آزاده : مامانو چیکارش کنیم؟
عادل : میبرمش خونۀ خودمون.
آزاده : اتفاقاً به دو سه تاییشون سر زدم، یکیشون خوبه، یکم گرون هس ولی خوبه!
عادل : با افسانه صحبت میکنم یهجوری راضیش میکنم.
آزاده : تمیزه!
عادل : یکی از اتاقارو خالیش میکنیم، یه پرستارم میگیریم براش!
آزاده : آره بهش میرسن!
عادل : مامان پاشو بریم.
- من هماهنگیاشو میکنم بهت خبر میدم!