اگر برای مفاخر ، ادبیات نمایشی احترام قائلید این متن را بخوانید :
پنج شنبه چهارم این کار رو دیدم.
برای شنیدن پیراندلو آمده بودم.
امیرعلی ابراهیمی را به اسم هامون در هنر معماری میشناختم تا اولین دیالوگ ، نفهمیدم که او همان عشق وودی آلنه هم کلاسی ما بود.
ابتدا ، مثبت ها :
ریتم بی نظیر بود. دقیقا حالت عمومی ایتالیایی داشت من نسبت به تجربه سفر ، کاملا حس کردم دوباره میلانم.
بازیگری دو شخصیت دینا و پونتزا بی نظیر بود. آمالیای این کار عالی بود ( اما ربطی به آمالیا اصلی نداشت) ، بقیه بازیگران هم همگی خوش بیان ، با انرژی و
... دیدن ادامه ››
متمرکز بودند.
موسیقی خوب بود.
گریم و لباس ها دقیق بودند.
اما علتی که دوست داشتم این نوشته پای این کار ثبت شود :
این است که واقعا متاسفم که او پیراندلو کار کرده .
این متن ، متن مورد علاقه من است ، در اثر این افراد در گالری نیستند ، آرتیست نیستند ، روابط اثر این نیست !
وقتی تمایل نداشتید که این شخصیت ها ، روابط ، علت و معلول ها را حفظ کنید ، چرا این متن را ساختید ؟
وقتی من اسم پیراندلو را میبینم ، آمده ام که پیراندلو بشنوم ، نه نوشته ای که فقط قصه ای مشابه (آن هم تقریبا) با متن اصلی دارد .
زمان ، مکان ، روابط بین شخصیت ها ، پایان بندی ، هویت معنایی اثر و تقریبا نصف دیالوگ ها حذف شده !
امثال پیراندلو ، مانند وودی آلن قابل دستچین کردن ، نیستند !
من نمره پنج به اثر میدهم ، چون قرار است به این تیاتر نمره دهم ، چون روابط جدید خوب بودند ، باور پذیر بودند به واسطه اشتباه امیرعلی ابراهیمی ، زحمات تیم بازیگری و بقیه تیم را زیر سوال نمیبرم !
اما مینویسم تا به یادگار بماند :
این نمایش روح لوییجی پیراندلو را آزرد.