شخصا اعتقاد دارم پولی که بابت خرید بلیط تئاتر میدم، مثل ژتونیه که میندازم توی جک پات(دستگاهی برای قمار). یا برنده میشم و کلی لذت نصیبم میشه یا
... دیدن ادامه ››
اینکه بازنده میشم و پولم رو از دست میدم.
این نمایش نشانه های زیادی از یک نمایش بد(از نظر من) رو روی پوسترش داشت. سالن دولتی، کلی تقدیر و تقدیس از طرف کسانیکه تئاتر رو جور دیگر ویا با هدف دیگر می بینند. مشخص نشدن "اقتباس آزاد" و...
ولی در برابر بعضی اسامی مشکل میشه مقاومت کرد. بکت، کامو، ابزود، گروتسک و...
یکی از شاخصه های ابزورد، بحث های جدی حول مسائل پیش پا افتاده س. در انتظار گودوی بکت، سرشار از این بحث و جدل هاست. در این بخاطر گودو، سر این بحث ها بریده شده بود. (نقطه اوج بحث ها، ناپدید شده بود)
خنده هاییکه شنیده می شد به دیالوگ ها نبود بلکه از اون دسته خنده های هیستریکی بود که ذهن، ناخودآگاه برای فرار از فشار، انجام میده و در اغلب نمایش های غیرکمدی شاهدشون هستیم.
من به تمام گویش های جهان علاقمندم و احترام ویژه ای برای هر کدوم قایلم ولی استفاده از گویش لری، کردی و سِدِه ای(شهری در غرب اصفهان) رو در یک نمایش، اون هم بدون اطلاع رسانی، درک نمی کنم.
در دهه شصت میلادی، فیلمی ساخته شد به نام "رینگو" (تپانچه رینگو) در ژانر وسترن اسپاگتی که البته با اقبال جهانی خوبی هم مواجه شد. در جواب موسیقی انیو موریکونه، یک خواننده ایرانی آهنگی با همین اسم ساخت که با گویش لری داستان رو نقل کرد با اقتباسی آزاد! در انتظار گودویی که دیدم، تمام وقت من رو یاد اون فیلم و اون آهنگ و موزیک ویدئوش می انداخت.
و اون پرتره ای که در حین نمایش به دستمون رسوندند! برای من گویای برداشت کارگردان از خودم بود. به نظرم کارگردان قبل از نمایش، من(تماشاگر) رو اونجور تصور کرده بود. برای همین گوشه ای از کمد نگه داشتم تا برام یادآور نکاتی باشه.