فیلم چ
یه کارگردانی خوب، موسیقی خوب، بازی های خوب، و بی شک به لحاظ جلوه های ویژه از جمله فیلم هایی که یه سر و گردن از سینمای ایران بالا تر بود. به جز سکانس های انتهایی و سکانس های مربوط به فیلم های خانوادگی که من هم مثل خیلی از دوستان فکر می کنم کلا زیادی بود، فیلم ریتم خوبش رو در همه جا حفظ کرد. بحران رو به خوبی لمس می کردیم. داستان خیلی خوب تعریف شده بود و نما ها و قاب هایی خیره کننده رو می دیدیم. این همون ذات سینماست. یعنی تصویر. تصویر هایی چشمگیر و زیبا.
اما فیلم چ از کجا ضربه خورد؟ همه ی حرف ها رو علی سیمایی عزیز که امشب در کنارش فیلم رو دیدم بیان کرد. مشکل فیلم خود آقای چ بود! این چمران کی بود؟ مسیح؟ یه واعظ؟ نماینده ی دولت موقت که نه فن مذاکره بلده، نه از جنگاوریش چیزی دیدیم نه اون چریک تاکتیک دان و کار بلد نه حتی چمران نابغه ای که می تونست در ناسا با خیال راحت کار کنه! آقای حاتمی کیا این شخصی که به ما روی پرده نشون دادی کی بود؟ حالا خود چمران به کنار، لازم بود تا این انداز شعار در کار باشه؟ گل روی اسلحه، پس دادن اسلحه و دیالوگ های مریلا زارعی، اسلحه کنار مهر نماز، صحنه ی خر مجروح! چرا در اوج صحنه هایی که می تونست هیجان، حماسه
... دیدن ادامه ››
و جنگ رو نشون بده سکانس هایی عاطفی یا همین شعار های گل درشت ریتم فیلم رو خراب می کرد؟
دست آخر این که چ می تونست یه استثنا در سینمای ایران باشه به شرط این که حاتمی کیا دید شعاری خودش رو اندکی در نوشتن دیالوگ ها و سناریو کمتر می کرد. در مجموع از دیدن این فیلم راضی بودم و فکر می کنم به دیدنش کاملا می ارزید.