در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش سیمین و فرزان
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 04:02:03
امکان خرید پایان یافته
۱۸ فروردین تا ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۸
۲۰:۰۰  |  ۴۰ دقیقه
بها: ۳۰,۰۰۰ تومان
سیمین، در شب عروس‌اش با فرزان، گم می‌شود و فرزان راهی پر فراز و نشیب برای یافتن او آغاز می‌کند.

- بر اساس منظومه‌ی «روسلان و لیودمیلا» نوشته‌ی آلکساندر پوشکین

توجه: به دلیل بازسازی حریم تئاترشهر، ورودی همه سالنها، تا اطلاع بعدی از پیاده‌روی خیابان ولی‌عصر (عج) است. برای دیدن مسیر لطفا اینجا را کلیک کنید.

 
دسته‌بندی
روایی

گزارش تصویری تیوال از نمایش سیمین و فرزان / عکاس: سید ضیا الدین صفویان

... دیدن همه عکس‌ها ››

اخبار

›› گفتگو درباره یک نمایش شاخص فرهنگی

›› نمایش «سیمین و فرزان» نقد و بررسی می شود

›› جادویی از جنس عروسک ها

›› مرضیه برومند نمایش "سیمین و فرزان" را افتتاح می کند

آواها

مکان

تقاطع خیابان انقلاب و ولی‌عصر (عج)، مجموعه فرهنگی و هنری تئاترشهر
تلفن:  ۶۶۴۶۰۵۹۲-۴

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
فوق العاده کار حرفه ای و متفاوت و حال خوب کنی بود به امید اجرا های بیشتر …
| امتیاز ۴ از ۵ |
سپهر و امیر مسعود این را خواندند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
کاش تمدیدش کنید من فرصت نکردم ببینم :(
امروز فهمیدم وقتی تمام وجودت پر شده از استرس زندگی و جنگ و اقتصاد فلج کشورت،میتونی دهنه ی اسب رو بکشی سمت تئاتر شهر و یه بلیط تئاتر عروسکی بگیری.

نور که انداخته شد تو صورتت،صوت زیبای زن عروسک گردان شبیه صدای مامان بزرگ بشه،تو کودک بشی و سرت رو بذاری روی پای آراسته بی بی.دلت ضعف بره برای بوی چادرش و تنگ بشه برای عطر دستش،آخ که چقدر دلم برای نوازش های بی هوای تو تنگ شده.کودک شدم امشب و راوی افسانه ی سیمین و فرزان را گفت،کودک شدم و تو افسانه ی سارای و خان چوپان را گفتی.

چقدر دلم قصه میخواد،توی تخت خواب بخوابم و یکی برام قصه بگه،افسانه بگه،یکی بگه تموم میشه روزهای بد،تموم میشه اینهمه غم،یکی بگه یه روز خوب میاد،یه روز که هیچ بچه ای تنها نباشه،یه روز که هیچ پدر کارگری شرمنده ی زن و بچه ش نباشه،یه روز که تن هیچ مادری از فرداها نلرزه،یه روز خوب میاد،یه روز خوب که دیگه تموم نمیشه و مثل آخر قصه های قدیمی یکی میگه... و سرانجام آن دو به خیر و خوشی تا پایان عمر باهم زندگی کردند...

ممنون بابت هدیه دادن این حس خوب...
تا جمعه که آخرین قصه شو برام تعریف کنه ...
۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۸
گوارای وجودتون این حس خوب :)
۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۸
آره علی آقا ممکن بود بترسه،خوب شد نبردم

ممنون محمد جواد عزیز
۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید