افلاطون: عوام یه مشت گمراهان جبری ن! کافیه به خاطر یه جریان سیاسی و حزبی انتریکشون کنیءاز هرآنچه تا دیروز مثل ناموس و دین براشون با ارزش و مقدس بوده دست می کشن . حالا از اینکه یه مشت سوفیست کلاش دارن تنبلی های ذاتی شون رو توجیه می کنن معلومه که لذت می برن و پول هم می دن.
تئودوته : (به آریستیپوس) این هایی که افلاطون گفت یعنی چی؟
آریستیپوس : افلاطون می شه برای اینهم توضیح بدی؟
افلاطون: مثل سکون در برابر حوادث که عوام اسمش رو می ذارن تقدیر و مشیت خدایان!
تئودوته: یعنی خدایان در سرنوشت آدم ها نقشی ندارن؟
سقراط: کدوم خدایان تئودوته؟ خدا تویی....خدا منم....خداءافلاطونه که نسبت به جهان و هستی و انسان دارای اندیشه ست.
سقراط : من رو به کام مرگ می فرستید تا دیگه کسی نباشه که به حساب زندگیتون رسیدگی کنه، گناهکاران واقعی، آدم ها و عقاید و سازمانهایی هستند که از اطاعت خدا سر باز زده و دیگران را متهم به بی دینی می کنند.بعد از کشتن من با جوانان چکار می کنید؟ می کشید؟ شکنجه می کنید و به زندان می اندازید؟ خودتون هم خوب می دونید که این امکان پذیر نیست... پس به جای سلب آزادی از دیگران خودتون رو اصلاح کنید.
تنها چیزی که میدانم این است که؛ هیچ نمیدانم ...