جناب بهرامی دوست داشتنی هستم ...
۰۳ آبان ۱۳۹۶
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
فکر کنم ۲۱ روز بعد از اینکه خبر بارداریم و به سمیر دادم،فهمیدم که پدر سمیر سرطان داره....
چرا این ۲۱ روز یادمه؟ چون قرار گذاشتیم که هروز از من عکس بگیره،این عکسا رو بعدا به بچه نشون بدیم و
از این رمانتیک بازیای مسخره.....
ولی این ۲۱ عکس ۲۳ تا نشد
واسه همین ۲۱ روز یادمه.....
.
یه دختر بیست و یکی ، دو ساله ...
که باهاش حرف میزنی توو هشتاد درصد موارد توو صورتت نگاه میکنه!
اینقدر آروم حرف میزد که مجبور بودی ازش بخوای جمله اش رو دوباره تکرار بکنه
حالا بلند شده بود اومده بود این سر دنیا که شیمی بخونه ... شیــــــــــمـــی!!!
من همیشه توی دبیرستان شیمی میوفتادم ، نمرهام .... سه، سه و بیست و پنج صدم بود
و حالا برای اولین بار عاشق دختری شده بودم که شیمی میخوند و ...منم مثل بقیه ء آدمای دنیا باید سعی میکردم که شیمی رو دوست بدارم
البته ! نشد که شیمی رو دوست بدارم...
بگذریم ، فقط میخواستم بگم که تفاوت از زمین تا آسمون بود ، شیــــــــــمی چیه! اون روزا شیما حتی اگر تاریخ جزایر اقوام کالاپاگوس رو هم میخوند ، من عاشقــش میشدم


لینک عکس :
=============
http://goo.gl/7juyxn
=============
.
.
.
.
این یاداوری خوب و دقیق شما جای تشکرداره....ممنونم که خانه تعطیل است رو از یاد نمی برید.....
۰۳ آذر ۱۳۹۳
.....
امیدوارم خاطرتون و مکدر نساخاته باشیم.....
من،محسن و همه ی بچه های گروه تاتر بلوط ازتون ممنونیم که ما رو فراموش نمی کنید.....
۰۴ آذر ۱۳۹۳
دوست داشتنی ها فراموش نمیشن
منتظر کارها متفاوتتون هستیم
استوار ادامه بدید

۰۴ آذر ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید