در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش مشق شب
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 06:24:18
امکان خرید پایان یافته
۲۵ شهریور تا ۲۲ مهر ۱۳۹۸
۱۷:۰۰ و ۱۹:۰۰  |  ۱ ساعت و ۵ دقیقه
بها: ۳۰,۰۰۰ تومان
خانواده ای برای خوردن شام سال تحویل دور یک میز جمع شده اند
  • خرید بلیت نمایشها در تالار مولوی، فقط به صورت اینترنتی است و فروش حضوری در گیشه ندارد.
  • تماشاگر محترم ضمن پاسداشت حضور شما در مجموعه تئاتر مولوی به اطلاع می‌رساند از آن جا که این مجموعه در پردیس مرکزی دانشگاه تهران واقع شده، رعایت حجاب و شئونات دانشگاهی الزامی است و همچنین استعمال دخانیات ممنوع است. پیشاپیش از همراهی شما در احترام به قوانین دانشگاه سپاسگزاریم.

گزارش تصویری تیوال از نمایش مشق شب / عکاس: پریچهر ژیان

... دیدن همه عکس‌ها ››

اخبار

›› اجراهای ویژه "مشق شب" در روزهای پایانی

آواها

مکان

خیابان انقلاب، ابتدای خیابان شانزده آذر، شماره شانزده، جنب کلینیک دانشگاه تهران، مرکز تئاتر مولوی
تلفن:  ۶۶۴۱۹۸۵۰

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
نمایش بسیار خوب و پر مفهوم
پدر نماد دیکتاتوری که به نظر بنده با وعده پوچ مسافرت و آقای همسایه ای که در کار نیست (چون حتی اسم او را هم پدر نمیداند ... دیدن ادامه ›› و در برخورد با پسر کوچک او را اشتباه میگیرد.) و بیرون خانه ای که نه اقای همسایه ای هست و نه برفی حقیقی و اینها فقط تصویری است که پدر دیکتاتور برایشان ساخته و بقیه اعضا هم پلشت وار آنرا پذیرفته اند .
خانواده(یا جامعه ای) که دچار رخوت شده و توان نجات خود را ندارد و امیدش به خارج ازجامعه خودش است.(در برخوردشان با پسر کوچک هم حتی از او کمک میخواهند)
و پسر کوتوله خانواده(در ظاهر ضعیف) که همواره مورد کم توجهی و تحقیر قرار گرفته ولی در آخر نماد شجاعت و ظلم ناپذیری است.
این نمایش حتی من رو نمیدونم به درست یا غلط یاد نمایش "به وقت پازولینی" انداخت ...به یاد فصل عصبیت/فصل پلشتی/فصل خون...
خسته نباشید فراوان به همه عوامل نمایش

نقطه سر خط

این روزها نمایش “مشق شب” به نویسندگی و کارگردانی امیر نجفی در سالن اصلی تالار مولوی خودنمائی میکند. نمایشی ایده محور که کمتر بر ... دیدن ادامه ›› موقعیت پردازی و شخصیت پردازی تمرکز دارد. ایده مشق شب از ترسیم جامعه تک صدایی نشات می گیرد که اینبار این جامعه در کلونی یک خانواده شش نفره محدود می گردد. پرداخت یک جامعه تک صدایی و نفی تکثر گرایی در آن فضای ساخته شده، بارها دستمایه سوژه پردازی هنرمندان عرصه تئاتر شده است. موضوعی که در جذب مخاطب خاص در زمانه ای که نمایش های روی صحنه به سمت شرطی شدن پیش می روند همچنان میتواند موفق عمل کند. کافی است که نگاه و زاویه دید مولف به نظام های تک صدایی کمی متفاوت باشد.

“مشق شب” امیر نجفی خانواده ای را مورد کنکاش قرار میدهد که شاید ابتدا به ساکن نسبت با “خانه واده” محمد مساوات موضوعیت و مساله ای مشابه داشته باشند. نظام تک صدایی در هر دو نمایش، باعث شده که افراد تربیت شده در چارچوب آن به موجوداتی فاقد منطق و ظرفیت تبدیل شوند و تحمل نقد پذیری در آن به سمت صفر میل کند. صدای مخالف در هر دو خانواده منجر به طرد شدن و توام با تنبیه همراه است. هر دو خانواده با توجه به پایه گذاری سیستم درختی در آنها از شکل پذیری واقعیت در پیرامونشان غافل می گردند و به نوعی هستی و هویت خود را در کتمان واقعیت و حقیقت می یابند. بنابراین محق بودن افراد خانواده به مشارکت آنها در حقیقت پنداری بر اساس آنچه که پیشتر از پدر خانواده درست اندیشیده شده است گره می خورد.

