ممکنه بخشی از این متن داستان رو لو بده به این مساله توجه داشته باشید.
شیار 143 داستان بدی نداشت. نرگس آبیار نویسنده ی خوبی به نظر میاد. قصه رو خوب تعریف می کنه. اتفاقات رو خوب به پیش می بره و به داستانی که تعریف می کنه مسلطه. بازی ها هم کاملا باور پذیر بود و فکر می کنم مریلا زارعی اگه بد تر از این هم بازی می کرد این نقشش جایزه بگیر بود ولی به هر حال خوب از پس نقشش بر اومد گرچه در مقایسه با فیلمی مثل گیلانه گریم کار در حد پایین تری بود. اما اشکال کار فیلم در نرگس آبیار کارگردان بود. آبیار ریتم فیلم رو نتونست کنترل کنه. سکانس پیدا کردن شهید کاملا سر هم بندی شده و سرسری بود. روایت های بین فیلم کاملا اضافی بود و بد تر از همه تکنیک دوربین روی دست! شاید خانم آبیار فکر می کردند دوربین روی دست تنها شاخصه ی فیلم های فرهادی محسوب میشه. کلا بزرگ ترین ضعف این فیلم رو میشه فیلمبرداری اون دونست. وقتی مریلا زارعی خوشحال به کوچه میره تا شادیش رو با بقیه قسمت کنه تکان های دوربین روی دست قرار بود چه چیزی رو القا کنه؟ تنش؟ هیجان؟ به نظر من فقط یک نمای اعصاب خرد کن بود. همین طور قابی که مریلا زارعی بقایای فرزندش رو در آغوش می گیره و پرچم ایران رو روی صورتش می گیره به شدت کلیشه ای بود در عین حال تدوین نمای بغل کردن بقایای فرزند با در آغوش گرفتن نوزاد خیلی خوب از کار در اومده بود. صحنه ای که همه ی ده جمع شدند تا نام اسرا رو بشنوند واکنش پدر و مادری که فرزندشون شهید شده بود به سرعت کات خورد در صورتی که خیلی بهتر میشد ازش استفاده کرد. در کل دو نکته رو به عنوان خلاصه ی دیدگاهم در مورد این فیلم عرض می کنم:
1. نرگس آبیار نویسنده ی خوبیه اما نمی تونه یا نمیخواد خواننده و شنونده ی داستانش رو غافلگیر کنه. تقریبا از اوایل فیلم پایانش به راحتی قابل
... دیدن ادامه ››
حدس بود و مساله ی خواب یکی از بچه های تفحص اصلا نقطه عطف به حساب نمی اومد.
2. نرگس آبیار کارگردان خوبی نیست. ریتم فیلم از دستش در میره و گاهی اونقدر مجذوب ایده ی اصلیش میشه که به خرده داستان هاش بی اهمیت میشه و فیلمش در مقاطعی فاقد جذابیت میشه.
امیدوارم در کارهای بعدیش با کارگردان بهتری مواجه بشیم.
پی نوشت: اتفاق خوب امروز برای من ملاقات با آقای عمروآبادی مدیر تیوال بود. از حسن برخورد و حوصله شون در پاسخ به سوالات مون لذت بردم. امیدوارم این تعامل ادامه داشته باشه.