نمایش رو ۱۱ آذر، روز یکشنبه دیدم، یادداشتی نوشتم که امروز در اینجا به اشتراک میگذارم
نکته اول ؛ اسم نمایش و ارتباطش به نمایش؟
آیا باید همه ی اپیزود ها(که روزهای دیگه اجرا میشه) رو دید و بعد فهمید؟
یا اینکه با یک اپیزود هم اسم نمایش و خود نمایشی که دیدیم باید به هم بیان؟
خب یکم سخته برای مخاطب که ارتباطشونو بفهمه..
مورد دوم: طراحی صحنه
اکسسوآر و صحنه ، حضورشون باید توجیه داشته باشن..
دکور صحنه با
... دیدن ادامه ››
دکور خانه تفاوت داره،
وقتی اکسسوآر، ولو کوچیک ترین و سبک ترین چیز(حتی صندلی خیلی کوچولو یا حتی پارچه چند سانتی) رو صحنه هست، جزوی از نمایش و بازی اون صحنه هست،
منطق حضورش با مفهوم نمایش_ دیالوگ ها و اکت هایی که روی صحنه رخ میده باید همخوانی داشته باشه،
از جایگاه تماشاگران، دکور صحنه در سمت چپ و دکوری دیگر در سمت راست، توجیه بودنشون برای مخاطب جا نیفتاد..(علی رغم فضای زیادی که اشغال کرده بودن. واقعا چرا بودن؟؟)
از طرفی اکسسوری ایی که میخوایم ازشون بازی بگیریم و بخشی از مفهوم نمایش باشن، باید بطور شفاف به مخاطب اثبات بشه که فقط همین اکسسوری، درست ترین چیزیه که باید باشه و برای همین هم هست..
یه نظر معروف هست که میگه یه چیزی رو تو صحنه بزار که نتونی نزاریش.. اگه نزاریش اصلا درنمیاد صحنه،یا مفهوم یا بازی..
در این نمایش یک وان حمام هست..
خب چرا هست؟
بخاطر اینکه شکسپیر سر هملت رو داخل اون بکنه و ازش اعتراف بگیره؟ خب روند داستان این نمایش، مخاطب رو اقناع نمیکنه که کار به جایی برسه که از این دکور، اینطور استفاده بشه.
کلیت حضور وان پر آب برای مخاطب درنمیاد.من حدس زدم کیسه ی آب جنین شاید منظور هست.
بیشتر اسباب شلوغ هیجان دادن به مخاطب دیدم نه بیشتر از این..
چمدان که حکم صندلی میشه..
خب چرا چمدان ، کاربری چمدان نداره، چرا کاربری صندلی داره؟
اگر موضوع نشستن هست، چرا یک تکه کنده ی چوب نباشه..
بخاطر میخ های روی اون؟
از اینکه شکسپیر روی اون چمدان با آن میخ ها نشسته چه مفهومی به مخاطب میرسه؟
در راستای چه چیز؟ صرفا طنز لحظه؟ خب این چه کمکی به سناریو میکنه؟؟
طراحی لباس
یه بخشی از مفاهیم شخصیت شناسی، از طریق پوشش اون کاراکتره ، به ما کمک میکنه درک بهتری از شخصیت ،گذشته، آینده و اکت هایی که احتمالا خواهد داشت، داشته باشیم..
پوشش دو بازیگر وسط صحنه تا چه حد با کاراکتری که در اون مدت ازشون دیدیم، سنخیت داشت؟ لباس اون پسری که ریش داشت اصلا لباس تمرین تئاتر بود..
سوال اصلی اما، داستان چی بود؟
دغدغه ی یک شخصیتی به نماد انسان که هملت هم هست..
دغدغه ی اصلی ایی که در پایان نمایش در قالب مونولوگ به آن شخصیت نسبت داده میشه ،تا چه حد مخاطب در طول نمایش حسش میکنه؟
انگار خود سناریو هم پذیرفته که مخاطب نیاز داره که مستقیما در قالب مونولوگ، بهش گفته بشه منظور چی بوده..
چرا شکسپیر گاهی داد میکشه؟ مونوتون نبودن اتفاق خوبیه، اما ایجاد تلورانس در صدا باید منطق داشته باشه، کمی بیش از جلوگیری از مونوتون شدن صدا.
چرا هملت(انسان) گاهی فیگور های موزون میگیره؟
چرا میاد وارد ساحت تماشاگر میشه و روی راهرو میشینه؟ (قصه و اکت تو این مورد خاص باید خیلی خیلی توجیه داشته باشه و الا ابدا پذیرفته نیست بازیگر به جایگاه تماشگران ولو راهرو ها وارد بشه)
شوک صدایی(زدن روی دکور و ایجاد صدا)، دو بار بود، در حالی که صرفا آزار مخاطب بود، طبق روند داستان نبود.
اگر تن صدا بالا میره،
اگر تغییر میکنه،
اگر احساس قاطیش میشه.. محض تنوع نباید باشه.
نورپردازی هم که چیز خاصی ازش تو ذهنم نیست.
نور فقط برای تموم شدن صحنه و شروع شدن بود..
نورپردازی کلید خاموش روشن نیست. خیلی حیفه، میشه روی اکت بدن یا فیس بازیگر فوکوس داد.
از نور اگزجره، حتی از نور ناکافی هم میشه بازی گرفت.
موقعیت حضور بازیگر ها..
چرا بازیگر زن فقط بالا سمت راست هست؟
منطقش در نیومد که چرا فقط اونجا.. با محدودیتی که فضا براش ایجاد کرده بود اما اجرای فردی خیلی خوبی داشت، تغییر صدا ی باور پذیر، سوییچ بموقع تیپ ها، کنترل آوایی مناسب بودن، البته با رزومه ایی که من ازش خوندم، غیر از این هم ازش توقع نبود.
یه جایی شکسپیر از روی چمدان میخ دار پا میشه، هملت کمی اگزجره متعجب میشه(این اکت خوبی بود) حالا بنا به هر دلیلی این صحنه، از مخاطب خنده نگرفت،
قشنگ مشخصه این قلاب خنده تموم شده و صحنه باید ادامه پیدا کنه، ولی شکسپیر یه اکت تاکیدی اضافه کرد و برگشت به میخ ها نگاه کرد.. ( از معطلی پارتنرش میشد فهمید که این حرکت آخر اضافه بود)
احتمالا بخاطر اینکه شانس مجدد ایجاد کنه که این صحنه خنده بگیره.. در حالی که باید از این عبور میکرد.
آخر صحنه هم که بازیگر اصلی روی وان متوقف میشه و تمام..
ما هم میفهمیم که نمایش تمام شد..
اما صحنه خاموش نمیشه [با تاخیر خاموش میشه]این اشتباه اول از سمت عوامل پشت صحنه.
حالا اشتباه دوم چیه؟
بازیگر قبل از خاموش شدن صحنه، از روی وان پا میشه و به تماشاگر تعظیم میکنه(وسط این حرکت صحنه خاموش میشه)
در واقع اصلا کاراکتر توجیه نیست که نباید فرم خودش رو از دست بده
تا وقتی نور نرفته(حالا بنا به هر دلیلی نور نرفته)
باید نور بره، حالا بازیگر میتونه در تاریکی از صحنه خارج بشه،
یه تغییری ولو کم در پوشش یا گریم ایجاد کنه بعد به رورانس اضافه بشه.
رورانس هم یه زمان بندی و آدابی داره، در مقدمه، در معرفی بازیگران، در ترکیب قرار گیری روی صحنه و..
که خب رعایت نشد.. نطق با محتوای غیر ضرور و زمان بر کارگردان. عدم معرفی بازیگران و..
تیر خلاص رو هم زمانی به مخاطبین میزنن که نذاشتن در حد تقدیم کردن گل ، با بازیگر ها دیدار داشته باشیم و لابه لای رفتن مخاطب وان حموم رو بلند کردن بردن گذاشتن تو کوچه..
لطفا صبر کنید، تا پایان خروج تماشاگر صبر کنید، با این تغییر ناگهانی اثر بخشی نمایش پایین میاد(در ذهن مخاطب)
یادمه یک نمایش دیدم، در پایان قهرمان داستان جنازه ایی شد در تابوت، آهنگ غم انگیز پلی شد و نمایش تمام شد، درب خروج باز شد، همه خارج میشدن، در حالی که جنازه،تابوت و اهنگ غمگین اون هارو حتی در هنگام خروج متاثر کرده بود. ما اومده بودیم بیرون سالن، اما هنوز تو اتمسفر اونجا بودیم، انگار اون جا دنیایی بود که ما ازش خارج شدیم.
در میانه ی نمایش میشد حدس زد که کارگردان کاملا جوان است، اما مواردی که نقد شد حتی از کارگردانان کاملا جوان هم توقع میره رعایت بشه.
خسته نباشید به تمامی گروه، صرف انجام کار هنری در این شرایط کار بزرگیه. آرزوی موفقیت