در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش خروج ممنوع
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 13:20:01
امکان خرید پایان یافته
۲۰ آبان تا ۱۹ آذر ۱۳۹۷
۱۸:۳۰  |  ۱ ساعت و ۲۰ دقیقه
بها: ۳۰,۰۰۰ تا ۴۵,۰۰۰ تومان  |  جزییات
باکس‌های روبرو:
از ردیف ۱ تا ۳: ۴۵،۰۰۰ تومان
از ردیف ۴ تا ۵: ۴۰،۰۰۰ تومان
باکس‌های کناری:
ردیف ۱: ۴۰،۰۰۰ تومان
از ردیف ۲ تا ۳: ۳۵،۰۰۰ تومان
از ردیف ۴ تا ۵: ۳۰،۰۰۰ تومان

گزارش تصویری تیوال از نمایش خروج ممنوع / عکاس: سارا ثقفی

... دیدن همه عکس‌ها ››

آواها

مکان

خیابان حافظ، خیابان استاد شهریار، روبروی تالار وحدت، سالن حافظ
تلفن:  ۶۶۷۵۶۰۴۳

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
این کار رو سه هفته پیش دیدم و متاسفانه اصلانتونست انتظارات من رو برآورده کنه.بازی بازیگرها خوب بود اما صرفا بازی میکردن و حق مطلب ادانمیشد.بهتره ... دیدن ادامه ›› برای این جورتئاترها که اقتباسی از رمان ها و نمایشنامه های فلسفی هست بازیگران اشراف بیشتری به اون مکتب داشته باشن تابتونن چیزی که وجود داره رو بهتربه تصویربکشن.
R 0 y a این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تجربه ی 80 دقیقه ای از برزخ.
انسان ذاتن موجودی مرگ اندیش است اما در مرگ اندیشی، انسانها دو دسته اند: یک دسته چنان خود را در روزمرگی غرق می کنند ... دیدن ادامه ›› که خیلی مجالِ اندیشیدن درباره ی مرگ را پیدا نمی کنند. دسته ی دیگر اما در پَسِ ذهن با پرسمانی به نامِ ((مرگ)) روبرو هستند و هر روز و هر شب، کم و بیش با آن درگیری اندیشناک دارند.
من از دسته ی دوم هستم و از لحظه ای که فهمیدم ((گارسِن)) مرده تا زمانی که چراغ های سمتِ تماشاگران روشن شوند نفس در سینه ام گرفتار بود و یک بند، عرق می ریختم. همه اش با خودم می گفتم آیا از این برزخ راهِ گریزی هست؟ حتا زمانی که ((گارسِن)) با بی تابی و سراسیمه گی فریاد می زد و درخواست می کرد که در بگشایند و اندکی بعد در گشوده شد یک آن می خواستم از جایم بلند شوم و به سوی درِ گشوده شده بدوم. نورِ قرمز و اجرای زنده ی موزیکِ متنِ نمایش، چنان فضای دوزخی-برزخی ای برپا کرده بودند که وقتی در، دوباره بسته شد همه ی امیدهایم را ازدست رفته یافتم اما پس از گذشتِ دقایقی هنگامیکه تاریکی کاملن جای خود را به روشنی داد و زنده ها را هم کنار مرده ها دیدم، کف زدنِ تماشاچی ها به من نویدِ رهایی از برزخ را داد و فهمیدم با اینکه درِ آن اتاقِ برزخی همچنان بسته است ولی درِ تالارِ حافظ باز است...
مریم زارعی، رضا بهکام و امیر مسعود این را خواندند
فرزاد جعفریان این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
لطفا اگر نمایشو ندیدین و قصد دیدنشو دارین این مطلب رو نخونین
من بر خلاف دوستانی که در اینجا نظراتشون رو خوندم با احترام به همه نظرات،نمایش رو ... دیدن ادامه ›› اصلا دوست نداشتم و عادت هم ندارم از نمایشی که نپسندم مطلبی براش بنویسم چون معتقدم ممکنه حتی یکنفر نظر مخالف من رو بخونه و به خاطرش نره و اون نمایش یه تماشاچی کمتر داشته باشه ولی دلیل نوشتنم موضوعی هست که پایینتر بهش اشاره میکنم از اونجا که فضاسازی در نمایش برام خیلی مهمه همیشه اول به دکور نمایش توجه میکنم و دکور این کار رو اصلا دوست نداشتم اگر دریافت من از دکور درست باشه و قرار بوده که دکور تداعی کننده یه چیزی مثل پشت بام های متعدد باشه چون بازیگران هم از اونجا به زمین نگاه میکردن اینه که دکور خیلی بد و بی سلیقه ساخته شده بود و بیشتر مثل چیزی بود که حالا گذاشته بودن که صحنه انگار خالی نباشه و بی نظمی و حرکت های آشفته بازیگران باعث شد که حتی کارگردانی رو هم دوست نداشته باشم و اما یه اتفاق بدی که دیشب افتاد که باعث خنده بعضی تماشاچی ها شد این بود بازیگر مرد که به سمت در یورش برد که در رو باز کنه یک دفه دیواری که کنار در بود در حالت سقوط قرار گرفت و بازیگر اینقدر دستپاچه شده بودکه نتونست تو بازی خودش بیاره و دیوار رو درست کنه و اتاق فرمان هوشمندی هم نبود که بتونه در قالب یک خاموشی لحظه ای در غالب بازی به کمک بازیگر بره و کسی هم پشت صحنه نبود انگار که بتونه از پشت دیوارو صاف کنه و کلا کم مونده بود که با فروپاشی دیوار نفس نمایش که مسدود بودن اون فضا بود تبدیل به مضحکه ای بشه
و اما دلیل نوشتن این مطلب به خاطر اینه که روی صحبتم با بازیگران این نمایشه آقای بازیگر خانم های بازیگر اگه واقعا کاری رو دوست ندارین اگه واقعا عشقی به کار ندارین لطفا از همون اول کارو قبول نکنین لطفاااااااا چون وقتی عشقی نداشته باشین حتی اگه بخواین هم نمیتونین تموم خودتونو تو صحنه عرضه کنین و به من تماشاچی که بلیط خریدم و ترافیک عصر تهران رو به جون خریدم کم فروشی و اجحاف میکنین موضوعی که دیشب به طرز وحشتناکی منو آزار داد این بود که بازیگرا انگار که فقط اومده بودن رو صحنه و رفع تکلیف یه کاریو انجام بدن و برن و همین شد 80 دقیقه بازی های کسل کننده و بی رمق رو فقط تحمل کردم و چشم به ساعت که کی نمایش تموم میشه و این موضوع اینقدر آزار دهنده بود که من تماشاچی هم متوجه شدم که فقط اومدین رو صحنه اجرا کردین و رفتین به همین بدی دقیقا،گناه من تماشاچی چی بود که هشتاد دقیقه رو صندلی های آزار دهنده حافظ نظاره گر بی رمقی و رفع تکلیفی بازی کردن شما سه بازیگر اصلی بودم ؟؟ حتی خانم ادبی چون باید به نمایش شیروانی داغ هم میرسید همون ابتدای رورانس دوان دوان رفتن در صورتیکه تفاوتش شاید فقط دو دقیقه بود یا کاری رو قبول نکنین یا اگه کردین باسه تماشاچیتون ارزش و احترام قایل بشین