خانواده شکل گرفته در “مشق شب” خود دچار جبر ایستایی و میزانسنیک شده اند و به نوعی در پشت میز شام آخر خود گرفتار شده اند. این تک صدایی که به مرور به یک صدایی می شود، سرنوشت اعضای خانواده را به سمت یک موسیقی مونوفونیک می برد که هر کس می خواهد ساز خودش را همراستا با رها شدن از انفعال شخصی اش بنوازد ولی عملا فالش می شود. عادت به تک بعدی شدن، توان جایگزینی هویت را از تک تک افراد می گیرد و از جایی به بعد هیچ کس نمی تواند دیکته خود را به عنوان مشق شب به دیگران القاء کند. استحاله افراد در قالب نقاب شریک شدن نقش، آنها را مبدل به دلقک و دیوانگانی غیر قابل باور میکند. گوئی که این دیوانگی عین حقیقت و عقلانیت است که به شکل و شمایلی دموکراتیک مورد پذیرش قرار گرفته است.

پایان بندی نمایش “مشق شب” نسبت به “خانه واده” به دگردیسی تقدیر آنها بر میگردد. “مشق شب” تا انتهای نمایش همچنان می خواهد ساکن بودن و سکون خود را به رخ بکشد و کمر این میز قدیس ماب را که مامن گردهمایی خانواده بوده است را خم کند. این میز راکد که خود به عنوان نهاد تعریف میگردد، میتواند تمامی سوژه های منفعل اطراف را به راحتی منکوب خود کند و اسارات آنها را در لفاظی هایشان تمدید نماید. خیلی وقت است که شخصیت های مشق شب، آزادی خود را در پشت میز نشینی پنهان کرده اند!

https://www.honarnet.com/?p=5821
درود بر شما
آقای راقب کیانی عزیز
مثل همیشه عالی می نویسید و مثل همیشه از خواندن مقاله های شما لذت می برم. چشمه وار می جوشید. ایران زمین به وجود هنرمندان و فرهیختگانی چون شما زنده است.
لطفا باز هم بجوشید، بنویسید و هنرآفرینی کنید.
منتظر درخشش دوباره شما در صحنه ی نمایش هستم.
۲۶ مهر ۱۳۹۸
درود بر شما جناب عسگرزاده عزیز
محبت شماست که وقت میگذارید و مطلب اینجانب را مهربانانه می خوانید. امید که این چند خط قابل نگاه شما باشد و وصف شما لایق من.
اگر عمری بود، خدمت دیدگان شایسته شما خواهیم رسید.
سپاس بیکران
۳۰ مهر ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
مشق شب شاید به خیلی از فیلم ها و خیلی داستان ها و خیلی تیاتر ها نزدیک باشد
شاید با هر دقیقه اجرای آن با خیلی از مطالب ذهنی ما هماه هنگ باشد ... دیدن ادامه ›› از مسخ کافکا گرفته و قلعه حیوانات تا روبان سفید هانکه و ...
وجه تسمیه همه موارد بالا و البته مشق شب سیکل آرام و رو به آشوب و بیگانگی و سرانجام اضمحلال و آشفتگی و پریشانی است.
پدری که که با دیکتاتوری خود خانواده را تحت سلطه در آورده که همین مسئله دستمایه نابودی او را فراهم می کند
ولی
علت چسبیدن خانواده به میز چه بود؟
چرا برادر کوچک در صحنه آخر توانست روی پا بایستد؟آیا زمانیکه تصمیم به پدر گرفتن کرد اینگونه شد ، پس چرا خواهر کوچکتر اینچنین نشد؟قربانی برای چه کار؟برای کار بدی که انجام شده بود؟چه کار بدی به جز ظلم و زورگویی؟
ولی خط روایی داستان به خوبی پیش می رود و ادامه پیدا می کند.
تصویر اول تصویر جذابی است از خانواده ای پشت میز نشسته!
و مرد کت شلواری شاید خداگونه و یا راوی گونه طراحی داستان را به عهده دارد چه از لحاظ مهی کردن غذا، روشن کردن شمع، شاشیدن پسر و یا کف کردن خواهر...
بازیگر دیگر کارگر همسایه است که علت حضور و بارش برف و تکاندن لباس اش همچنان برای من مبهم است!
آیا همان آمدن و رفت مرد همسایه کفایت نمی کرد؟و نبود کارگر چه صدمه ایی به کار می زد؟استفاده از برف شادی به منزله برف را میشد در جاهای دیگر صحنه هم نمایش داد.و لباس انتخابی در سرمای زمستان هم جای تامل دارد!
بازی ها به نوعی الکن بود ، یعنی شخصیت پردازی ها چه پنهانی و چه در تصویر برای مخاطب جا نمی افتاد ، شاید با توجه به نداشتن حرکت ،باید به گونه ایی دیگر شخصیت پردازی انجام می شد تا برای مخاطب باور پذیر تر باشد.
شکل میز شام هم جذاب بود.صحنه آخر ، صحنه قابل تاملی بود دگرگونی و فروپاشیدگی که در آن منتهی به شکستن میز و راه رفتن سفره ایی که بخشش خداوند است و ایستادن در مقابل پدر ایستادن و شاید پاشیدن خاک روی صورت پدر که به پایان منتهی شد.
در مجموع با توجه به زمانی که برای آن در نظر گرفته شده بود کار قابل تامل و دیدنی بود ،کاری که در کنار خط روایی خوب اجازه تفکر را نیز به مخاطب می داد.