در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش شام آخر
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 17:39:21
امکان خرید پایان یافته
۲۶ اردیبهشت تا ۳۰ خرداد ۱۴۰۱
۱۹:۳۰  |  ۲ ساعت
بها: ۱۰۰,۰۰۰ تومان
داستان زندگی حضرت عیسی مسیح (ع) به روایت مریم مقدس و حواریون او و همچنین محاکمه آن حضرت توسط پیلاطوس، حاکم یهودی.

درباره نمایش:
نمایش "شام آخر" با رویکردی مدرن و با شیوه‌ی اجرایی نیمه موزیکال، توسط بیش از سی بازیگر و خواننده و نوازنده به روی صحنه می رود.

منابع مورد استفاده:
مرشد و مارگاریتا (میخائیل بولگاکف، ترجمه: عباس میلانی و حمیدرضا آتش‌برآب)، انجیل‌های من (امانوئل اشمیت، ترجمه: قاسم صنعوی)، جلجتا (ویلیام ییتس، ترجمه: فرید قدمی)، انجیل‌های چهارگانه (یوحنا، متی، مرقس و لوقا)

توجه: پیرو اعلام روابط عمومی نمایش، به آگاهی علاقه مندان می رسد، آقای رحیم نوروزی، تا روز پایانی اجرا، در نمایش ایفای نقش خواهند کرد.

دسته‌بندی
صحنه‌ای

اخبار

›› یادداشت رضا آشفته برای نمایش «شام آخر»

ویدیوها

مکان

خیابان طالقانی، خیابان شهید موسوی شمالی، جنب خانه هنرمندان، تماشاخانه ایران‌شهر
تلفن:  ۸۸۸۱۴۱۱۵_۸۸۸۱۴۱۱۶

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
«شام آخر»... خب باید بگم من از این نمایش بدم نیومد، حتی شاید بشه گف خوشم هم اومد؛ اما با شرایط و شروطی که بعد از گذشت چند دقیقه از نمایش در ذهن ... دیدن ادامه ›› خودم درنظر گرفتم، نه نمایشی که واقعاً روی صحنه درجریان بود.

من تصمیم گرفتم مثلاً تی‌شرت و شلوار جین (و جلوتر لباس مأمور ویژه)، سوئیچ بین کتابی و غیرکتابی صحبت کردن، تکرار چندباره‌ی یه‌سری دیالوگ‌ها (مخصوصاً قسمت ۳ زن و مرد شنل‌پوش)، انگلیسی صحبت کردن پایانی و نمادهای مدرن این‌چنینی رو بالکل ندیده بگیرم و به‌عنوان یک تئاتر «کلاسیک» همراه با موسیقی خوب، از کار لذت ببرم.
این‌طوری نه زمان طولانیش (۲ ساعت و‌ ۱۵ دقیقه) خیلی به چشمم اومد، نه تناقضات یا مدرنیَتی که هیچ ازشون سردرنیاوردم.

بدنه‌ی اصلی متن، تا جایی که من از قبل به یاد دارم، تو گویی مو به مو از انجیل/انجیل‌ها روایت شده و خب، ازنظر من این نمایش روایتیست مذهبی با پیامی در همون حد.
راستش سنخیتی به جز «خشونت رو نباید با خشونت جواب داد» با جامعه و بشر امروزی پیدا نکردم که با همین کانسپت هم شدیداً مخالفم!
(یادم نیس جایی به جملاتی مثل «چیزهایی باید می‌نوشتم که ننوشتم» و «باید می‌نوشتی و ننوشتی» که ده‌ها بار، حتی با افعال مختلف هم روش تأکید شد برخورد کرده باشم. اشاره‌ی دین اسلامه به تحریفات انجیل یا اشاره‌ای به علت وجود انجیل‌های چهارگانه؟ یا شاید اصلاً چنین عباراتی در روایات مسیحیت اومده و‌ من ندیدم؟).

درطول اجرا مدام فکر می‌کردم اگر در اون زمان اینترنت و شبکه‌های اجتماعی اختراع شده بود اکنون شاهد چه روایاتی بودیم...

