نظر یکی از دوستان تماشاگر (آقای سهراب مهدوی) :
*آداب پاخورده و سنتهای جاری*
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
سهراب مهدوی | ۱۳ دیماه ۱۴۰۲
نمایشِ «عطر آدم» ساختار ارسطویی داستانی ندارد. نیازی به روایت کلان نمیبیند. به «دورهمی» دوستانهای شبیه است که خردهداستانها از بدهبستان
... دیدن ادامه ››
میان بازیگران و بییندگانش بیرون میآید تا قالب داستانی نمایش حفظ شود. «عطر آدم» نمونهٔ نابیست از آنچه در فرهنگ بومی ایرانی میتواند شکل بگیرد و ببالد. از دل همنشینیهای متداول و آشنا بیرون آمده است. ساختار بداههپردازی موسیقی دستگاهی ایرانی را دارد. در عین حال اصل «فاصلهگذاری» برتولت برشت را بخوبی پیاده میکند، اصلی که بر پایه آن بیننده همواره متوجه است در سالن تئاتر مشغول تماشای نمایش است. به نوعِ «تئاتر مشارکتی» تعلق دارد که در آن «دیوار چهارم» – دیوار نامرئی میان بازیگران و بینندگان – برداشته میشود. «عطرِ آدم» در بطن تجربی و مبتنی بر بداهه است. اینهمه آن را نمایشی برخاسته از آداب پاخورده ایرانی از یک سو و وفادار به سنتهای جاری نمایشی از سوی دیگر میکند.
همزمان، «عطر آدم» خود را فراتر از یک نمایش تعریف میکند. میخواهد همچون روانکاو بینندهاش را ببیند و به مکنوناتاش پی ببرد. این کار را از راه جلب اعتماد میکند. بازیگر نمایش آئینهای در برابر بینندهاش قرار میدهد، از خود میگویند، از مکنوناتاش، از محلههای کودکیش، از دشواریهای جامعهپذیر شدن، از کاستیها و ضعفهایش، و شهامتش برای دیدن اینهمه. هدفش این است که تماشاگر به صحنه بیاید و سفره دل باز کند. از آلامش بگوید تا درد و رنج کاهش بیابد، از فصل به وصل برسد. گفتگوها با میانجیگری و میدانداری نویسندهکارگردان نمایش (مهدی فرشیدی سپهر) شکل میگیرد و از عمق فلسفی و کیهانشناختی با گوشهچشمی به روانشناسی برخوردار است.
نقش اشعار و موسیقی در این «سرود-نمایش» محوری و برجسته است. موسیقی مفصلیست که خردهداستانها به مدد آن اندام نمایش را یکپارچه میکنند. اشعار پخته با موسیقی سازگار همراه میشود تا بیننده را علاقمند و خرم نگه دارد حتی اگر مفاهیمی که اشعار بدان اشاره دارند غمگنانه باشد. اشعار شنوندهشان را به دام ماتم و اندوه نمیاندازند. لازم نیست در غمیاد گذشتهای غوطه بخوری، هویتی را نابهکار ببینی، بخواهی از شرایطی که درش هستی بگریزی. شعر و سرود در «عطر آدم» همچنان اجزای ساختاری نمایش (مشارکت، فاصلهگذاری، پذیرایی دورهمی، بداههپردازی) را کنار هم قرار میدهد.
بهخاطر ماهیت بداههپردازانهاش، «عطرِ آدم» امر حادث (اتفاقی) را به سالن میآورد. این شاید موجب شود در جاهایی بیننده با خردهواقعهای همراه نشود یا حتی از آن خوشش نیاید. حتی در آن صورت امکان اینکه تماشاگر بتواند توانایی صبر و شکیبایی را در خود فرابخواند مهیاست چون میتواند کُل نمایش را ضیافتی تلقی کند که منتظرش بوده و حالا باید کاستیهایش را بپذیر و آنها را جزئی از کل داستان بداند.