در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش کروماکی
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 09:36:28
امکان خرید پایان یافته
۲۵ تیر تا ۱۹ شهریور ۱۳۹۵
۲۰:۱۵  |  ۱ ساعت
بها: ۲۲,۰۰۰ تومان

شماره رزرو: ۰۹۳۸۰۶۱۰۸۵۱

گزارش تصویری تیوال از نمایش کروماکی / عکاس: حانیه زاهد

... دیدن همه عکس‌ها ››

اخبار

›› کروماکی از پنج شنبه روی صحنه می‌رود

آواها

مکان

خیابان انقلاب، خیابان خارک، بن بست اول، پلاک ۵
تلفن:  ۶۶۷۲۴۸۱۵

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
قدرت درام این‌ست که گاهی یک خبر دو سه جمله‌ای که در روزنامه‌ها ، شبکه‌های مجازی یا نت می‌شنویم یا می‌خوانیم را باری دیگر ، از زاویه‌ای بسیار نزدیک‌تر ، همچون زندگی خودمان به رخ‌مان می‌کشد تا بار دیگر که خبری را شنیدیم ، تن‌مان بلرزد و نه از آن ساده بگذریم و نه چشمان‌مان را ببندیم و قلب‌مان را . آن‌چه که این‌روزها بسیار گرفتارشیم .
نمایش از بیرون در سالن شروع می‌شود و قلاب موقعیت به خوبی عمل می‌کند . یک‌جور سادگی در کل کار تنیده‌شده که اما، بر خلاف آن‌چه می‌نماید ، اصلن ساده نیست !بلکه همچون یک کوه یخ می‌نماید که فقط بخش کوچکی از آن را می‌بینیم . ولی از حالت و نگاه‌ها و روانی و یک‌دست بودن اجرا و ظرافت پراز جزییات کار بازیگران ،کاملن آشکارست که بر خلاف سادگی‌ای که می‌نماید ، کاری سخت و پرظرافت پشت‌ش خوابیده ...
استفاده‌ی هوشمندانه از فضا و ادغام اکت و حرکت و موقعیت بازیگران با تماشاگران ، در یکی‌شدن با فضا و موقعیت نمایش ، هوشمندانه‌ست و به‌خوبی عمل می‌کند . بازی بازیگران یکدست و روان است و پر از جزییات ظریف . و بدون زور زدن آزارنده و خودنمایی ( بعضا مرسوم این روزها ) در بافت نمایش به خوبی می‌نشیند .
در یک کلام می‌توان گفت که نمایش بی‌ادعاست و راحت و صمیمی .
و البته هوشمندانه .
و فرصتی‌ست تا دمی را با خود خلوت کرده و دوباره برخی مفاهیم را بازنگری کنیم .



