وزارت فرهنگ و هنر در سال ۱۳۱۰ تصمیم به تشکیل کانون بانوان گرفته تا با تشکلهای مشابه رقابت و سپس آن ها را حذف کند. میرزا محمود زنبورکچی کارمند عالیرتبه اداره سجل احوال، دعوت می شود تا در کنار دلبرجان تاجرباشی مسئولیت انتخاب اعضا و سپس فعالیت کانون را بر عهده بگیرد و …
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
خلاقانه و جذاب و متفاوت بهترین توصیف هست برای این سریال
بعد از مدتها دیدن سریالی که حس دیدن تاتر داره و برای نوشتن دیالوگ هاش وقت گذاشته شده واقعا لذت بخشه این وسط هم هر از گاهی غافلگیری با ورود یکی از شخصیت های محبوب تاریخی و فرهنگی از کلنل علینقی خان وزیری تا پروین اعتصامی واقعا و واقعا لذت بخشه
به هر حال حس خوبی می گیرم از دیدن این سریال
تقصیر خودم نیست، تصویر ذهنی من از دوران پهلوی و قجری رو علی حاتمی برام ساخته. هر سکانس و پلانی که از این سریال میبینم، ذهنم رو مثل یویو میبره به هزاردستان و سلطان صاحبقران و کمال الملک و بر میگردونه.
شایدم به خاطر تصویر زشتیه که محمد رحمانیان با چخوف ساد از خودش تو ذهنم ساخته که نمیشه لذتی ببرم. با اون خامه ی قلم شکر امیزش!
باید بگم تا جاییکه من میدونم خامه خودش یعنی “قلم” حالا چرا شده “خامه ی قلم”، من بی خبرم!
با ورود مالناوار لیلا حاتمی دیگه نمیشه علی حاتمی رو از ذهنم بیرون کنم. نمیتونم تصمیم بگیرم اگه هنوز زنده بود بازم یه سریال ناب و موندگار بهمون هدیه میداد یا اینکه اونم یه چیزی شبیه همینا تحویل میداد. هر چند که به چشم من همه ی این سبک سریالا روی گُرده ی آثار حاتمی سوارن.
البته که تا اینجا این سریال خیلی شبیه فیلم “عیالوار” ساخته پرویز نوری هم هست…
گویا همچنان باید چشم به راه و در حسرت یه سریال ایرانی دلچسب و خوش ساخت موند…