نمایش، نمایشی مطلوبی بود؛ لحظههای درخشان و کمدی خیلی خوبی داشت و بازخورد تماشاگران نشان میداد که بدون لودگی به اندازه کافی از مخاطب خنده میگیرد.
اما برای من دو موضوع جدی ای که درکار مطرح شدند حل نشده باقی ماند. در واقع یک از هم گسیختگی در فرم کلی نمایشنامه احساس میکردم که به نظرم اگر یکی از این موضوعات جدی مطرح شده حذف میشد. خروجی نمایشنامه بر روی صحنه بهتر میشد.
و نکته دیگه این که تاخیر در اجرا واقعا از کیفیت نمایش کم میکند، البته این دور از اجرای نمایش به پایان رسیده اما امیدوارم عوامل این موضوع رو برای کار های بعدی به شکل جدیتری در نظر بگیرند.
و در نهایت باید بگم که من از تماشای این نمایش لذت بردم و از صمیم قلب برای عوامل آرزوی موفقیت دارم.
نمایش ساده و دلچسبی بود ، اینکه آخرِ نمایش به یه موضوع جدی ختم شد جذابیتِ کارو برام بیشتر کرد، بازی نیما مظاهری خیلی خوب بود
نیمه ی دومِ نمایش با ورود پوریا محمدزاده فوق العاده بود
واقعا خندیدم و لذت بردم
خسته نباشید??
امشب به تماشای اثر اسکار نشستم.
در مجموع کار خوب و قابل قبولی بود، دو المان اصلی حقیر را تا نیمه های کار مفتون خود کرده بود. کمدی های تیزهوشانه و ظریف ، و بازی های شاهکار بازیگران که همگی در یک لِوِل استاندارد و درست قرار داشتند.
مشکل اصلی من متن بود که یک غایب تمام عیار داشت: "قصه"
و هزاران مشخصه نامربوط و بلااستفاده در متن: زیدان، ماجرای پول، کشش احساسی بین رضا و ماهی، خواندن نوید، اتود رپ کردن هنرجویان هشت میلیمتری برای رضا کولقانی، ماه گرفتگی دست ماهی، مهم تر از همه خود مقوله اسکار. این نمایشنامه به قول یکی اساتید "سوپ کلمات" بود و حقیقتا تا خود صبح می توانم بابت این کلاف های بی سر و ته و بی ربط غر بزنم. تا لحظه ای که دیالوگ "و اسکار تقدیم میشود به هیت لجر" پخش نشده بود فکر می کردم در حال تماشای یک شاهکار روان هستم اما امان از آن پایان بندی که نه تنها رنگ و بوی جدی به اثر نداد که هزاران پله به سقوطش سوق داد.
امیدوارم نقد حقیر باعث پیشرفت و ترقی شمایان بشود.