در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال گردش یک سفر یک کتاب |دریاچه ولشت - با خشایار دیهیمی|
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 12:34:48
امکان خرید پایان یافته
جمعه ۲۸ خرداد ۱۳۹۵
بها: ۸۷,۰۰۰ تومان


تیوال با همکاری ژیوار برگزار می‌کند:



|یک سفر یک کتاب|


سفر یک‌روزه به دریاچه ولشت

گشتی در اطراف دریاچه


کتاب‌خوانی با همراهی خشایار دیهیمی

خدمات: وسیله نقلیه توریستی در اختیار، سرپرست، بیمه مسیولیت مدنی، صبحانه، پذیرایی و یک کتاب



تاریخ حرکت: جمعه ۲۸ خردادماه 




ساعت حرکت: ۵:۰۰




ساعت برگشت: ۲۲:۰۰ (در صورت نبود ترافیک غیرعادی) 




مکان حرکت: میدان ونک، خیابان ملاصدرا، نبش خیابان پردیس 



برنامه‌ سفر
صبح زود ساعت پنج از تهران به راه می‌افتیم. در جاده چالوس برای صرف صبحانه به رستوران خواهیم رفت و پس از آن به سمت کلاردشت می‌رویم و حوالی ظهر به دریاچه ولشت می‌رسیم. سپس اقای دیهیمی به ما ملحق خواهند شد. گشتی در اطراف دریاچه می‌زنیم و بعد از آن چند ساعتی را در کنار آقای دیهیمی  به گپ و گفت پیرامون ادبیات و ترجمه خواهیم پرداخت و در کنار آن با چای ذغالی از شما پذیرایی خواهد شد. حوالی ساعت پنج نیز به سمت تهران باز می گردیم و تا ساعت ١٠ شب تهران خواهیم بود.



درباره‌ی خشایار دیهیمی و کتاب "سوفیا پتروونا"
خشایار دیهیمی مترجم و پژوهشگر در سال ۱۳۳۴ در تبریز به دنیا آمده است. به قلم وی بیش از یکصد عنوان کتاب در حوزه‌های اندیشه و ادبیات به فارسی ترجمه و منتشر شده است. علاوه بر آن، وی ویراستاری و دبیری بیش از نود عنوان کتاب در مجموعه‌های «نسل قلم»، «فلسفه غرب» و «تجربه و هنر زندگی» را بر عهده داشته است. او دانش آموخته‌ی مهندسی است اما دل در گرو فرهنگ و ادبیات دارد و از چهل سال پیش، در کار نوشتن و ترجمه و کتاب است. از ترجمه‌های وی می‌توان به کتاب‌های «یادداشت‌های یک دیوانه» اثر نیکلای گوگول، «دیالکتیک تنهایی» اثر اوکتاویو پاز، «بخشودن » اثر ایوگارارد و دیوید مک ناتون، «فلسفه ترس» اثر لارس اندرسون، «بیچارگان» اثر فیودور داستایفسکی، «سوء تفاهم» اثر آلبر کامو، «صالحان» اثر آلبر کامو، «روح پراگ» اثر ایوان کلیما، «شهرفرنگ اروپا» اثر پاتریک اویورژدنیک و ... اشاره کرد. در این سفر قسمت هایی از اخرین ترجمه منتشر شده از خشایار دیهیمی "سوفیا پتروونا" را خواهیم خواند.


سوفیا پتروونا رمان کوتاهی است که لیدیا چوکوفسکایا آن را در اواخر دهه‌ی ۱۹۳۰ نوشت. این رمان درباره‌ی تصفیه‌های استالینی است و از جمله معدود آثار باقیمانده در این‌باره است که در همان دوران نوشته شده است. پس از تغییر شرایط سیاسی، نسخه‌ی ویرایش شده‌ی سوفیا پتروونا، اولین‌بار در ۱۹۶۵ منتشر شد. داستان این رمان درباره‌ی تایپیستی به نام سوفیا پتروونا در اتحاد جماهیر شوروی است. پسر او، نیکالای (کولیا)، عمیقاً به کمونیسم اعتقاد دارد و در ابتدای مسیر نویدبخشی است. طولی نمی‌کشد که تصفیه‌ی بزرگ آغاز می‌شود و همکاران سوفیا، در بازار گرم متهم کردن به خیانت، ناپدید می‌شوند و در همان حال آلیک، بهترین دوست کولیا، هم خبر از بازداشت شدن او می‌دهد. سوفیا می‌کوشد خبر بیشتری از کولیا به دست آورد، اما در جریان وسیعی از بوروکراسی فرو می‌رود.



