در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش شکوفه های گیلاس
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 08:23:12
امکان خرید پایان یافته
۳۰ تیر تا ۲۸ مرداد ۱۴۰۱
۲۰:۰۰  |  ۱ ساعت و ۴۰ دقیقه
بها: ۱۲۰,۰۰۰ تومان
+ ۹% مالیات ارزش‌افزوده

توجه: به دلیل بازسازی حریم تئاترشهر، ورودی همه سالنها، تا اطلاع بعدی از پیاده‌روی خیابان ولی‌عصر (عج) است. برای دیدن مسیر لطفا اینجا را کلیک کنید.

اخبار

›› اجرای نمایش «شکوفه های گیلاس» در تالار اصلی به پایان رسید

›› آغاز پیش فروش بلیت سه روز سوم نمایش شکوفه‌های گیلاس در تالار اصلی تئاتر شهر

›› «شکوفه های گیلاس» در تالار اصلی تئاتر شهر تماشایی می شود

مکان

تقاطع خیابان انقلاب و ولی‌عصر (عج)، مجموعه فرهنگی و هنری تئاترشهر
تلفن:  ۶۶۴۶۰۵۹۲-۴

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
طلسم مرداد ماهِ خالی از تئاترِ من، سه روز پیش با شکوفه های گیلاس شکسته شد !
شروع پر نور نمایش و روبرو شدن با دیالوگ هایی مثل "زمان بر هردوی ... دیدن ادامه ›› ما یکسان نمیگذرد؟" همانا و به چالش کشیده شدن ذهن من و میخکوب شدن جسمم روی چهاردهمین صندلی از پنجمین ردیف تئاتر شهر همانا ...
زمان نمایش برای من طولانی گذشت اما کسالت بار نه..
سکوتی که در حین نمایش بر سالن مسلط بود تماشایی و دلچسب بود..
با این وجود حس و حالم چه در حین تماشا و چه چندین روز بعد از این تجربه هنوز درگیر تلاطم و تغییره..
گاهی یادآوری بعضی قسمت ها وجودم رو پر میکنه از لذت و گاهی فکر کردن به تمام سوالات بی جوابی که در ذهنم کاشته شد فقط سردرگمی وگیجی برام بجا میزاره! همینقدر رو مطمئنم که حداقل  اگر مفهومی خارج از برداشت های شخصی من در نمایش وجود داشت به روح و جان من نفوذ نکرد!
از لحظه ورود سامورایی من معلق و شناور در اتمسفر سنگین و آرام نمایش جلو اومدم تا حدوداً یک سوم پایانی که یکباره احساس کردم در دنیایی خیلی دورتر از بقیه رها شدم..سوالی که از پس سوالی دیگه در ذهن من جوانه زده بود و نه تنها برای همراه موندن با سیر اتفاقات به من کمک نمی کرد بلکه مثل افکار سامورایی، از یک طرف پای من رو به سمت موندن و پیدا کردن جواب برای سوال قبلی می کشید و از طرفی دیگه دستم رو به سمت همراه موندن با نمایش و به جلو پیش رفتن ..
و فکر میکنم این اصلی ترین مشکل من با نمایش بود.. احساس میکنم علی رغم تمرکز و غرق بودن در اجرا، از یک جایی به بعد دَرِش گم شدم!
عناوینی که مطرح میشد در نگاه اول هوس انگیز بود اما هر چه جلوتر رفتم فقط به تنوع این عناوین اضافه شد و مفهومی پیوسته در ذهن من شکل نگرفت!
سامورایی زمانی که به پل میرسه خودش رو سایه یک سایه معرفی میکنه..در اخر نمایش اما طی یه گفتگوی شتاب زده با سایه خودش متقاعد میشه که شخص، خود اوست و سایه اش فقط سایه او.. واین سوال که خود سامورایی که بود و چطور مطمئن شد که سایه همان اتمان نیست هنوز برای من پابرجاست!
مگر نه اینکه سایه از هر جهت از او جلوتر بود حتی در ابراز عشق به زن؟ حتی در طلبیدن او به جنگ؟ از کجا مطمئنیم که سامورایی سایه ای نبود در جهانی دیگر؟یا بُعدی دیگر؟که در اصل کلام خودش بود که برعکس نوشته میشد و کلام سایه جهت نوشتنش درست بود؟و کدام یک صاحب زمان اصلی و جهان واقعی بودن؟یا اصلا زمان و جهان واقعی وجود داشت یا همه چیز سایه ای بود از سایه دیگر؟
و مگه محتمل نیست که جهان های مختلف اکنون های متفاوتی داشته باشند؟ زن وسامورایی هر دو یک زمان رو و یک جهان رو شریک شده بودند؟سایه و زن چطور؟ استاد و زن چطور؟
وقتی به تصویر شخص در یک آینه نگاه کنید یک بازتاب میبینید ولی وقتی همان شخص در یک اتاق با هزار آینه ایستاده هزار بازتاب ازش شکل میگیره..این مصداق همان سایه ی یک سایه بودن نیست؟یا اشارات مختلف نمایش به این موضوع که همه این ها صحنه نمایشی ست که تماشاگر حتی ممکنه بازیگرانش رو نبینه و صداشون رو نشنوه اما صحنه همچنان وجود داره ونمایش همچنان در جریان هست! اصلا تماشاگر واقعی "ما" بودیم؟!
یا مثلا من هنوز نمیدونم شکوفه دادن درختان گیلاس که نمادی ست از زنده و رونده بودن عمر در عین کوتاه بودنش و یا مفاهیمی مثل ایکیگای که به دنبال معنی و ارزش دهی به زندگی انسان هست، چرا و چطور در کنار عبارات زیر قرار گرفت و اصلا میخواست چه منظوری رو برسونه؟!

"زندگی همه بیهودگی ست و سخت کوشیدن و به جایی نرسیدن
زندگی بی معنایی ست شگفت انگیز
و زندگی اکنون است و این اکنون،اکنونی بی حاصل!
و هرجا بین مرگ و زندگی ماندی هر بار مرگ را انتخاب کن  "
در کل ذهنیت من با توجه به شنیده ها وخوانده هام این بود که احتمالا با نمایشی مواجه میشم که فضای آرام کننده ای داره واصلا یه مدیتیشن دوساعته ست برای کم کردن شلوغی های ذهن.. که البته قسمت من از این نمایش جور دیگه ای رقم خورد!! 

شکوفه ها برای من مصداق غذای اعیانی و دهن پر کنی رو داشت که عطر خوش و رنگ و لعابش دهن رو آب میندازه اما حین خوردن جای خالی عناصری انقدر زیاد احساس میشه که با وجود اینکه مطمئن نیستی دقیقا چی کم داره نه از غذا سیر میشی و نه پَسِش میزنی!

و من همچنان حیران از اینکه در این جهان که چون پلی گذشته مرده رو به آینده خفته وصل کرده؛ دقیقا در این اکنون میرنده،هنوز زمانی هست برای تماشای شکوفه های گیلاس؟!

لینک مطالبی که مطالعشون برای من مفید وقابل تامل بود رو این پایین مجددا به اشتراک میزارم :