بازی اکثر بازیگران خوب بود، اما یکدست نه. بعضی‌ها روون و ملموس، بعضی‌ها «آه ای هملت»طور. حتماً هرکدوم به‌تنهایی قابل‌قبولن؛ اما ازنظر من قرارگیری این دو نوع/سبک بازی متفاوت کنار هم فضای یکدستی رو نساخت. شاید هم این موضوع به‌عمد و در راستای همون مدرنیته و مفاهیمی از این دسته که من باهاشون ناآشنام.
من شخصاً بازی پادشاه و «مسیح» رو خیلی دوست داشتم: روون و ملموس. آنچه در روایات اومده رو بسیار خوب به تصویر کشیدن با تمام جزئیات و احساسات.
بازی «متی» جای کار زیادی برای طبیعی‌تر و روون‌تر شدن داشت، همین‌طور بازی همسر پادشاه و درجاهایی هم مادر «مسیح» (همون‌طور که گفتم شایدم به‌عمد بود این نوع بازی در تضاد با نوع دیگر اون).
اما چیزی که خیلی به‌نظرم اومد این بود که خیلی از جاهایی که تعداد بازیگرانِ کنار هم از ۲ تا بیشتر می‌شد، بینشون ناهماهنگی‌های عجیبی به‌چشم می‌خورد؛ مخصوصاً بین ۴ تا سرباز یا ۳ زن در کنار هم یا حتی حواریون.

حقیقتاً قاب‌بندی‌های زیبایی داشت این نمایش (کارت پستالی‌طور) که حداقل نقاشیِ ۳ تا از این قاب‌بندی‌ها رو قبلاً دیده بودم (احتمالاً همه دیدن البته) و بازسازی دقیق و چشم‌نوازی از روی اونها صورت گرفت:
-The Last Supper
-Christ Crucifie
-Crucifixion with the Virgin Mary, St John and St Mary Magdalene

من از موسیقی کار لذت بردم، زیاد!
(حالا بی‌ربط بگم که چند روز پیش، موقع برگشت از تئاتری در «مولوی»، ۳ پسر جوان جلوی دانشگاه تهران چنان گیتار الکتریکی می‌نواختن و موسیقی راکی اجرا می‌کردن که باعث شد مدت زیادی میخکوب بایستم به تماشا، با لذتی در حد موسیقی این نمایش و حتی فراتر).
اجرای هم‌نوایی‌ها هم اگرچه دوست‌داشتنی و حرفه‌ای بود، گاهی وصله‌ی خوبی برای کار به‌نظر نمی‌رسید. ازنظر من شاید به دو دلیل: اول، تکرار و تکرار و تکرار. دوم، اشعار/ترانه‌های ساده و پیش‌پاافتاده‌.
حقیقتاً حسم اینه که اگر این بخش‌ها به یک شاعر یا ترانه‌سرای متبحر واگذار می‌شد، سطحش چند پله‌ای فراتر می‌رفت.
درکل من شاهد یک تئاتر موزیکال نبودم که ایرادی هم نداره؛ اما به‌نظرم نباید با انتظار دیدن اجرایی که قسمت موسیقی خیلی خیلی در اون برجسته‌س به دیدن این نمایش نشست. شایدم تعریف تئاتر موزیکال همینه اصلاً و من در اشتباهم.

پ.ن: نمی‌شه نمایشی بر مبنای کتاب «رمز داوینچی» بسازن؟ اونو بیشتر دوس خواهم داشت مسلماً?
روز ۵شنبه پیامکی از تیوال داشتم مبنی بر اینکه شامل تخفیف وفاداری «شام آخر» (۲۰٪) هستم. از طریق سایت چک کردم و دیدم بعله، درسته. اما من بلیط رو از خیلی وقت پیش تهیه کرده بودم و جمعه هم به دیدن نمایش نشستم.
طی صحبت با همیاری عزیز، گفتن فقط مابه‌تفاوت مبلغ روزهای نخست (۳ روز اول) برمی‌گرده نه این موردِ من.
خب این اتفاق جدیدی نیست. جداً دارم فکر می‌کنم دیگه به‌هیچ وجه بلیط هیچ نمایشی رو انقدر زود تهیه نکنم.
احیاناً این به ضرر گروه‌های اجرایی نیس و بازیِ ... دیدن ادامه ›› باخت-باخت؟

پ.ن: من به هیچ وجه انتظار گذاشتن تخفیف از سوی عوامل اجرایی هیچ نمایشی رو ندارم‌ها! سوتفاهم نشه؛ اما انتظارم اینه که بعد از تخفیفات این‌چنینی در روزهای بعدی، مابه‌تفاوت مبلغ پرداختی به‌حساب من برگردونده شه و فکر می‌کنم این اصلاً انتظار زیاد و نابه‌جایی نیست.
۰۱ خرداد ۱۴۰۱
سعید قدرتی
منم تخفیف بیست درصدی وفاداری شاملم شده ولی هر چی فکر میکنم یادم نمیاد به خاطر کدوم نمایش وفادار شدم
رو توضیحات معمولا می نویسه
۰۱ خرداد ۱۴۰۱
سپهر
رو توضیحات معمولا می نویسه
یه چیز گنگی نوشته ولی من یادم نمیاد کاری از دلخواه رفته باشم
۰۱ خرداد ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام
خدمت همه عوامل محترم کار خداقوت و خسته نباشید میگم.
به شخصه بازی آقای کاظم بلوچی رو دوست داشتم.
گروه موسیقی خیلی خوبی هم همراه با اجرا ... دیدن ادامه ›› نوازندگی می‌کردن.
در کنار این عزیزان سه خانم و دو آقا بودن که حین نمایش آواز می‌خوندن و ماشاءالله به صداشون.
فکر می‌کنم جز نقاط قوت کار تیم موزیک و خواننده‌ها بودن.
اول باید بگم نمایش ۲ ساعت نبود. ۲ ساعت و ۱۴ دقیقه بود. ساعت ۱۹.۳۷ شروع شد و ساعت ۲۱.۵۱ تموم شد. دوستانی که برنامه‌ریزی زمانی می‌کنن به این نکته عنایت داشته باشن که نمایش بیش از دوساعته.
ما با نمایشنامه‌ای مواجهیم که روزهای آخر عیسی مسیح و همین‌طور اتفاقات بعد از به صلیب کشیدن ایشون رو به صحنه آورده. یک نمایشنامه که بیشتر تاریخی هست و با بعضی اِلِمان‌ها سعی می‌کنه بگه داستان مسیح در طول تاریخ جاری و متداوم هست. جلوتر عرض می‌کنم؛
من داستان جناب مسیح و حواریون رو می‌دونستم. پیش از نمایش شخصیت حواریون و پررنگ‌تر از بقیه یهودا برام آشنا بودن. لهذا نمایشنامه تازگی خاصی برام نداشت. نظر شخصیم که حتما می‌تونه غلط هم باشه اینه که دیالوگ‌ها خیلی خوب نوشته نشده بود.
یک سری‌ها که عینا ارجاع تاریخی بود گویا. اون‌ها هیچ. اما گفتگوهایی جز اون‌ها هم در نمایش بود که چندان مطلوب من نبود.
سوالی که از ابتدا ذهنم رو درگیر کرد و تقریبا تا انتها همراهم بود این بود که چرا حواریون شلوار لی پوشیدن؟
چرا روی دست یکی از حواریون تتو هست؟
با اینکه باقی بازیگرها از لباس‌های رومی استفاده کردن اما اقای رحیم نوروزی که تجسس برای حاکم روم رو انجام میدن با تیپ مرسوم کارآگاه‌ها روی صحنه حاضر شدن. بارانی بلند و کت شلوار زیرش.
ایضا حواریون با تی‌شرت سفید و شلوار لی.
همین‌طور شخصیت باراباس که از اعدام خلاصی پیدا کرد، تی‌شرت مشکی به تن داشت که روی سینه‌اش یک چیزی به انگلیسی نوشته بود. در انتها ایشون جز عوامل صحنه روی صحنه اومدن و تشویق شدن.

من اینو درک نکردم که چرا این‌طور بود. هیچ اشاره و ارجاع دیگری جز همین ظاهر چند بازیگر که اشاره کردم به زمان حال ارجاعی نمی‌داد. حداقل من نفهمیدم.
هماهنگی بین موزیک و خواننده‌ها و هم‌خوان‌ها خیلی مشهود بود و مشخص بود برای این اجرا تمرین زیادی انجام شده. از این جهت از گروه محترم اجرایی ممنونم که برای تماشاگران روز اول امکان دیدن نمایشی به نسبت هماهنگ رو مهیا کردن.
بازی بازیگر نقش مسیح رو به شخصه نمی‌پسندم لیکن مشخص بود ایشون دقیقا چیزی که جناب کارگردان مورد درخواستشون بوده رو اجرایی کردن. همین‌طور بازی مفتش‌های دربار حاکم روم و میرزا بنویس یا منشی‌اش. منتها باز مشخص بود خواست کارگردان این بوده. برای همین با کارگردانی واقعا مشکل داشتم.
با طراحی صحنه هم مشکل داشتم.
ببینید نوشیدن یک جرعه آب یا شستن پا روی صحنه، همین‌طور شستن صورت که همگی در نمایشنامه اومده شاید کار سختی نباشه. اما خب بازیگرها قدح خالی رو نوش جان می‌کردن. همین‌طور آبی درکار نبود ولی آقای بلوچی که نقش فرمانروای روم رو داشتن مثلل صورتشون رو شستن. یا جناب مسیح پای حواریونشون رو مثلا و بدون آب شستن. نمی‌دونم دلیل حذف آب چی بود. متوجهش نشدم واقعا.
صحنه خنجر خوردن یهودا در قبرستان مجاور باغ زیتون هم انصافا خیلی جالب نبود. دو خنجر و یا چاقو در کار دیده شد. یکی‌اش واقعا چاقو بود و دیگری چوبی بود! صحنه‌ای هم که یهودا ترور شد انصافا خیلی تصنعی چاقو خورد و خیلی تصنعی پخش زمین شد.
رو حساب این صحنه‌ها مجددا عرض می‌کنم من یه کم با کارگردانی مشکل داشتم. شاید درک من نرسید و سطحش از بنده بالاتر بود. لیکن من با این مواردی که گفتم و موارد دیگری مشابه این مشکل داشتم.
واقعا نمی‌خوام جسارتی به کار بشه ولی انصافا در حد تئاترهای مبتدی‌ها و حتی دبیرستانی‌ها بود.
به نظرم طراحی حرکت خیلی قوی‌ای در کار نبود. فکرش رو که می‌کنم می‌بینم سوژه خیلی بیشتر جای طراح حرکت رو باز می‌گذاشت
به دوست و همراهم می‌گفتم بعد دیدن نمایش کمی حسم شبیه حسی هست که بعد دیدن "دکتر نون همسرش را بیشتر از دکتر مصدق دوست دارد" داشتم.

در کل امیدوارم دوستان خوششون بیاد و حسابی لذت ببرن ولی مطلوب من نبود اصلا
بعد از «مخاطب»، گویا بلیط این هم باید واگذار ‌کنم!?
آقا اصاً من تو فکر اینم که از این به‌بعد فقط اجراهای مولوی را ببینم و لاغیر.
۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۱
Captain
خجالتم ندید، قلمتان به قدری مثبته که با خواندن نوشته تان بی درنگ بلیط تاکسیدرمی رو تهیه کردم، تالار مولوی برایم یادآور ایام دانشجوییه و حتی نشستن روی تنها نیمکت باقی مانده کنار حوض وسط هم برام ...
کاپیتان عزیز، من تازه این پیام رو دیدم. فک کنم نوتیفیکیشن‌ها گاهی گیرنگیر داره یا من بی‌دقتی کردم.?‍♀️
شما لطف دارید، ممنون.
بله، یادآوری خاطرات دانشگاه «الان» واقعاً قشنگه، اما اون‌موقع‌ها من یکی که فقط قصد فرار داشتم!
۰۱ خرداد ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید