شناسنامه ، آری .همان شناسنامه که هممون میشناسیمش.تا قبل از آشنایی با دوستان کوهنوردی تیوال، همیشه فکر می کردم که خواهر و برادری فقط در شناسنامه هامون معنا پیدا می کند اما در بین دوستان کوهنوردی تیوال، فهمیدم اینگونه نیست. محبتشان به زلالی رودخانه ایست که سنگفرشهایش همان خلوص نیت زیبایشان است. و من چه بی پروا بال می گشایم در آسمان نگاه زیبای این خانواده ی دوست داشتنی. و تو ای صادق، صداقت را به معنای واقعی به تصویر کشیدی. تصویری به زیبایی بوم نقاشی که در روی دیوار اتاق خاطرات دوستان کوهنوردی تیوال آویزان کردم. لبخند زیبا، در بین شما دوستان خوب، تولدی دیگر برایم داشت. خوشحالم که هواپیمای شانس، در فرودگاه بهترین دوستانم به زمین نشست و با حضور هر هفته در کنار همدیگر، سوختگیری میکند. دوستتان دارم اما نه از جنس دوست داشتن های قراردادی.بدون قرار داد، دوستتان دارم چون دوباره به زندگی نگاه زیبایی کردم و واقعا به تصویر کشیدید این شعر زیبای امپراطور کاشان را که : چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید . برای خاتمه حرفهام میگویم :
تو مرا یاد کنی یا نکنی
باورت گر بشود ، گر نشود
حرفی نیست
اما
نفسم می گیرد
در هوایی که نفس های تو نیست !