پرندیس این را خواند
کمپانی هنرهای اجرایی ویرگول این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دکتر ملکیان در یکی از سخنرانی‌هایش دررابطه با عنصر تخیل و اخلاقی زیستن انسان‌ها اشاره میکند: انسان‌ها هرچه تخیل بیشتری داشته باشند، هنرمندترند. برای اخلاقی زیستن باید قدرت تخیل بالا باشد. کتاب «ابتذال شر» حاصل شرکت کردن هانا آرنت، فیلسوف بزرگ معاصر در محاکمه آدولف آیشمان، یکی از افسران جلاد آلمان نازی، پس از جنگ بود. آیشمان مسئول «اداره امور مربوط به یهودیان» در دفتر مرکزی امنیت رایش بود و نزدیک به 400 هزار یهودی را کشت. پس از تشکیل اسرائیل یهودی‌ها این شخص را ربوده و برای محاکمه به اسرائیل بردند. آرنت که شخصا در این محاکمه حضور داشت، در کتاب «ابتذال شر» نوشت که آیشمان هیچگونه رذیلت اخلاقی فردی ندارد و فقدان «قدرت تخیل» در وی باعث کشته شدن 400 هزار یهودی شده است. به باور آرنت اگر آیشمان دارای قدرت تخیل بود، می‌توانست خود را جای یک مادر یهودی تصور کند که تمام اعضای خانواده‌اش را به کوره‌های آدم‌سوزی برده‌اند، بنابراین از جنایت دست می‌کشید.
قدرت تخیل در ادبیات به خوبی پرورش مییابد و در این میانه از نظر من نقشی که تاتر و رمان بازی میکنند بسیار پررنگ است، در واقع اگر قدرت تخیلی نداشته باشید نمیتوانید از خواندن رمان لذت ببرید، نمیتوانید به دنیای ذهنی شخصیت ها نزدیک بشوید، نمیتوانید درد و رنج آن ها را درک کنید و بفهمید که فلان شخصیت در فلان جای داستان چرا فلان واکنش را نشان داد یا چرا انقدر در خود فرورفت؟ چرا شکست؟ چرا فروریخت؟ در دیدن تاتر هم همین گونه است. اما میخواهم بگویم بعضی از نمایش ها هستند، که شما را مجبور میکنند که تخیل کنید و فراتر از آن همدلی کنید، اگر تخیل کردن منجر به همدلی کردن بشود، شاید دنیا جای بهتری برای زیستن باشد، همدلی یعنی وقتی که بتوانید خودتان را در پوست دیگری فرو ببرید و از همان دریچه‌ی باورهای او به جهان نگاه کنید و احساسات، عواطف و خواسته‌های خودتان را مانند او شکل دهید و کروماکی شما را یاری میکند که تلاش کنید در پوست دیگری فرو روید.
کروماکی، در این دنیایی که هر روز بی‌تفاوت فقط شاهد و ناظر بدترین اتفاق‌ها و خشونت‌ها هستیم، قصد دارد دست‌مان را بگیرد ببرد جایی که بتوانیم ... دیدن ادامه ›› از دریچه‌ای دیگرگونه ببینیم، که انقدر بی‌تفاوت نگذریم، که تخیل کنیم، از خود بپرسیم، اتفاقی که فقط شاید چند دقیقه سرخط خبرهای روزنامه‌ها و سایت‌های خبری بود، چگونه می‌توانست باشد.
کروماکی از بیرون سالن شروع می‌شود، جایی که چند استوانه گذاشته‌اند تا نقش صندلی را برایت بازی کند، جایی که تماشاچی به حالتی مستاصل باید جایی برای ایستادن یا نشستن پیدا کند و منتظر بماند و کسی هم نیست توضیحی بدهد، کمی با کلافگی به صورت یکی‌یکی باید وارد سالن شوی. بقیه‌اش را دوستان گفته‌اند که با چه فضایی روبه رو میشوی.
نمایش که شروع می‌شود، تنها خودت هستی که باید سوژه‌ات را پیدا کنی، ببینی قادری خودت را جای کدام یک بگذاری، پناه جوی سوری؟ عراقی؟ افغانی؟ بحرینی یا ایرانی؟ سوژه ات را که پیدا کردی دیگر خیلی سخت است که از او جدا شوی، که عمق نگاهش را رها کنی و به دیگران چشم بدوزی، شاید این اولین قدم باشد که بتوانی در پوست دیگری فرو بروی، در کروماکی همه بازیگران، در طول نمایش، در پوست نقششان فرو رفته‌اند، حتی وقتی آن سوی سالن همه به تماشای مهلکه‌ای نشسته‌اند، چند نفر را در گوشه‌هایی میبینی که دارند با کابوس‌ها و ترس‌هایش عرق میریزدن، که مردمک چشم‌هایشان از ترس گشاد شده است، که دستان‌شان میلرزد، یکی هست که هی کوله‌اش را از اضطراب باز می‌کند و میبندد. از درک همه نمایش شاید بازبمانی، شاید در جریان هر آن چه باید قرار نگیری، ولی این هم مثل خود زندگی است.
نمایش که تمام شد، فکر کردم که چقدر، چقدر ادبیات کمک میکند که اخلاقی تر زندگی کنم.
کمپانی هنرهای اجرایی ویرگول و وحید این را خواندند
حامد حسینیان برزی و کیان این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یادداشت من بر نمایش کروماکی در روزنامه نسل فردا:

تجربه مهاجرتی غیرقانونی با یک «رابط» هلندی
نویسنده : هادی عیار

کم کم می توان آشنایی زدایی در اجراهای تماشاخانه «دا» را به عنوان عادتی برای آن در نظر گرفت. گویی هر کارگردانی وقتی می خواهد کاری متفاوت تر از مقابل تماشاگر ایستادن و برای او بازی کردن و دیالوگ خواندن را اجرا کند، به سراغ «دا» می رود. این بار هم بر منوال همین آشنایی‌زدایی نمایش «کروماکی» یا همان پرده سبز با کارگردانی مارین ون‌هولک(بازیگر و کارگردان هلندی مقیم ایران) با موضوع مهاجرت غیر قانونی از ترکیه به یونان و اروپا به روی صحنه یا بهتر است بگوییم در کنار تماشاگر اجرا می شود. از همان آغاز که از در چوبی «دا» وارد می‌شوی و با پوسترهای تبلیغاتی به زبان ترکی استامبولی مواجه می‌شوی، حس و حال تورهای مسافرتی به سر آدم می زند. پس از آن خانم بازجویی که تلاش می کند چهره‌ای سرد از خودش به نمایش بگذارد و متاسفانه خیلی هم در این کار موفق ... دیدن ادامه ›› نیست، می پرسد: دوست داری کجا مسافرت کنی؟ و در نهایت پیش روی کروماکی عکس پرسنلی شبیه عکس پاسپورت از تو می اندازند و راهی قایق.. یا همان صحنه نمایش می شوی.
تا اینجا می توان یک شروع موفق را برای نمایش در نظر گرفت. قلاب ماهیگیری کارگردان ابتدای کار خوب می‌نشیند و تماشاگر را تا حدود زیادی دارای پیش فرض لازم برای قرار گرفتن در جمع مسافران قاچاق در زیرزمینی سرد شبیه همان سردابه «دا» می کند. متاسفانه در بسیاری از تئاترهایی که این روزها می بینیم به دلیل کم حوصلگی یا کمبود بازیگر حرفه ای تلاش زیادی برای همخوانی چهره بازیگر با نقشی که ایفا می‌کند مشاهده نمی‌شود. آخرینش همین نقش کارگردان نمایش «مجلس ضربت خوردن» است که البته بعید می رسد این انتخاب نامناسب به دلیل کمبود بازیگر باشد. به هر جهت در نمایش کروماکی اما بدون نیاز به شنیدن دیالوگ و تنها با دیدن چهره بازیگرها می توان متوجه حضور ملیت‌های سوری، عراقی، افغانستانی و ایرانی شد. نکته دوم مثبت همین قرار گیری ملیت های مختلفی است که به سختی می توانند با هم ارتباط برقرار کنند . گاهی برای رساندن پیام به دو یا سه واسطه زبانی برای ترجمه نیاز دارند. همین نکته ظریف بسیار به قدرت تعلیق نمایش اضافه کرده است.
نکته مثبت دیگر که به دلیل نگاه از بیرون کارگردان به مسئله مهاجرت ملیت های مختلف است بدون اینکه عضو یکی از آنها باشد، همین مواجهه فرهنگ های مختلف در این دخمه بدون قضاوت درباره آنهاست؛ البته این نکته به شکل شمشیر دو لبه ای است که می توان گفت همانقدر که خاورمیانه ای نبودن کارگردان به جانبدارانه نبودن نگاه او کمک می کند، به همان مقدار خطر نگاه از بیرون بدون زندگی در میان این فرهنگ ها و به نوعی صرفا با تصویری بازنمایی شده از آنها نیز مواجه است که البته با در نظر گرفتن زندگی دو ساله کارگردان در ایران و همانطور که در نمایش می بینیم خوشبختانه وجه مثبت این شمشیر دو لبه به بار نشسته است.
در کنار این وجوه مثبت، اما می توان به چند نکته قابل ذکر در نمایش هم اشاره کرد. نخست اینکه باید از کارگردان پرسید تلاش او برای نشان دادن تیپ و نه شخصیت از هر کدام از ملیت ها چه بوده است؟ نشان دادن دو ایرانی جوان و سرخوش که صرفا برای تجربه نو دست به این خطر زده‌اند، یک زوج سوری جنگ زده وچند افغان برای دست یافتن به زندگی بهتری در غرب چه تفاوتی با خوانش رسانه‌ها و اهالی سیاست از مردمان این سرزمین ها دارد؟ مگر نه اینکه در هنر باید چیزی فراتر از تصور کلیشه ای از این فرهنگ ها به نمایش گذاشته شود که البته این نکته در صحنه ای مثل بازی تخته نرد، ابرو برداشتن زن ها و تقسیم هندوانه تا حدی جبران می شود، اما باز تا پایان نمایش تغییری در تیپ های ساخته شده از ایرانی ، سوری و افغانی باقی می ماند. نکته دوم اما مربوط به نویسندگی خانم مارین ون‌هولک است. کارگردان بیشتر حرفش را در این نمایش در نمایش موقعیت ها نشان می دهد و گویی تلاش زیادی برای نوشتن دیالوگ به عنوان نقاط اوج داستان نشده. حدس من این است که سهم اصلی این ایراد، به خاطر ایرانی نبودن کارگردان و دست و پنجه نرم نکردن با زبان فارسی به دلیل زبان مادری نبودن آن است و اما نکته پایانی اینکه تا ده دقیقه آخر کار تماشاگر نمی تواند شخصیت راوی داستان را تشخیص دهد. اینکه تعمدی در این کار بوده یا نه را باید از کارگردان پرسید، اما آنچه به نظر می رسد اینکه این مشخص نبودن باعث سردرگمی مخاطب در روند همراهی با نمایش می شود و تا حدودی تمرکز او را با این سوال که کدام یک از زنان راوی این داستان می تواند باشد، بر هم می زند.
در نهایت اما توصیه می کنم نمایش کروماکی که کاری مشترک میان ایران و هلند با همکاری کمپانی «استت»، گروه «هنرهای اجرایی ویرگول» و خانه نمایش «دا» است را ببینید اگر تا امروز تجربه سفر خارجی به خصوص به صورت قاچاقی را نداشته اید که امیدوارم هیچ وقت نداشته باشید. «کروماکی» در دو نوبت ۱۹:۳۰ و ۲۱:۳۰ تا 15 مرداد در خانه نمایش «دا» به روی صحنه می‌رود.

لینک یادداشت:
http://www.nasle-farda.ir/newspaper/page/5173/5/56977/0