در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش زبان تمشک های وحشی
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 02:05:51
امکان خرید پایان یافته
۰۹ مرداد تا ۲۱ مهر ۱۳۹۶
۱۸:۴۵  |  ۱ ساعت و ۲۰ دقیقه
بها: ۴۰,۰۰۰ تومان
زن و شوهری در راه شمال هستند تا مدارک خود را از مادر زن در شهری در شمال بگیرند و از هم جدا شوند. در طول مسیر آن ها در سالهای زندگی شان به عقب و جلو می روند گویی به دنبال واکاوی دلایل طلاق هستند. پسر عجیبی - که نمی دانیم‌کیست- در مقام راوی، داستان آن ها را برای ما روایت می کند و در تلاش است که آن ها به هیچ وجه در جاده نمانند و شب را در هتل بابل نگذرانند.

راه‌های ارتباطی با تماشاخانه پالیز: اینستاگرام / کانال تلگرام

گزارش تصویری تیوال از نمایش زبان تمشک های وحشی / عکاس: حانیه زاهد

... دیدن همه عکس‌ها ››

گزارش تصویری تیوال از تمرین نمایش زبان تمشک های وحشی / عکاس: حانیه زاهد

... دیدن همه عکس‌ها ››

اخبار

›› تمدید «زبان تمشک هاى وحشى» تا مهر‌ماه

ویدیوها

آواها

مکان

تهران، خیابان کریمخان، خیابان عضدی جنوبی (آبان)، خیابان سپند، پلاک ۶۹
تلفن:  ۸۶۰۳۷۵۱۰

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
همه چیز در اشک پایانی دانیال دیبایه، فرزند دنیا فروغی و داوود دیبایه خلاصه شد.خلاصه ای از واقعیت میلیون ها انسانی که امروز در دنیا وجود دارند ... دیدن ادامه ›› و شاید حتی خود ما...فرزندانی که مرحم زبان بی زبانی و دلیلی برای نا گسستن ما از هم شده اند ..فرزندانی که جور این اتصال نخ نما وشکننده را میکشند بی هیچ گناهی..فرزندانی که جور واقعه ی برج بابل را میکشند..بی هیچ گناهی..اگر دانیال ها توان پیروز شدن در برابر تقدیر را داشتند،الان جمعیت جهان نیمی از نصف بود..ولی توان مبارزه با تقدیر هم ندارند، بی هیچ گناهی.
زبان..یک عنصر بی نظیر که کمتر در عرصه ی تئاتر و سینما به آن پرداخته شده.به راستی زبان چیست؟!آیا زبان محدود به انگلیسی و فرانسه و فارسی و.. میشود؟ ... دیدن ادامه ›› یا هریک از ما در مواجهه با هریک از افراد زندگیمان، زبان خاصی داریم؟!
نه تنها مفهوم کنایی زبان، که مفهوم عام آن نیز در جای جای نمایش به چشم میخورد.داوود استاد درس زبانهای باستانی است و دنیا مدرس زبان انگلیسی...
داوود و دنیا در کلاس زبان انگلیسی که از قضا دنیا استاد این کلاس است، عاشق هم میشوند.به نظر میرسید این دو بیشتر عاشق ناشناخته های یکدیگر شده اند.چنانکه داوود در قسمتی از نمایش دنیا را "قاره ی بی انتها " خطاب میکند.
صحنه ابتدایی نمایش ماه عسل زوج جوان را به تصویر میکشد.شوری خیال انگیز و نغمه ای عاشقانه در صحنه ی تئاتر موج میزند و لبخند به لب تماشاگر تئاتر می آورد.
اما زمان به صورت بی رحمانه ای سپری میشود.دهمین سالگرد ازدواج،داوود و دنیا درآستانه ی جدایی.سوالی که در ذهن مخاطب پدید می آید"اینها همان داوود و دنیای ده سال پیش هستند؟"
به راستی همانند؟یا تنها زبانشان عوض شده؟ و یا شعور هریک از آنها در فهم زبان طرف مقابل؟!
در کل نمایش در یک روز بخصوص هستیم:سالگرد ازدواج داوود و دنیا.تنها شماره ی سالهاست که دستخوش تغییر میشوند..
سومین سالگرد ازدواج..دنیا داوود را محکوم به بی توجهی به خود میکند..خودش را "مرد نامرئی" کتاب "هربرت جورج ولز" میخواند.داوود اما در پاسخ از توجه خودش به درون دنیا میگوید.شخصیت وجودی دنیا..چیزی که برای دنیا مفهوم چندانی ندارد..گفتگویی بی نتیجه..
در این میان پسر نوجوانی همچون "دانای کل"در قصه ها،در جای جای روایت ظاهر میشود..و تلاش در قتل داوود و دنیا دارد..این شخصیت عجیب و غریب به مخاطب مجال تخیل میدهد.در ذهن هرمخاطب چیستی و چرایی خاصی از این شخصیت شکل میگیرد.چنانکه شخصا برای من تا اواسط نمایش حکم خواست درونی دنیا و داوود را داشت که عاجز از به زبان اوردن آن بودند..تلاش برای جلوگیری از جدایی که در دیالوگهای داوود در لفافه پیچیده شده و دنیا آن را به تمسخر میگیرد.
اما داوود و دنیا علی رغم هدف اصلیشان که رسیدن به خانه مادر دنیا و گرفتن عقدنامه از آنجاست، مجبور میشوند شب را در هتل بابل اقامت کنند.ناامیدی پسر نوجوان از نقشه اش را با ورود داوود و دنیا به اتاق 27 میبینبم
و درنهایت بعد حیووانی انسانها پیشی میگیرد و همه ی دلایل و منطقهای دنیا و داوود برای طلاق را زیر سوال میبرد.
دنیا و داوود را در اتاق هتل نشسته در کنار هم میبینیم که بی خبر از بسته شدن نطفه پسرشان دانیال در همان شب، مشغول چیدن برنامه برای کارهای طلاق هستند.آنها از محکومیت خود به حبس ابد خبر ندارند.حبس در نافهمی و واژگونی واژگان..حبس در کنار یکدیگر تا آخر عمر بدون لذت همنشینی، همانند همان صحنه ای که در اتاق هتل آنهارا مایوس و نا امید میبینیم..
پرند محمدی و شاهین این را خواندند
Saara1، یاسمن پورمهران و adelayd این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
"مرزهای زبان من، نشانگر مرزهای جهان من است"
ویتگنشتاین

در "ضیافت" افلاطون، اریستوفانس ادعا می‌کند که در آغاز جهان به ... دیدن ادامه ›› جز زن و مرد جنسی دیگری به نام آندروگونوس (نرماده) هم وجود داشته‌است. این موجودات چنان قدرتمندند و از خود راضی بودند که خشم زئوس را برانگیخت و مجبورش کرد آنان را از میان نیمه کند. نهایتاً نرماده از بین می‌رود و به نر و ماده تقسیم می‌شود. از دیدگاه او انسان دارای اشتیاق درونی پنهانی است که تا به ذات اولیه خود بازنگردد و جفت خود را پیدا نکند آرام نخواهد شد و روی خوشی نخواهد دید. از این به بعد هر زن و مردی در جست و جوی نیمه ی جدا شده اش به سر می برد تا وحدت و یکی بودن گذشته را باز یابد.

زبان تمشک های وحشی روایتی غیر خطی و سورئال از شروع یک رابطه عاشقانه تا بزرگ شدن فرزندی حاصل از آن عشق ابتدایی است. عشقی که با رد شدنش از صافیِ واقعیت های انسانی ما، می تواند واهی بودن دست کم بخشی از تصورات و خیالات شور انگیز ابتدایی ذهن ما را از عاشقی و روابط انسانی به چالش بکشد. تمشک ها روایتی است ادیپ وار از آن که می کوشیم با سرنوشت محتوم خویش مذبوحانه مبارزه کنیم. سرنوشتی محتوم که این بار بر خلاف ادیپ به جای مبارزه برای نکشتن پدر و همبستر نشدن با مادر، نشان دهنده ی تنهایی گریز ناپذیر ما به دلیل فهم ناپذیر بودن زبان یکدیگر و به ناچار درک جهان یکدیگر و ناتوانی ما در انتخابِ بودن و جلوگیری از تولد خود در جهانی است که شاید آنی نباشد که میخواهیم تا یادمان نرود همه ی ما بعد از واقعه ی برج بابل به این دنیا قدم گذاشته ایم و رفع ژرف ترین بُعد تنهایی ما هرگز جزئی از برنامه نبوده است:

"و الوهیم (خدایان) گفتند: اوه! آنها یک ملت هستند و یک زبان دارند و برای همین توانسته اند از عهده این کار (ساخت برج بلند بابل) برآیند. حالا هر نقشه ای که دارند و هر چه را اراده کنند نمی توان متوقف کرد. بیایید با هم به پایین برویم و زبانشان را گیج کنیم تا کسی زبان دیگری را نفهمد."
سفر پیدایش

تنها بخشی از متن این نمایش عالی که به نظرم مینیمال بودن و عمق اگزیستانس تنهایی تغییر ناپذیر و عدم پرسش گری انتخابِ زیستن و تمایل ما به شرکت در مهمانی دنیا را از نظر من کم می کرد وارد کردن عوامل سیاسی و حکومتی به دلایل گسست زبانی و درک نکردن همدیگر بود که گرچه حقیقی است اما حکومت ها تغییر می کنند اما در هر شرایطی و هر یوتوپیایی باز تنهاییِ فرد فرد ما کم می شود اما هرگز از بین نمی رود.
به قول آلن دوباتن:
“No one really understand anyone else”
Saara1 این را خواند
ابرشیر، محمد رحمانی، فاطمه شیخ علیان، مریم زارعی، آدنا و هاشمی این را دوست دارند
مهرداد ارجمند لذت بردم از نوشته تان ...
در مورد بحث زبان و مواجه اش با قدرت فکر می کنم‌البته موضوع سرکوب و کنش گری زبان به مثابه امری تغییرخواه مساله واجد پرداختی است که در این نمایش البته گذرا و در سطح به آن پرداخت شده است ... ولی این مساله نافی عمق اگزیستانس انسان در کلیتش نیست ولی ای بسا در کیفیت در لحظه اکنون زیست معنا پیدا می کند.
امیدوارم بیشتر ازتون بخونیم در تیوال . سپاس
۲۴ شهریور ۱۳۹۶
ابرشیر عزیز
سپاس از لطف شما
خیلی خوشحالم که شما نوشته ی من رو خوندین و دوست داشتینش
بله حق با شماست؛ به صورت گذرا بهش اشاره میشه و شاید خواست نویسنده بیان جمیع سبب های گسست زبانی بوده
راستی من همیشه قبل یا بعد تئاتر رفتن های کم شمارم؛ نوشته های شمارو میخونم و لذت میبرم (:
۲۴ شهریور ۱۳۹۶
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید