بهناز جعفری، بهناز جعفری، بهناز جعفری...
و این به معنای نادیده گفتن بازی خوب همه به ویژه ستاره پسیانی به پختگی رسیده نیست. و صد البته که کارگردان هم حضورش به خوبی آن پشت پیداست.
بهناز جعفری، اما، نمی گذارد فراموش کنی که تئاتر و بازیگری تئاتر و زندگی در هوای تئاتر، آن حسی که مثل اعتیاد آدم را برمی گرداند به سالن ها چیست و از کجا می آید.
نمایشنامه خوب، گروه حرفه ای. کاش باز هم برگردد به صحنه برای آنها که ندیده اند.
ازسالن که بیرون آمدم و بالاخره توانستم یک نفس عمیق آسوده بکشم! فکر کردم که اگر اجرای دوم یک جمعه آن هم بعد از این همه هفته اجرا این همه انرژی دارد، یعنی که... چه خوب است بعضی ها اجازه می دهند پر توقع باشیم!
پس از اجرا شنیدم که دوستانی می گفتند: مجموعه مفاهیمی پوچ و آشفته بود در قالب بازی هایی زیبا. من اما گرچه نمایش را خالی از نقص نمی دیدم و از افتی که گاه می توانستم از زبان بازی ها دریابم خرسند نبودم، با این گفته دوستان هیچ همدلی ای نداشتم و حتی آن و امثال آن را حاصل شتاب و ناتوانی نگاه مان در کشف پرسش ها و مسائل بنیادینی می یافتم که جان این اثر می توانست ما را به تامل در آن برانگیزد و حتی مبتلا سازد،مسائل اندیشه خیزی چون هویت و نسبت وثیق آن با زمان و زبان، چیستی واقعیت و از کجایی باور ما به آن و حد و میزان تحمل ما در حفظ کردن و از دست ندادن آن باور، مسئله حقیقت گناه و نقش آن در که بودن و که شدن و که ماندن ما، مسئله نسبت میان بازی های ما و بازیگری های زمانه، مسئله دروغ و حد ما برای کشف مرز میان آن و راستی و...
نمایش بسیار زیبا با اجرای هنرمندان توانمند!