در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | امیر دلفانی
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 19:55:49
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
جولان کشتی بان در فقدان نوح
نگاهی به نمایش کشتی نوح نوشته محمود احدی نیا به کارگردانی امیرعلی تقی زاده

امید طاهری
نمایشنامه نویس و منتقد تئاتر
عضو کانون ملی منتقدان تئاتر ایران

وضعیت درونی با گذر زمان نمود بیرونی می یابد. فساد در ابتدا یک فروپاشی درونی است و رفته رفته به سطح می رسد. یک سیب کرم خورده، ممکن است ... دیدن ادامه ›› روی پوستش فقط سوراخ کوچکی دیده شود، اما وقتی بازش می کنیم، درونش سیاه و فاسد است!

اگر رئالیسم در تئاتر صرفا بازنمایی عین به عین واقعیت باشد، لغو و بیهوده است. نمایش قرار نیست همان چیزی که در جهان واقع شاهدش هستیم را به ما نشان دهد. نمایش باید بتواند واقعیت را از زاویه ای دیگر به ما نشان دهد و با عبور از پوست به ظاهر سالم، آنچه زیرش هست را عیان کند. در این صورت رئالیسم می تواند واپسگرا نباشد، می تواند دچار عینیت زدگی نشود، می تواند از کلیشه ها عبور کند و مخاطب را از پوسته ی رخدادها به جایی عمیق تر برای تامل کردن و اندیشیدن ببرد.

این کاری است که نمایش کشتی نوح با مخاطبش انجام می دهد. این رئالیسم اجتماعی، با رنگ و لعابی از ملودرامی عاشقانه، موفق می شود پوست نازک کاراکترهایش را بشکند و جایی در کنار انگیزه ها و نیت ها و مصلحت ها و هوس هایشان، به حقیقتی ناب تر از واقعیت عینی دست یابد. 

کشتی نوح در دو پلان شکل می گیرد. پلان اول کانکسی است که به ضرورت نمایش یک دیوارش برداشته شده و ما درونش را می بینیم. و پلان دوم، صحنه فیلمبرداری فیلمی تاریخی درباره کشتی نوح است که جایی نزدیک به کانکس دارد فیلمبرداری می شود و ما صرفا صداهایی از آنجا را می شنویم. 

همیشه چیزی برای ندیدن وجود دارد. آنچه ما نمی بینیم، وقتی بنا به هر دلیل، آشکار می شود، آنچه تا قبل از آن دیده ایم را دگرگون می سازد!!

کاراکترهایی که درون کانکس می آیند، عوامل آن فیلم هستند. هنروران یا دستیارانی که آرزوی بزرگشان ورود به کشتی نوح به عنوان بازیگران مهمتر و هویتمند است. آنها آرزو دارند تا طبقه اجتماعی خودشان را تغییر دهند. اما به چه قیمتی؟!

سوار شدن به کشتی نوح وجهی تمثیلی دارد. آنها که سوار می شوند از یک طبقه اند با خصوصیاتی پیدا و پنهان و آنکه سوار نمی شود (جمال ) در طول نمایش بی آنکه کلامی بگوید، درون صاف و ساده اش نمایان می شود. جمال تنها کسی است که سوار کشتی نمی شود، آن هم کشتی چوبی بزرگی که از سازندگانش بوده!!

مساله عشق در نمایش کشتی نوح، آنقدر به سطح نمی آید که این اثر را به یک ملودرام عاشقانه ی فاقد دغدغه ی اجتماعی تبدیل کند. عشق در کانکس کوچک، به هم ریخته و انباری طور نمایش کشتی نوح، تا جایی هست که جمال هست و شور زیستن دارد. اما عرشه ی کشتی، همان پروپاگاندای عمومی و روح زمانه ای است که جمالهایش قدرت تکلم با زبانش را ندارند و جایی دور از موجی که به ناکجا می رود، جایی میان خرت و پرت ها و اسباب و اساسیه ی پشت صحنه، به شکل تنهایی یک آکساسوآر بلااستفاده، تنها می ماند! 

او از فرمانی سرپیچی نکرده و با هیچ بدی ننشسته، او فقط مثل دیگران نیست. عنصر اضافه ای است که در بازی مشارکتش نداده اند. پازلی است که باید جایش را، عشق اش را، کارش را و زندگی اش را به دیگری بدهد. 

دیگری؛ همان که این معادلات را جوری چیدمان کرده و مراتب اقتدارش را جوری ساختمان داده تا ارباب همه باشد و سرنوشت همه را رقم بزند. در این هرم دروغ، جمال آن لایه ی زیرین اجتماع است که قربانی می شود. 

نظام طبقاتی که ما از دیوار حذف شده ی کانکس پشت صحنه واردش می شویم، لایه لایه در سیاهی ادامه دارد. تمام کاراکترها برای برنده شدن، برای دست یافتن، برای رسیدن به طبقات بالاتر، برای رشد کردن، برای موفقیت! چیزی اساسی و انسانی را باخته اند. این سیستم و نظام طبقاتی، از کانکس پشت صحنه تا عرشه ی کشتی، همه را اسیر خود کرده، حتی خواهر کوچکتری که شاید انسانیت، مهر و اخلاق می بایست در او هنوز نمرده باشد. این وجه از درام، نگاه تلخ و سیاهی است به جامعه ی کوچک مثالی متن. جامعه ای که یک قربانی دارد و گروهی دیگر که برای منافعشان از روی او می گذرند.
 
کشتی نوح، یک رئالیسم درست و عمیق است. بازیهای غلط در آثار رئالیستی، بزرگترین تهدید و عامل مرگ اثر است. اینجا اما تمام بازیها درست، به اندازه و باورپذیر است. طراحی صحنه خلاقانه و همسو با ایده ی کلی اثر است. پیشنهاد می کنم این نمایش را در تماشاخانه نوفل لوشاتو ببینید.
پسر نوح با بدان ننشست، مجبور شد مجبور!!!!


یک یادداشت درباره اجرای نمایش " کشتی نوح" به کارگردانی امیرعلی تقی زاده در تماشاخانه نوفل لوشاتو
علی جعفری فوتمی – عضو کانون ملی منتقدان تئاتر ایران


داود نامور مدیر تماشاخانه نوفل لوشاتو گفت : "علی نمایش کشتی نوح را هم حتما ببین. خیلی خوبه". رفته بودیم نمایش " فرش ایرانی ... دیدن ادامه ›› " را در نوفل لوشاتو ببینیم (که نمایش خوبی بود و بعدتر درباره اش حتما می نویسم). بعد از فرش ایرانی منتظر ماندیم و کشتی نوح را هم دیدیم.

1- تئاتر خوب می تواند تماشاگرش را هیجان زده کند، جوری که با میل واشتیاق فراوان دلش بخواهد بعد از اجرا با دیگران درباره نمایشی که دیده حرف بزند، آنهم در شرایطی که انبوه نمایش های مزخرف و به قول محسن خیمه دوز" تئاترفارسی" احاطه مان کرده است. کشتی نوح هیجان زده مان کرد از بس که خوب بود، همه چیزش درست و به اندازه بود. بعد از نمایش مدتها درباره اش گپ زدیم.

2- چه کسی می گوید دوره تئاتر رئالیستی کلاسیک ارسطویی گذشته است؟ بشری که از آدم ابوالبشر تا همین حالا وقطعا تا قیام قیامت مسحور و شیفته قصه گفتن و قصه شنیدن است از تئاتر رئالیستی کلاسیک ارسطویی خسته نخواهد شد. "کشتی نوح" در نمایشنامه و در فرم اجرا با همین قرارداد پیش می رود. روایت یک قصه اجتماعی واقع گرا از زندگی یک طبقه فرودست که با هوشمندی به تمثیلی تاریخی گره خورده است.در همان گپ و گفت های بعد از نمایشی دوستی پرسید آیا نمی شد در روایت و اجرا تمهیداتی اندیشید که اجرای نمایش انقدر کلاسیک از آب درنیاید؟ پس نگاه خلاقانه کارگردان کجاست؟ به گمانم پاسخ کاملا روشن است: اگر بپذیریم فرم اجرا تابعی از محتوا ( نمایشنامه) است و کارگردان بنا به دانش و تجربه و البته قریحه و سلیقه فرم اجرایی را انتخاب و طراحی می کند، انتخاب امیرعلی تقی زاده دقیق و درست و کاملا به جاست. از نظر من هر تغییری در این فرم چیزی بیش از ادا و اطوار برای فریفتن تماشاگر نخواهد بود.

3- نمایشنامه کشتی نوح را محمود احدی نیا نوشته است. احدی نیا که پیش از این با نگارش نمایشنامه هایی همچون سیزده بدر وخاک سفید علاقمندی اش به رئالیسم اجتماعی را نشان داده بود حالا به سراغ یک خانواده هنرور (سیاهی لشکر سینما) رفته است. بن مایه داستان البته تازه و بدیع نیست. آدم هایی در فشار و سختی که در نهایت ناچار به تصمیم گیری می شوند و علی رغم تلاش برای رویارویی با قدرت ( هرچه که هست) در هم می شکنند. اما احدی نیا در نمایشنامه کشتی نوح سوال مهمی مطرح می کند: آیا این گزاره که از آدمهای خوب همواره فعل خوب سر می زند و از آدم های بد فعل بد، الزاما همیشه صحیح و حکمی لایتغیر است؟ احدی نیا برای پاسخ به این سوال تمثیل کشتی نوح را وارونه می کند: چه کسانی بر کشتی نوح سوار می شوند؟ آنکه در نهایت از سوار شدن باز می ماند اتفاقا نه با بدان نشسته است و نه خاندان نبوتش گم شده است.آن صحنه درخشان پایانی را از یاد نبردنی است.

4- همه چیز به جا و به اندازه و فکر شده است. چه در نمایشنامه و چه در اجرا . قصه دقیق و هوشمندانه پیش می رود و ما قدم به قدم با کاراکترها آشنا می شویم. طراحی صحنه درست و کاربردی است و تماشای بازی بازیگران لذتبخش است. بازیگران نمایش به اندازه بازی می کنند و در رفت وآمدهایشان روی صحنه ذره ای خودنمایی نیست، به ویژه مهدی یگانه بازیگر نقش جمال که اتفاقا در خود دامی بزرگ برای خودنمایی روی صحنه دارد. از همین روست که تماشاگران به اجرا می پیوندند وآنچه می بینند را سراسر باور می کنند.
این روزهای ، روزهای خوبی برای تئاتر نیست. مدیریت واژگون تئاتر در اداره کل هنرهای نمایشی و شرایط اقتصادی حاکم بر بازار هنر به ویژه در تئاتر، تولید و عرضه تئاتر قابل تماشا را از همیشه سخت تر کرده است. در تنگنایی که در بسیاری از به اصطلاح تئاترها گنجشک را به جای قناری رنگ کرده و به خورد تماشاگران می دهند ومدیر اداره کل هنرهای نمایشی هم ظاهرا هیچ درک و دریافتی از صندلی مدیریتی که بر ان نشسته است ندارد تولید و اجرای نمایش کشتی نوح غنیمت است.
 

زمینه‌های فعالیت

تئاتر