در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال محمد رضا ژیان | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 15:46:39
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
نمایش کمدی شب و ریل و دل حاصل دیدن همه ی سوژه هایی است که از دوران کودکی همه ی آنها را دیده بودم و با آنها بزرگ شدم تلاش آدم ها برای شهری شدن،برای رسیدن به زندگی ماشینی.
عشق که در هر بستری قرار بگیرد غوغا میکند
اینبارهم رسالت خودش را به خوبی به انجام می رساند در آن فضای حاشیه شهر می دیدم که چه جوان هایی عاشق چه معشوقه هایی می شدند بدون اینکه شرایط اجتماعی را در نظر بگیرند
چه شرط و شروط هایی که گذاشته میشد و تا ماه ها محفل زن هایی که درب حیاطی در کوچه ای جمع میشدند را گرم می کرد.اینبارهم خداداد قصه ی ما تن به قبول شرطی میدهد که زندگی محلی را بهم می ریزد و علی یا ایها الساقی ادرکاسا وناولها که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها
شب و ریل و دل حکایت آدمهایی ست از جنس سادگی و صفا و صمیمیت حکایت آدمهایی که شاید این روزها کم به چشم میخورند
امیر مسعود این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایش یک مهمانی قدیمی یک اثر پژوهشی است.متن این کار حدود دو سال گذشته با مطالعه ی چندین منبع تاریخی نگارش شد.اما تا قبل از جشنواره ثمر فرصت اجرا نیافت. این نمایش که ترکیب نمایش شادی آور زنانه و نمایش روحوضی است،در قالب طنزهمراه ترانه و موسیقی به انتقاد از وضعیت زندگی و آینده دختران و بانوان سرزمینم می پردازد و در سه حوزه این نقد گسترش میابد:جامعه علیه زنان،مردان علیه زنان ،زنان علیه زنان.
زنان به مثابه زمین برای یک ملت اند و بذرهایی را در بستر خود پرورش می دهند که آینده ی همان ملت اند.از این رو پرداختن به موضوع زنان را مهم میشمارم.
نمایش یک مهمانی قدیمی با دکور سنتی منازل ایرانی همراه با پرده هایی رنگی وشیشه ایی در پشت بازیگران،به اجرا رفت. پرده هایی که از سه جنبه مدنظر بود:اول نشان دادن پشت صحنه و اعمال بازیگرانی که خارج از صحنه بودند. دوم نماد عواطف و احساسات لطیف و شکننده ی زنان و سوم محل قرار گیری هر بازیگرپشت رنگی متفاوت بود که تمرکز بر روحیات و امیدهای همان کاراکترها داشت.
کودکی که نامه ایی سوخته را در شروع و پایان نمایش برای خدمتکارهای منزل می آورد نماد امیدهای واهی و خرافه پرستی بدون تلاش و اصلاح افکار و رفتار خود جهت بهبود وضعیت زندگی و فرو رفتن در یک روزمرگی بی پایان بود و نشانه اش فرسودگیه نامه نسبت به نامه ی آقای خانه که سالم بود، است. ... دیدن ادامه ››
شش بازیگر اصلی زن هرکدام نماد بخشی از زنان جامعه مان بودند که همه به توجه و کمک نیاز داشتند.
در مجموع یک مهمانی قدیمی یک مهمانی زنانه در دوران قاجار است که حرفهایی امروزی دارد و امیدوارم مورد توجه قرار گیرد.
درپایان از آقای ژیان و جشنواره تئاتر دانشجویی و مردمی ثمر تشکر میکنم که فرصت حضور در جشنواره را برای همگی ما فراهم آوردند.
امیر مسعود این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
همه چیز در ذهن شکل میگیره و بعد شما باید ابزار پیاده سازى ذهنتون رو داشته باشید.ذهن،ذهن،ذهن!در واقع عالم نامحسوسات که به مراتب از عالم محسوسات بشر گسترده تره،زمان و مکان و محدودیت نداره،فوق العاده نیست؟
اما چطور میشه این عالم نامحسوس،یا دست کم بخشى از اون رو با دیگران به اشتراک گذاشت؟چطور میشه ماهیت این اطلاعات و کد هاى ذهنى رو به محسوس،یعنى قابل دیدن شنیدن و قابل لمس کردن و بعد دوباره به کدهاى ذهنى تبدیل و در ذهن یک انسان دیگه تعریف کرد؟ "هنر".
این مهم ترین و قابل قبول ترین تعریف از هنر بود که منو متقاعد کرد.پس براى خلق این اثر باید به سراغ ذهنم میرفتم،سراغ اینکه بزرگترین دغدغه و مسئله هاش چیه و چه جوابى براشون پیدا کرده یا میکنه؟!
به اعتقاد من در مبحث هنر دو مسئله همواره مطرحه،اول چه چیزى گفتن و دوم چگونه گفتن.
با توجه به تعریفى که از هنر داشتم بعد از مراجعه به ذهنم، تونستم نمایش سوم از نمایشنامه شب هزار و یکم نوشته ى استاد بهرام بیضایى رو انتخاب کنم که برخى از دغدغه و مسائل من در این نمایشنامه وجود داشت و به جواب میرسید و منو از مرحله ى چه چیزى گفتن در هنر به چگونه گفتنمیرسوند،تصمیم گرفتم برداشت ذهنیم از نمایشنامه رو در صحنه به تصویر بکشم،باید به مخاطبم کمک میکردم که یک مفهوم رو از ذهن من دریافت کنه!نمایش،کلاسیک،کوتاه و مربوط به اواخر دوره ى قاجار بود،اما کلاسیک و رئالیسم در متن براى من کافى نبود،پس باید شروع میکردم به شکافتن لایه هاى متن و نشون دادن تمامى مفاهیمى که عینى نبود و استخراجشون ... دیدن ادامه ›› از متن و ترکیب با افکار و ذهنیات خودم،به همین دلیل در نمایش شاهد پرده ها و قسمت هایى هستیم که به هیچ عنوان در متن وجود نداره و براى به چالش کشیدن ذهن مخاطب و کمک به درک مفهوم نمایشنامه به نمایش اضافه کردم که نمایش رو به سورئالیسم سوق میده ونمایش رو نمادگرایانه و المانى از ٣پرسوناژ به ٩پرسوناژ مبدل میکنه،اما نکته ى مهم این بود که از نظرم کلمات به هیچ عنوان براى انتقال مفاهیم کافى نبود و تکرار کلمات ملال آور بود و از طرفى به زبون خودمونى لقمه ى حاضر و آماده بود و کنجکاوى و تفکر مورد نظر منو در مخاطب بوجود نمیاورد پس بهترین انتخاب "حرکت" و "فرم" بود .شروع به طراحى حرکت و صحنه هایى همراه با فرم کردم.بازیگرها توسط نمادها و المان ها،کاراکترهاى مختلفى را به خود میگیرن و قاب بین بازیگر و مخاطب شکسته میشه،در این نمایش از سبک فاصله گذارى برتولت برشت استفاده کردم و سعى داشتم نامحسوسات و مفاهیم رو عینى و قابل لمس به شکل کاراکتر یا کاراکترهاى نمادگرایانه نشون بدم،به شکلى که در صحنه هایى ذهنیات و تفکرات شخصیت ها به روى صحنه ظااهر میشه و یا مفاهیمى مانند جهل و خرد،گاهى تقسیم یک کاراکتر به چند قسمت خیالى و...در این نمایش سعى کردم بیشترین استفاده رو از تخیل مخاطب داشته باشم چرا که معتقدم تخیل یکى از مهم ترین درون مایه هاى تئاتره و این موضوع رو در طراحى صحنه هم لحاظ کردم.برخلاف نمایشنامه که به نتیجه ى مشخصى میرسه،نمایش رو با دو پایان و حالت مختلف طراحى کردم چرا که ترجیحم بر این بود که مخاطب با نتیجه ى مشخصى که نمایش برایش در نظر گرفته سالن رو ترک نکنه بلکه به اندیشه و تفکر و تصمیم گیرى بپردازه چیزى که به نوعى در عقاید برشت هم دیده میشه،در این نمایش جدال و کشمکش همیشگى جهل و خرد به تصویر کشیده میشه و مفاهیم و تعاریف و لغات به چالش کشیده میشه،نمایش با درون مایه ى کلاسیک،مدرن اجرا میشه و این تضاد و تلفیق زمان و مکان رو جلوه میده،پیام اصلى من در این نمایش مفاهیم و پیام هاى ملموس در متن،دعوت به ایجاد تغییر ،رسیدن به اهداف،دفاع از حقوق و روشن سازى،نه از راه جنگ و جدال،بلکه از راه عقل و درایته.امید دارم که با القاى این پیام از دریچه تئاتر،مخاطبم بتونه با عقل و درایت کلید مشکلاتش رو پیدا کنه و به مقصودش نزدیک بشه.
نسیم عربانى