https://www.tiwall.com/wall/post/260642
https://teater.ir/news/43344
https://www.tiwall.com/wall/post/259441
https://aftabyazdonline.ir/?newsid=3302
http://fardmag.ir/%D8%B4%D9%85%D8%B4%DB%8C%D8%B1-%D9%88-%D8%B4%DA%A9%D9%88%D9%81%D9%87-%C2%AD%D9%87%D8%A7%DB%8C-%DA%AF%DB%8C%D9%84%D8%A7%D8%B3/
آیا به نظر شما استاد همان زن بود؟
دلایل من
چون وقتی می‌نوشت استاد رنگ قرمز که برای زن بود استفاده می‌شد. و اگه نفر سومی وجود داشت مثل سایه ... دیدن ادامه ›› براش رنگ و خطی جدا استفاده می شد . دوبار که استاد رو ملاقات کرد زن آنجا حضور داشت و حتی وقتی مرد به درون رفت.
زن پرسید: چه شد؟
مرد گفت: کسی رو ندیدم
زن گفت :توصیف کن چی دیدی
مرد گفت فقط تو بودی
زن گفت:پس چه طور میگی کسی رو ندیدم؟
چه تفسیر جالبی👌🏻👌🏻
۲۵ مرداد ۱۴۰۱
امیرحسین دارابی
با درود به نظر من زن به استاد خودش تعظیم می‌کنه. سامورایی هنوز در این سلوک در جایی نیست که چشم بینایی برای دیدن استادِ استادِ خودش داشته باشه. حتی گاهی در میانه‌ی این سیر از دیدن زن هم ...
درود. این نظر رو به عقیده من در یک‌ پست مجزا هم ارسال فرمایید تا همه بخونند🌷سپاس
۰۵ شهریور ۱۴۰۱
hami
درود. این نظر رو به عقیده من در یک‌ پست مجزا هم ارسال فرمایید تا همه بخونند🌷سپاس
ممنون از اظهار لطفی که نسبت به نظر من داشتید. 🌺🌺
۰۵ شهریور ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سومین بار دیدن شکوفه‌ها و مسرتی وصف نشدنی بود برام حتی بیشتر از دو دفعه‌ی قبل…در عجبم که این نمایش چرا با هربار دیدنش متحیرم میکنه از نادیده‌های ... دیدن ادامه ›› پیشین….امشب برای من داستان سایه‌ای بود که دفعه‌های پیش ذهنم رو کمتر درگیر خودش کرده بود(بالاخره موفق شدم متن‌های سایه رو کامل بخونم😎)
در مورد سوالی که پس ذهنم مانده بود به جوابی قطعی رسیدم…
یافتنی که تنها با خواستن اجابت نمیشد.
یافتن نه خواستن!
و اینکه واقعا دلم میخواست میتونستم آدم‌های زیادی رو برای ترغیب کنم به دیدنش،حیف از دست دادن این فوق العاده!

گلایه نوشت:از نورهای پی در پی گوشی بگذرم از صدای صاف کردن گلو اون هم چندباره به خدا نمیتونم بگذرم!،برادر من مگه قرار بود بعدش سخرانی کنی که این کار رو چندبار امشب در اون سکوت تکراری کردی و با وجود فاصله اعصابمون رو بهم ریختی🫤🫤☹️☹️
خیلی خوشحالم که بازهم غرق لذت شدی مریم جان😍😍😍
چرا ناخودآگاهمون یافتن خواستن خونده؟!
۲۱ مرداد ۱۴۰۱
مریم اسکندری
شاید هم با استنباط به فرموده‌ی شما اون تیکه‌ی تعظیم سامورایی به زن بوده و ایشون رو در مقام استادی دیده!
البته در قسمتی از نمایش بانو بر میگرده تعظیم میکنه سمت در دروازه و میگه استاد رد شد، عقل و چشم ظاهر میگویند استاد دیگری وجود دارد اما مولانا می فرمایند:

در عشق تو از عاقله عقل برستیم
جز حالت شوریده دیوانه ... دیدن ادامه ›› ندانیم

در باغ به جز عکس رخ دوست نبینیم
وز شاخ به جز حالت مستانه ندانیم
💙🦋❤️

و حافظ می فرمایند:


عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی
عشق داند که در این دایره سرگردانند
💙🦋❤️


و در نهایت :
من و عشق و دل دیوانه بساطی داریم
عقل هی فلسفه می بافد و ما می خندیم! 😄
💙🦋❤️
در این وادی مریم خانم عقل جایی ندارد...
۲۱ مرداد ۱۴۰۱
hami
البته در قسمتی از نمایش بانو بر میگرده تعظیم میکنه سمت در دروازه و میگه استاد رد شد، عقل و چشم ظاهر میگویند استاد دیگری وجود دارد اما مولانا می فرمایند: در عشق تو از عاقله عقل برستیم جز ...
جز این تعظیم که شما فرمودین بعد از مبارزه‌ی سامورایی هم زن به یک‌باره و دوباره تعظیم کرد …همون جایی که سامورایی هم تعظیم کرد و ابهام مجددی در سر گذاشت
ولی حرف شما کاملا درسته در این وادی عقل خیلی منطق رونده‌ای نداره!🙏🍒
۲۱ مرداد ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید