در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش اولیانا
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 09:22:08
امکان خرید پایان یافته
۳۱ خرداد تا ۰۸ مرداد ۱۳۹۴
۲۱:۰۰  |  ۱ ساعت و ۲۰ دقیقه
بها: ۲۵,۰۰۰ تومان

گزارش تصویری تیوال از نمایش اولئانا / عکاس: علیرضا قدیری

... دیدن همه عکس‌ها ››

گزارش تصویری تیوال از آیین افتتاح نمایش اولئانا / عکاس: علیرضا قدیری

... دیدن همه عکس‌ها ››

آواها

مکان

خیابان طالقانی، خیابان شهید موسوی شمالی، جنب خانه هنرمندان، تماشاخانه ایران‌شهر
تلفن:  ۸۸۸۱۴۱۱۵_۸۸۸۱۴۱۱۶

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
سلام

از نظر من سیستم دانشگاه و گروهی که دختر از آن صحبت به میان میآورد در پشت پرده دست در دست هم دارند و هر دوی آنها در پی بهره کشی از انسان ها هستند. روش آنها این است که با تحقیر افراد، هزاران عقده در دلشان بکارند تا این انسان ها را به بهانه ی عقده گشایی به خدمت خود در آورند. کارول و استاد هر دو قربانی این نظام تحقیر آمیزند؛ نظامی که آنها را رو در روی هم قرار داده بدون اینکه بفهمند در حقیقت با هم یکسانند و اینجاست که تراژدی شکل میگیرد.

بیایید ازین منظر نگاه کنیم:
استاد عنصر مطلوب این نظام است اما تا وقتی که حقیقت را کتمان میکند.

گفت آن یار کز او گشت سر دار بلند
جرمش این بود که اسرار هویدا می‌کرد

اما وقتی دلش برای دختر به رحم میآید (چون به قول خودش، خودش را ... دیدن ادامه ›› در او میبیند و با او احساس نزدیکی میکند) و برای اولین بار صادقانه و بی ریا عمل میکند، دیگر این عنصر نمیتواند برای نظام مطلوب باشد. کارول و استاد واقعا میتوانند یک زوج خوشبخت باشند و دقیقا بهترین کار همین بود که استاد زنش را طلاق میداد و با کارول ازدواج میکرد اما کارول که با این دلرحمی استاد فرصتی برای عقده گشایی یافته به او رحم نمیکند و مسیری را انتخاب میکند که استاد پیش ازین برگزیده بود و با این انتخاب هم استاد و هم در آینده خود را تباه میکند. در حالیکه اگر با استاد همراه میشد و عقده ای نمیبود میتوانست هم خود و هم استاد را ازین ورطه نجات دهد. این است راز دوام نظام؛ نظام همه را عقده ای میکند و ریاکاران را به جاه و مقام میرساند. هر کس که از ریاکاری به هر دلیل خسته شود، به دلیل عقده ی زیردستان خود به خود به پایین کشیده میشود تا ریاکار دیگری جایش را بگیرد.
ذوق‌زده جان،
از نگاهی نو به نمایشنامه نگریستی که من رو به وجد آورد؛ کاملاً حق با توست، نظامِ سلطه برای بقای خودش آدمها رو مثلِ گلادیاتورها به جانِ هم می‌اندازه. آدمها به جانِ هم می‌افتند درحالیکه دشمن مشترک و حقیقیِ آنها در حاشیه‌ای امن نشسته و با لذتی شهوانی، قتلِ عام شدنِ آنها رو تماشا می‌کنه، درست مثلِ سناتورهای شکم‌گندهٔ روم.
۰۷ مرداد ۱۳۹۴
ذوق زده گرانقدر خجالتم ندهید دوست عزیز و خوبم...
از تو عزیز ممنون که باب بحث را گشودید و در اینجا موضوع همپا بودن یا نبودن به هیچ عنوان مطرح نیست که بسیار جلودار هستید..مساله ایجاد فضای گفتگو و تامل درباب افق های جدید احتمالی در نوع نگاه و برداشت هایمان نسبت به برخی از موضوعاتی است که غایی و فیکس شده تلقی اش می کنیم..
از تحمل پذیری و صبوری و تداوم ات در بحث که همراه با احترام و سازندگی بود از تو ممنونم
(ببخش با تاخیر نوشتم تازه کامنت رو دیدم)
۱۴ مرداد ۱۳۹۴
درست می‌فرمایید ابرشیر جان. انسان باید مشاعرش باز باشد؛ گاه میبینی فردی دون پایه کلامی به زبان میآورد که کلید خوشبختی ماست. رکود و جمود فساد آور است.

منظورم این بود که من سر میز گفتگو، آورده ای نداشتم و دست خالی بودم، اما شما دست پر آمدی و من رو در آن شریک کردی. به عبارتی بر سر سفره ی دانش شما نشستیم و بهره بردیم. این رو بدون هیچ تعارفی عرض میکنم و دوستان هم همگی شاهدند. امیدوارم لایق این همسفرگی بوده باشم و باز هم ممنونم از محبتت.
۱۴ مرداد ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید





یادداشتی بر نمایش« اولئانا » نوشته « دیوید ممت » و کارگردانی« علی اکبر علیزاد »
لینک مطلب : http://namayesh1.com/News.aspx?id=177







شکستی که تغییراتی غیر قابل باور و غیر قابل تحمل رابه زندگی ات تحمیل می کند

و چون Ole Bull و Anna پردیس رویاهایت را به دوزخ مبدل می سازد ....
۰۶ مرداد ۱۳۹۴
صفحه شطرنج زندگی مان به شکلی چیده شد
که مات شدن را با تمام تلخی اش چشیدیم ... درود بر تو پسر
۰۶ مرداد ۱۳۹۴
نه من
بلکه درود بهترینها بر تو باد
۰۶ مرداد ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام بر دوستان مهربان

آمده بودم یادداشتی مفصل بر اولئانا بنویسم اما دیدم آنچه گفتنی بود را بهرنگ و به خصوص نیلوفر ثانی عزیز با قدرت قلمشان بسیار بهتر از زبان الکن من بیان کرده اند. بنابراین فقط به تقلید از مجتبی سلیمان زاده ی عزیز و عشق به ایجاز شیرینش که از شیرینی خودش است، یادداشتی موجز البته به بیمزگی خودم می‌نگارم.

اولئانا یعنی سقوط وقتی به اصولت اعتقاد نداری و استبداد پروریٍ استبداد.
تراژدی استبداد در گرفتن فرصت گفتگو و تفاهم ... دیدن ادامه ›› شکل میگیرد.

اولئانا یکی از بهترین نمایش هایی هست که دیدم. تماشای این تئاتر برای دوستانی که تئاتر را جدی دنبال میکنند واجب است. پس اگر هنوز موفق به تماشایش نشدید، در این فرصت کم باقیمانده، آب دستتان هست زمین بگذارید و به تماشایش بشتابید. بشتابید به سوی اولئانا.

اولئانا باشعورترین تئاتری هست که تا به حال دیده ام به طوری که هنگام تماشایش احساس میکردم شعور نمایش خیلی بیشتر از شعور من است و ورای شعورم، به شعورم احترام گذاشت.

توصیه ی من برای انتخاب صندلی ردیف آخر یا نزدیک به آخر هر باکس و نزدیک به مرکز است تا در یک نمای لانگ شات بدون نیاز به گردش گردن طول صحنه و هر دو بازیگر را رصد نمایید. من خودم هم با ۵ نفر از دوستانم از همینجا نمایش را دیدیم. خوبی دیگر ردیف آخر این هست که میتوانید سرتان را به دیوار پشت سکوها تکیه دهید و خیلی ریلکس از تماشای نمایش لذت ببرید.

از نظر جو سالن و تماشاگران هم میتوانم بگویم بهترین جو نمایشی بود که درش حضور داشتم. همه ی تماشاگران شعورشان بزرگتر مساوی من بود که بسیار مایه ی مسرّت شد و در کمال آرامش از نمایش محظوظ شدم. البته خالی ماندن نزدیک به نیمی از صندلی ها جای تأسف دارد. یک خانم عکاسی هم رو به روی ما بین دو سکوی مقابل نششته بودند و در طول نمایش از اجرا عکس میگرفتند که تیپ و استایلشان برایم جذاب بود و از حضور فرح بخششان صمیمانه سپاسگزارم.

دیوید ممت عزیز، درود بر تو، با دیالوگ هایت شگفت زده ام کردی. علی اکبر علیزاد عزیز، مرحبا به تو و گروهت، زین پس تئاترهایتان را مشتاقانه دنبال میکنم. سپاسدار همگی شما بزرگوارانم.
"اولئانا باشعورترین تئاتری هست که تا به حال دیده ام "
چه خوب گفتی... موافقم
۰۶ مرداد ۱۳۹۴
ذوق زده جان، ما را مبدل به مجتبای مذاب کردی؛ البته اون قضیه دست و پا اشاره به دیالوگ فراموش نشدنی فیلم کمال تبریزی بود، و اگر نه:

نه مفتی‌ام نه مدرس نه محتسب نه فقیه
مرا چکار که منع شرابخواره کنم
۰۶ مرداد ۱۳۹۴
یه دوستی داشتم تا مدت ها دیالوگ های اون فیلم ورد زبونش بود.
۰۷ مرداد ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید