خلاصه نمایش:
نگاهی متفاوت به منظومه موش و گربه عبید زاکانی
گر تو داری عقل هوش * بشنو حدیث گربه و موش
بی جوش و بی خروش * بنشین به پای قصهای نوش
از وقتی آدمها آن عمارت قدیمی را به دلیل نامعلوم ترک کرده بودند، آنجا مکانی شده بود برای عیش و
معاش موشها و گربه ها.
از وقتی که آدم ها آن عمارت قدیمی را به دلایل نامعلوم ترک کرده بودند، اگر چه قصهی آدمها تمام شده بود، اما قصه ی زندگی همچنان ادامه داشت.
قصه ای که یک سویش "بودن" وسوی دیگرش "نبودن" بود. قصهی هستی و نیستی.
شاخ نبات: گربه میخواد زنده باشه،موش محکوم به فناست.
از قدیم الایام فی ما بین جماعت موش و گربه عمارت پیمانی منعقد بود، که در سال یک شبانه روز کامل میان دو جماعت پیوند دوستی نامحدود حاکم باشد. یعنی اینکه در آن شبانه روز گربه از شکار موش اکیدا منع بود.
در آن 24 ساعت موسوم به "گربه روز موش" طنین آوای موسیقی و پای کوبی دست افشانی تو امان موش و گربه در فضای عمارت میپیچید و درو دیوار می لرزاند.
قصهی شاخ نبات از صبح آن روز جشن "گربه روز موش" آغاز شد. زمانی که فقط دقایقی به پایان جشن مانده بود، آن زمان که چند موش شیطنت میکنند و به سبب حماقت گربه ها عقربه ساعت را، محض رقص و شادی طولانی تر نیم ساعت بر میگردانند تا گربهها بازی را برهم زنند و به سوی موشها یورش برند...
یادداشت کارگردان:
دستمایهی اصلی نگارش نمایشنامههای من جملگی معلول اتفاقات است. این اتفاقات گاه با شنیدن و دیدن تولید شده و گاه حاصل تلنگری بوده که طی دورهای مطالعاتی به دست آمده و البته گاه نیز نتیجهی سفارش دیگری بوده است. بنابراین هرگز از پیش تصمیمی خودآگاه برای طرح نمایش در قالب موضوع یا قصهی خاص در ذهن پرورش ندادهام.
نمایش "شیخ صنعان" گرچه محصول بخشی از خاطرات گم شده و مبهم کودکیام بود، اما فکر اولیهی آن در یک بعدازظهر بارانی شاعرانه در یکی از شرقی ترین روستاهای ایران در ایام تصویربرداری کلیپ "نوایی" حادث شد.
"سلامان و ابسال" تبلور شور و حال تجربهی روحانی بود که همچون که یک واقعه در شبی مهتابی، ناگاه همهی وجودم را در نور دید و ناگاه چشم گوشودم و آم شور و غوغا را به صورت طرحی نمایشی یافتم. "کنیزک من" در آغاز سفارش دوستی خوش قریحهی بود. برای سال مولانا. اما آنگاه که متن به پیروی از زیبایهای ناخودآگاهم شکل گرفت، از اندیشهی آن دوست دور افتاده و در اجرا مورد بی مهری قرار گرفت و مهجور ماند و بالاخره "شاخ نبات" نخست تقاضای نافرجام دوست و همکارم بود که ناگهان برای بازنویسی متنی از "منظومهی عبیدزاکانی" به دستم رسید. همزمان با اوضاعی مالامال از یاس و ناامیدی و نیز به موازات ادامهی پژوهشهای چندین سالهام تحت عنوان " دایرة المعارف قافیه". پس در حوزهی معنا قایم به آن فضای یاسآور شد و درحوزهی زبان از حال و هوای آن دورهی پژوهش کل وزن و قافیه تبعیت کرد.
بنابر این شاخ نبات به خلاف دیگر آثارم، پیش از آن که نتیجهی احساسات آنی شاعرانه ام باشد، یک شوخی متکی بر مهندسی کلمه و عبارت است...
**دانشجویان محترم می توانند 6 تا 8 مهرماه با ارایه کارت دانشجوی به گیشه از تخفیف ۳۰٪ برخوردار شوند**