برای نمایش آنااااااام
به کارگردانی بهروز پناهنده
نمایش آنام مونولوگی با بازی یک بازیگر و روایتی خطی ست... اما داستانی که از سوی نویسنده مطرح می شود نمایشنامه ای مملو از کهن الگو های تکرار شونده در جهان زیستی ماست... علی اصغری در مقام نویسنده مفاهیمی چون برادر کشی... خیانت... کشف هویت... نقد جنگ و تعصبات خرافی و جنسیتی را (بخصوص زن را) در نمایشنامه خود مطرح می کند... مضمون نمایش آناااااام از مفاهیم و پیرنگ های نمایشنامه های موفقی چون هملت و ادیپ تاثیر پذیرفته یا بر اساس آن الگوهای موفق روایت می شود... آنچه که ما آنرا تلاش و مواجهه قهرمان یا شخصیت اصلی برای کشف حقیقت قلب شده یا پنهان مانده می نامیم.... نمایشنامه درباره پسری ست که مادر ندارد و بعد از شنیدن زنده بودن نام مادر دریچه ها و ادراکات جدیدی پیش رویش باز می شود همچون مای مخاطب که نویسنده ما را وادار می کند با این طرح داستانی به مفاهیمی از جمله مادر و هویت رشد یافته درآن، فکر کنیم به جنگ و ویرانی هایش به تعصبات خرافی اقوام مان به حرص و آز مخفی شده در درونمان.... از این رو نمایشنامه با حداقل امکان یعنی یک داستان ممتنع و سر راست با زبانی بومی و شخصیت و مسئله انسان ایرانی پیرامونمان با نگاهی که در زیبایی شناسی آن را قناعت استحسانی (مینی مالیزم یا کمینه گرا) می نامند اثر خود را خلق کرده... نمایشنامه های از این دست در عین حال که امکان تولید راحت با حداقل عناصر اجرایی را به تولید کنندگان می دهد امکان اجراهای مجدد و سفر را نیز فراهم می کند چیزی که در شرایط تولید نمایش های امروز ما به آن نیاز مندیم... البته این قناعنت
... دیدن ادامه ››
استحسانی در تبلور بیرونی و شکلی ست. ولی در طرح مضمون و مفاهیم نویسنده کمینه گرا عمل نمی کند و توام چندین مسئله اجتماعی را پیچیده و در خلال هم عنوان می کند... شاید تنها ایرادات اساسی که بشود به متن داشت تجمیع اطلاعات پایانی که در قالب نامه مادر بخش عمده ای اطلاعات پنهان شده را برای ما فاش می کند و اجازه کشف و شهود در سیر روایت را به ما نمی دهد باشد و همچنین رفتار و مواجهه کاراکتر اصلی می توانست با رویداد یا واقعه های غیر منتظره تری به بسط و زیبایی اثر کمک کند...و اما پاره ای درباره عناصر اجرایی... بهروز پناهنده به عنوان بازیگر و کارگردان فضای حسی خوب و باور پذیری بجود آورده و بخصوص با ته لهجه آذری رنگی بومی و ایرانی به نمایش داده که حس صمیمیت و صداقت بیشتری در باور پذیری اثر ایجاد کرده... بازی یکدست پناهنده حسی و باورپذیر است و شاید تنها نکته ای که بتوان به کلیت اجرای او خرده گرفت در مقام کارگردان زیبایی شناسی صحنه اجرای اوست که بر خلاف نمایشنامه کمینه گرا یا تقلیل گرا به سمت تکثر در عناصر بصری اجرا رفته و این عدم تطبیق کثرت اشیا در صحنه با نمایشنامه کمینه گرا کمی ما را دچار افسوس می کند... هرچند بازی بازیگر، میزانسن های اجرایی، طراحی صحنه و استفاده از اشیاء و موسیقی که کلیت اجرا را می سازد... نمره قابل قبولی به کارگردان می دهد و حض اجرا را از نمی گیرد... در پایان باید دست مریزاد به دو هنرمند ترک زبان مان گفت که علی اصغری در نگارش نمایشنامه و طرح یک موضوع ملی با رویکرد های فرا زمانی و مکانی و چه اجرای بهروز پناهنده با لهجه و حس و عواطف صمیمی اقوام ایرانی لذت و یادگاری زیبای را به ما ارمقان دادند...
هنرشان مانا و تلاششان روز افزون...
مهرداد کورش نیا
نویسنده و کارگردان تئاتر