سفرهای پیشین:



۱- یک سفر یک کتاب |جنگل الیمستان - با بهمن دارالشفایی|


۲- یک سفر یک کتاب |کاشان - با احمد پوری|


۳- یک سفر یک کتاب |قزوین - با ناهید فروغان|


۴- یک سفر یک کتاب |ابیانه - با مژده دقیقی|


۵- یک سفر یک کتاب |دریاچه حوض سلطان - با مهشید میرمعذی|


۶- یک سفر یک کتاب |خونه نقلی - اسداله امرایی| 


۷- یک سفر یک کتاب |کهک - با مهدی غبرایی|


۸- یک سفر یک کتاب |گیله بوم - با خشایار دیهیمی| 


۹- یک سفر یک کتاب |کاشان - با حافظ موسوی|


۱۰- یک سفر یک کتاب |هرانده - با کیهان بهمنی|


۱۱- یک سفر یک کتاب |آهار تا شکراب - با اصغر نوری|


۱۲- یک سفر یک کتاب |آبشار هریجان - با یوسف علیخانی|


۱۳- یک سفر یک کتاب |روستای یوش - با احمد پوری|


۱۴- یک سفر یک کتاب |روستای نوا - با مریم مفتاحی| 


۱۵- یک سفر یک کتاب |دشت هویج - با سارا سالار|


۱۶- یک سفر یک کتاب |هریجان - با بهمن دارالشفایی|


۱۷- یک سفر یک کتاب |دشت لزور - با ارسلان فصیحی| 


۱۸- یک سفر یک کتاب |دشت لار - با شهاب مقربین|



سفرنامه «یک سفر یک کتاب |دریاچه ولشت - با خشایار دیهیمی|»

... دیدن همه عکس‌ها ››
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
دیدنِ عمو خشایارِ عزیز و مهربان، جای هیچ شک و شبهه ای برای رفتن به این سفر برایم نگذاشت...
یک بارِ دیگر با ایشان در گیله بوم هم کلام شده بودم و چند ساعتی هم با هم درباره ی نادر ابراهیمیِ جان صحبت کرده بودیم...
.
در این سفر فقط هم نشینی با عمو خشایار بود که ضعف های سفر رو می پوشاند،
اساسا از دریاچه ی ولشت، فقط در حدِ 1 ساعت تونستیم لذت ببریم، اون هم لذتی در اوج گرما و آفتابِ سر ظهر...
هتلی که برای نهار و البته اجرای مراسم رفتیم، سیستم تهویه ی مناسبی نداشت متاسفانه و اینکه غذایش هم کیفیتِ مطلوبی نداشت (که البته موردِ آخر به تیوال و یا ژیوار مربوط ... دیدن ادامه ›› نمی شود)
.
و در نهایت به عنوان یکی از کسانی که خیلی از برنامه های "یک سفر-یک کتاب" را رفته ام می تونم بگم که کیفیتِ این سفر در قیاسِ با سفرهای پیشین، پایین تر بود...
باز هم یادآور میشم که دیدار با عمو خشایار به همه ی این بی نظمی ها می ارزید و می چربید...
امین مهدوی و سارا تهرانی این را خواندند
لاله محمودی و Mehdi.Ayandeh.R این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
صبح که از خونه راه افتادم به سمت ونک، با این که می‌دونستم راهی دور و طولانی در پیش داریم خوشحال بودم. ما به دیدن کسی می‌رفتیم که هر چی از خوبی‌هاش بگم کمه!
پنج‌وخرده‌ای اینا بود که راه افتادیم به طرفِ جاده‌ی چالوس. هوا روشن شد که رسیدیم به رستوران توچال. صبحونه رو بر بدن زدیم و خوش و بشی با همسفرا کردیم و راه افتادیم. با گذر از جاده پر پیچ چالوس به مقصد نزدیک شدیم و از یه راه فرعی به سمت «ولشت» حرکت کردیم. دریاچه از بین تپه‌ها به ما چشمک می‌زد. رسیدیم و چرخی زدیم تا عمو خشایار از راه برسه و برای ما از عشق بگه... .
عمو که رسید، همسفرا دورش جمع شدن و چاق سلامتی گرمی کردن. دور دریاچه جای مناسبی برای نشستن پیدا نکردیم پس تو هتلی همون دور‌ و ورا نشستیم و برنامه رو ادامه دادیم.
ناهار خوردیم و عمو خشایار گپ و گفت را شروع کرد. ازونجایی که عمو عادت به خوندن کتاب‌های خودش تو جمع نداره برنامه‌ی پرسش‌و پاسخ راه افتاد.. یکی از تجربه های عمو پرسید، یکی از جان همیشه شیرینش پرسید که از کجا این حال خوب رو میاره، یکی از اوضاع ترجمه جویا شد و ... و این عمو بود که از عشق گفت، از عشق به کاری که انجام میده، از توقعی که از هیچ کس نداره، از اینکه بهای عشق رو هم باید پرداخت، از اینکه نباید ترسید و نوشت و گفت آنچه نوشتنی‌ست و گفتنی... عمو گفت تا الان یک روز هم از کشورم خارج نشده‌م و نخواهم ... دیدن ادامه ›› شد... .
جمع مست از حرف‌هایِ عمو محوِ تماشای مردی بود که مناعتِ‌طبع و خضوع و عشق در او موج می‌زد. عمو جان‌ِمان را به وجد آورده بود و با همان روحیه ما را راهیِ تهران کرد.
چندتا عکس یادگاری در کنار هم گرفتیم و عمو رو سپردیم به خدای خاطره ها.
10:15 که رسیدیم تهران، هنوز مزه هم‌صحبتی با عمو تو دلمون زنده بود... .
گیله بوم رو هم قاطی نوشته ت کردیااااا!
۳۱ خرداد ۱۳۹۵
سلام
بله خیلی
هم خود مجموعه و هم میزبانان مهربانش با غذاهای خوشمزه
۲۱ آذر ۱۳۹۶
دم شما گرم
تو برنامم هست که برم حتما......
۲۱ آذر ۱۳۹۶
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
درود بر همراهان گرامی و دست اندر کاران تیوال
شاید برای شما هم پیش بیاید . . قول داده ای . . . به دوستانت ، به دوستان صمیمی .
قول داده ای که آخر هفته در جوارشان بزنی به دل طبیعت زیبای جنگل های شمال . که ناگهان خبرش می رسد .
(آخر هفته - یک سفر یک کتاب - با خشایار دیهمی )
سر دو راهی گیر میکنی . کدامیک ؟
مشخص است سر این دو راهی نباید اصلا فکر کنی . مگر می شود از دیدار عمو امیر گذشت . پس درنگ نمیکنی و با یقین دیدار این پیر میکده ادب و فرهنگ را انتخاب می کنی . . .
دوستان اگر بدون تو راهی طبیعت شوند اتفاق خاصی نمی افتد دولی اگر تو خود را از دیدار استاد محروم کنی حتما اتفاق خاصی در راه خواهد بود . و آن اتفاق چیزی نیست جز افسوس دیداری که می توانست رخ دهد ولی رخ نداد . . .
بله ! با پای دل راهی شدیم شوق دیدار وی را کوله بارمان بود . . .
ناگاه چشم ... دیدن ادامه ›› باز نمودیم و دیدار مسجل شد : استاد مهربان سلام . . .
در یک کلام فضای دیدار وی به حدی اکنده از صمیمیت و مهربانی بود که خستگی سفر را از یاد بردیم . . .
یادش به خیر روزی به یاد ماندنی شد .و در لحظه خداحافظی این مصرع در سرم می چرخید :
خم می سرش سلامت - خم می سرش سلامت - خم می سرش سلامت


امین مهدوی، علی مزاری، فاطیما م و پگاه این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید