توپولسکی خطاب به کاتوریان :«میدونی چرا از اون داستان خوشت نیومد؟ چون توش اون پسربچهی کر چینی نمُرد»
⚠خطر اسپویل⚠
مارتین مکدونا چندبار یقهی
... دیدن ادامه ››
تماشاچی رو میگیره و تا لبهی رینگ میبره اما ضربه نمیزنه، بار اول بعد از داستان نویسنده و برادر نویسنده و بار دوم بعد از شنیدن داستان آریل، بار سوم بعد از شنیدن داستان توپولسکی و بار چهارم شلیک زودتر از موعد.
مردبالشی به شدت تلخه، اول نمایش برای مایکل که حمیدرضاآذرنگ که تقریبا خوب (با کمترین گریم) روی صحنه اجراش کرد غصه خوردم، بعد با تعجب به تصمیم کاتوریان برای تموم کردن داستانها، کشتن هیولای خودساختهش نگاه کردم.
مواجههی مختلف سه کاراکتر با موضوع تقریبا یکسان -کودکآزاری- نشون میداد حاصل انتخابهای متفاوت چی میتونه باشه.
خشونت غیرقابل باور در اواخر نمایش برام باورپذیر بود و به تموم اتفاقهایی که داره بیرون سالن میفته فکر کردم.
چندتا انتقاد به اجرا خوندم که عجیب بود برام،
نمیدونم چه اصراریه که از همهی کارگردانها بخوایم شبیه بهم (و ترجیحا شبیه به نمونههای قبلی موفق اجرا شده) اجراشون رو کارگردانی کنند. خب اون اجرا قبلا بوده و نیازی به «تکرار»ش نیست.
به نظر من نمایش توی هر اجرا میتونه نکات منحصر به فرد خودش رو داشته باشه، از تغییرات دکور و صحنه تا ترکیب بازیگرها، البته با رعایت شرط وفاداری به متن اصلی.
——————
چندتا غر دارم اما:
۱-نمیفهمم چرا تا وقتی تیوال هست باید بلیطفروشی به سایت داغونی مثل ایراننمایش سپرده بشه؟ چرا خود تئاتریها هوای تیوال رو ندارند؟
۲-چقدر #پردیستئاترشهرزاد بده، از نداشتن حتی یک تهویهی ساده تو سالن انتظار بگیرید تا کیفیت صدای فوقالعاده بد که ما هی باید از هم میپرسیدیم: «چی گفت؟» این بلیط فروشی خارج از ظرفیت هم که معضلی شده برای خودش!تا روی صحنه هم آدم میشینه!
۳-دوستان منورفکری که تشریف میبرید تئاتر، محض اطلاع عرض میکنم که فیدبک و ریاکشن لحظهای مخاطب به اتفاقات صحنه برای خود عوامل هم لذتبخشه و چشمغره رفتن به دیگران باعث نمیشه شما روشنفکرتر به نظر بیایید!